رازهای نماز ،قسمت اول
نماز دارای فواید و اسرار بسیار زیادی است که هم از نظر فردی، اجتماعی ، روانی و اخروی قابل بررسی است .
باید دانست که صورت نماز همه نمازﮔزاران یکسان است ،لیکن سیرت و سر آن تفاوت دارد ازاین رو نمازﮔزان متفاوت هستند ،نان که ازپیامبر (ص)چنین روایت شده است :((انالرجین من امتی یقومان فی الصلاه،ورکوعهما وسجودهما واحد ،ان مابین صلاتیهما مثل ما بین السماءو الارض )) ; [1]یعنی دونفر ازامت من بهنماز میایستند و رکوع وسجودشان یکی است ،درحال آن که تفاوت بین نمازشان برابر فاصله آسمان و زمین است.
آنچه دراین تفاوت اهمیت دارد ،تفاوت درآب نمازاست که متفرع برحکمت نماز ،وحکمت نماز نیز برابر باارز و نهان آن است.
چون نماز وآداب آن درمعراج تشریع شده ونهان نماز درآنجا تجلی یافته است،پس ﻫﻨﮔام توجه به آنچه درمعراج به وقوع پیوسته ،چندین راز آن روشن می ﮔردد:
حدیث اول
حضرت ابی الحسن موسوی بن الجعفر (عیه السلام)علت تکبیر های افتتاحی نماز راچنین بیان فرمود: ((انالنبی (ص) لما اسری به الی السماءقطع سبعه حجب ،فکبر عند کلحجاب تکبیرﺓ فاوصله الله عزوجل بدلک الی منتهی الکراﻤﺔ ))[2];نبی ﮔرامی اسلام (ص) چون شباﻨﮔﺍه به آسمان برده شد هفت حجاب ﮔذشت و نزد هر حجاب یک تکبیر ﮔفت ،از این رو خداوند –عزوجل –اورابه نهایت بزرﮔواری رساند.
باید دانست که حجاب ﮔاهی تاریک و ﮔاهی نورانی است ;حجاب تارﻳک عبارت است از جهان ماده و مادیات و حجاب نوری همان وجود نورانی است که نوریره آن مانع از ادراک آن یا ادراک فراسوی است .انسان سالک ،وقتی از ماده و شئون مادی به فراز آید و برتریاز موجود نوری ﮔردد،ادراک آن حجاب و دست یاری به فراسوی آن برای آسان میﮔردد، و این همان معنای دریدن حجاب است ،زیرا در،دیدن حجاب هر حجابی ،متناسب باهمان حجاب است .مازاین رو گفتن هفت تکبیر مستحب گردید
گواه بر هماهنگ بودن و منافات نداشتن چهره ملکوتی و ملکی حدیث این است که وااقعه معراج درمکه پیش ازتولد حسین (ع) رخ داد ,آنچه از داستان حسین (ع)نقل شده نیز پس ازحوادث معراج واقع شد و از ناحیه زمان نیز متاخر ازمعراج بود. بنابراین ,حدیث مزبور ازدو ناحیه وجود و زمان در عرض حدیث معراج نیست , پس تناقصی با یکدیگر ندارند ,چون با یکدیگر ندارند ,چون جمع و صادق بودن هر دو امر ممکن است .
حدیث چهارم
حدیث دیگری که با حدیث اول منافت ندارد ,روایتی است که درباره سبب مشروعیت تکبیر های آغازین نماز است.این روایت را فصل بن شاذان بابیان علت دیگری برای تشریع تکبیر های هفتگانه ازامام رضا(ع) نقل کرده است; امام (ع) مفرماید ک تکبیراول نماز ,ازآن رو هفت عدد است که اصل نماز دو رکعت است و با هفت تکبیر های اول نماز ,ازآن رو هفت عدد است که اصل نماز دورکعت است و با هفت تکبیر گشوده میشود کتکبیر الاحرام ,تکبیر رکوع ,دو تکبیر سجده های رکعت اول ,تکبیر رکوع رک عت دوم و دو تکبیر سجده های رکعت دوم; پس وقتی انسان در آغاز نمازش هفت تکبیر گفت و بعض ازتکبیرهای بین نماز را فراموش کرد و یا به طور کلی ازآنها غافل ماند نقصی یهع نمازش وارد نمیشود !
دلیل عدم تنافی دوحدیث این است که این ازدوسببی که دراین روایات آمده تکوینی است و چیش تر ازسبب دیگر درشب معراج بیان شده ,و سبب دیگر که تشریعی است درعالم اعتبار ,تنزل یافته است.
شگفت آور نیست که هر یک ازدوسبب را ب مبادی ویژه خود هستند کنیم ;زیرا خاستگاه اصیل درهریک ,همان تکوین است که هنگام معراج ,برای پاره کردن حجابهای هفتگانه نوری تحقق یافت.
ازآنچه که احساس کار ,توحید الهی و باید همه حجابهایی که مانع ازشهود اوست پاره شود و تکبیر سببی توانمد بر پاره کردن حجابهاست ,ازاین رو اذان و اقامه با تکبیر آغاز میشود و باکلمه پاک توحید (لا اله الاالله ) پایان میپذیرد . با تامل درتاثیر تکبیر ,راز نهان مکرر آمدن آن درآغاز اذان و اقامه آشکار میگردد ;شاید راز متعدد امدن کلمه توحید ,در پایان اذان و یک بار آمدن آن درپایان اقامه رسیدن به انتهای مراتب توحید است که دیگری آنجا مجالی برای تعدد نیست ;زیرا اسمای افعال دراسمای صفات ادغام شده و اسمای صفات نیز تحت الشعاع و مقهور حضرت غیبت الغیوب گردیده است .پس این نکته را نیک بیندیش .
آنچه دراین بخش روشن شد
اول .این که روح تکبیر چیزی جز تسبیح و تنزیه نیست ;زیرا معنای تکبیر این است که خداوند برتر ازآن است که به حس ,تخیل ,توخم و یا به تعقل آید ,چون او نه جسم است و نه چیزی ک با جسم سروکار داشته باشد,نه صورت و معنای جزئی است و نه مفهوم کلی ,نیز ازآن است که کسی بتواند حقیقت بیپایان او رابه کشف و شهود بنگرد ;زیرا حقیقت بی پایان موجودی ازلی ,ابدای و سر مدی فراتر ازآن است که کسی بتواند حقیقت بی پایان او را به کشف و شهود بنگرد ;زیرا حقیقت بی پایان موجودی ازلی ,ابدی و سرمدی فراتر ازآن است که کسی بتواند به کنه او پی ببرد ,پس خدای تعالی برتر ازآن است که کنه و شناخته شود لذا معرفتش همراه با اعتراف به عدم اکتناه اوست .زیرا حق تعالی گرچه درشناخت خویش ,تا آنجا که باید ,بردیده خردها پرده نینداخته ولی بر چگونگی صفات خویش نیز آگاه نساخته است چنان که بزرگ موحدان حضرت علیابن ابی طالب (ع) چنین فرموه است.
دوم .حجاب ,به حجاب ظلمانی وحجاب نورانی تقسیم میشود .
سوم .راز تکبیر همان پاره کردن حجاب است .
چهارم .راز هفت تکبیر آن است که حجابها هفت عددند.
پنجم .سبب ملکی تعدد تکبیر با سر ملکوتی آن همچنین سبب تشریعی آن با راز تکوینی آمن هیچ گونه تنافی ندارد.
ششم .این راز درمعراج تحقق یافت, یعنی سخن دراین یست که تکبیر تنهادر رفع حجاب تاثیر دارد ,بلکه دراین است که درشب معراج ,با تکثیر رسول خدا (ص) حجاب درخارج پاره شد.
هفتم . این راز نه به معراج اختصاص دارد و نه به رسول خدا (ص) ,بلکه غیر معراج و غیر رسول الله (ص) رانیز شامل است ,به گونه ای که نماز کسی که بدین راز آگاه نیست و به آن دست نازیده ناقص است .ازاینجا معراج بودن نماز برای مومن روشن میشود, پس هرکس که نمازی مانند نماز رسول الله (ص) بگزارد ,به معراج رفته ست , چنان که هرکس چونه امیر مومنان (ع) وضوء بگیرد و ذکری چون کر او در حال شستن و مسح کشیدن داشته باشد,خداوند متعال دربرابر هرقطره ازاب وضوءیش فرشته ای میآفریند که اورا تقدیس و تسبیح و تکبیر گوید و......... .
هشتم .اذان و نیز اقامه با تکبیر آغاز میشود و با توحید (لااله الا الله ) پایان میپذیرد ,تکرار تکبیر درهریک برای پاره کردن هر حجابی است که فرض شود .
نهم . آنچه حجاب وری رابرمی دارد همان باطن و سر تکثیر است که امری تکوینی و غیر اعتباری است ,و گرنه از هرکس که میخواست این حجاب را بر طرف کند ,چه فرشته و چه انسان ,امکان صدور داشت ,با این که چنین کاری درگسترده وجودی برخی ازفرشتگان گرامی نیز نیست .چه رسد به انسانها عادی ,وگرنه تا جایی که رسول خدا (ص) درشب معراج بالا رفت ,جبرئیل نیز به همراه او میتوانست اوج گیرد .
وضوء نیز چنین است چنان که خدای سبحان دروضوی معراج فرمود:...سرعت رامسح کن ... من گامت را به جایی میرسانم که هیچ کس جز تو بدانجام نرسیده باشد .بدیهی است وضوی اعتباری ازدست هرنماز گزاری که وضوء میگیرد ساخته است (ولی بدان مقام دست نمی یازد).
دهم . لازم است نمازگزار پیش ازنماز همه حجابها را پاره کند , و این کار صورت نمیگیرد جز پس ازآن که انسانی خواهد درنهان باخدا مناجات کند , جز خدا هیچ کس ,حتی خود و شهود خویش را ننکگرد ,راز های پیچیده ای دراینجا وجود دارد که هرکس دربرخی ازروایات تامل کند ,برای ا. روشن میشود.
امیر المومنان (ع) در شان پارشیان و تقواپیشگامان میفرماید ) :عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم ) .این نگرش گرچه سبب بزرگ و متعالی دانستن خداوند و اذعان به کبریایی اوست ,ولی این بزرگ دانستن ازوصاف جمال است , زیرا دراین نگرش ,پرسیان بر آنند که غیر از خدا یعنی دیگران نیز وجود دارند ,ولی کوچک اند ,وخداوند است که بزرگ و کبیر است ,لیکن این کجا و تکبیری که محتوایش تسبیح است کجا ؟ چنان که گذشت.
گواه براین مقام به مرتبه مقام کسی که سر را میجوید نمیرسد این است که متقیان هنز به مقام یقین و شهود تام نرسیده و در مقام احسان قراردارندازاین رو امیر موحدان در شان آنان فرمود : "( فهم و الجنه کمن قدرآهام فهم فیها منعون , و هم و الفنار کمن قدراهام فهم فیــها معدبون)" ; یعنی درمقام (( گویا آن را دیده )) هستند نه درمقام کسی که ((تحقیقا آن رادیده))است.
کسی که غیر خداوند رابزرگ میداند و کبیر میشمرد,از جمله کسانی که تکبیر حقیقی از او صادر نشده است,گرچه درنماز و غیر نماز آن را بر زبان جاری کند.
پایان بخش اول(در اسرار تکبیر های شروع نماز)
[1] جامع احادیث الشیعه ،ج5 ،ص 31، ح 2292 ، بحارالانوار ،ج81 ،ص 249.
[2] جامع احادیث الشیعه ،ج5 ،ص 59، ح 2377 ،از من لا یحضره ﺍﻠﻓﻗﻳه،ج1،ص 305.