loading...

جذاب ترین ها ، وبلاگ ایرانیکان

بازدید : 103

رازهای نماز ،قسمت اول

نماز دارای فواید و اسرار بسیار زیادی است که هم از نظر فردی، اجتماعی ، روانی و اخروی قابل بررسی است .

باید دانست که صورت نماز همه نمازﮔزاران یکسان است ،لیکن سیرت و سر آن تفاوت دارد ازاین رو نمازﮔزان متفاوت هستند ،نان که ازپیامبر (ص)چنین روایت شده است :((انالرجین من امتی یقومان فی الصلاه،ورکوعهما وسجودهما واحد ،ان مابین صلاتیهما مثل ما بین السماءو الارض )) ; [1]یعنی دونفر ازامت من بهنماز میایستند و رکوع وسجودشان یکی است ،درحال آن که تفاوت بین نمازشان برابر فاصله آسمان و زمین است.

آنچه دراین تفاوت اهمیت دارد ،تفاوت درآب نمازاست که متفرع برحکمت نماز ،وحکمت نماز نیز برابر باارز و نهان آن است.

چون نماز وآداب آن درمعراج تشریع شده ونهان نماز درآنجا تجلی یافته است،پس ﻫﻨﮔام توجه به آنچه درمعراج به وقوع پیوسته ،چندین راز آن روشن می ﮔردد:

حدیث اول

حضرت ابی الحسن موسوی بن الجعفر (عیه السلام)علت تکبیر های افتتاحی نماز راچنین بیان فرمود: ((انالنبی (ص) لما اسری به الی السماءقطع سبعه حجب ،فکبر عند کلحجاب تکبیرﺓ فاوصله الله عزوجل بدلک الی منتهی الکراﻤﺔ ))[2];نبی ﮔرامی اسلام (ص) چون شباﻨﮔﺍه به آسمان برده شد هفت حجاب ﮔذشت و نزد هر حجاب یک تکبیر ﮔفت ،از این رو خداوند –عزوجل –اورابه نهایت بزرﮔواری رساند.

باید دانست که حجاب ﮔاهی تاریک و ﮔاهی نورانی است ;حجاب تارﻳک عبارت است از جهان ماده و مادیات و حجاب نوری همان وجود نورانی است که نوریره آن مانع از ادراک آن یا ادراک فراسوی است .انسان سالک ،وقتی از ماده و شئون مادی به فراز آید و برتریاز موجود نوری ﮔردد،ادراک آن حجاب و دست یاری به فراسوی آن برای آسان میﮔردد، و این همان معنای دریدن حجاب است ،زیرا در،دیدن حجاب هر حجابی ،متناسب باهمان حجاب است .مازاین رو گفتن هفت تکبیر مستحب گردید

گواه  بر هماهنگ بودن و منافات نداشتن چهره ملکوتی و ملکی حدیث این است که وااقعه  معراج  درمکه پیش ازتولد حسین (ع) رخ داد ,آنچه از داستان حسین (ع)نقل شده نیز پس ازحوادث معراج واقع شد و از ناحیه زمان نیز متاخر ازمعراج بود. بنابراین ,حدیث مزبور ازدو ناحیه وجود و زمان در عرض حدیث معراج نیست , پس تناقصی با یکدیگر ندارند ,چون با یکدیگر ندارند ,چون جمع و صادق بودن هر دو امر ممکن است .

حدیث چهارم

حدیث دیگری که با حدیث اول منافت ندارد ,روایتی است که درباره سبب مشروعیت تکبیر های آغازین نماز است.این روایت را فصل بن شاذان بابیان علت دیگری برای تشریع تکبیر های هفتگانه ازامام رضا(ع) نقل کرده است; امام (ع) مفرماید ک تکبیراول نماز ,ازآن رو هفت عدد است که اصل نماز دو رکعت است و با هفت تکبیر های اول نماز ,ازآن رو هفت عدد است که اصل نماز دورکعت است و با هفت تکبیر گشوده میشود کتکبیر الاحرام ,تکبیر رکوع ,دو تکبیر سجده های رکعت اول ,تکبیر رکوع رک عت دوم و دو تکبیر سجده های رکعت دوم; پس وقتی انسان در آغاز نمازش هفت تکبیر گفت و بعض ازتکبیرهای بین نماز را فراموش کرد و یا به طور کلی ازآنها غافل ماند نقصی یهع نمازش وارد نمیشود !

دلیل عدم تنافی دوحدیث این است که این ازدوسببی که دراین روایات آمده تکوینی است و چیش تر ازسبب دیگر درشب معراج بیان شده ,و سبب دیگر که تشریعی است درعالم اعتبار ,تنزل یافته است.

شگفت آور نیست که هر یک ازدوسبب را ب مبادی ویژه خود هستند کنیم ;زیرا خاستگاه اصیل درهریک ,همان تکوین است که هنگام معراج ,برای پاره کردن حجابهای هفتگانه نوری تحقق یافت.

ازآنچه که احساس کار ,توحید الهی و باید همه حجابهایی که مانع ازشهود اوست پاره شود و تکبیر سببی توانمد بر پاره کردن حجابهاست ,ازاین رو اذان و اقامه با تکبیر آغاز میشود و باکلمه پاک توحید (لا اله الاالله ) پایان میپذیرد . با تامل درتاثیر تکبیر ,راز نهان مکرر آمدن آن درآغاز اذان و اقامه آشکار میگردد ;شاید راز متعدد امدن کلمه توحید ,در پایان اذان و یک بار آمدن  آن درپایان اقامه رسیدن به انتهای مراتب توحید است که دیگری آنجا مجالی برای تعدد نیست ;زیرا اسمای افعال دراسمای صفات ادغام شده و اسمای صفات نیز تحت الشعاع و مقهور حضرت غیبت الغیوب گردیده است .پس این نکته را نیک بیندیش .

آنچه دراین بخش روشن شد

اول .این که روح تکبیر چیزی جز تسبیح و تنزیه نیست   ;زیرا معنای تکبیر این است که خداوند برتر ازآن است که به حس ,تخیل ,توخم و یا به تعقل آید ,چون او نه جسم است و نه چیزی ک با جسم سروکار داشته باشد,نه صورت و معنای جزئی است و نه مفهوم کلی ,نیز ازآن است که کسی بتواند حقیقت بیپایان او رابه کشف و شهود بنگرد ;زیرا حقیقت بی پایان  موجودی ازلی ,ابدای و سر مدی فراتر ازآن است که کسی بتواند حقیقت بی پایان او را به کشف و شهود بنگرد ;زیرا حقیقت بی پایان موجودی ازلی ,ابدی  و سرمدی فراتر ازآن است که کسی بتواند به کنه او پی ببرد ,پس  خدای تعالی برتر ازآن است که کنه و شناخته شود لذا معرفتش همراه با اعتراف به عدم اکتناه اوست .زیرا حق تعالی گرچه درشناخت خویش ,تا آنجا که باید ,بردیده خردها پرده نینداخته ولی بر چگونگی صفات خویش نیز آگاه نساخته است چنان که بزرگ موحدان حضرت علیابن ابی طالب (ع) چنین فرموه است.

دوم .حجاب ,به حجاب ظلمانی وحجاب نورانی تقسیم میشود .

سوم .راز تکبیر همان پاره کردن حجاب است .

چهارم .راز هفت تکبیر آن است که حجابها هفت عددند.

پنجم .سبب ملکی تعدد تکبیر با سر ملکوتی آن همچنین سبب تشریعی آن با راز تکوینی آمن هیچ گونه تنافی ندارد.

ششم .این راز درمعراج تحقق یافت, یعنی سخن دراین یست که تکبیر تنهادر رفع حجاب تاثیر دارد ,بلکه دراین است که درشب معراج ,با تکثیر رسول خدا (ص) حجاب درخارج پاره شد.

هفتم . این راز نه به معراج اختصاص دارد و نه به رسول خدا (ص) ,بلکه غیر معراج و غیر رسول الله (ص) رانیز شامل است ,به گونه ای که نماز کسی که بدین راز آگاه نیست  و به آن دست نازیده ناقص است .ازاینجا معراج بودن نماز برای مومن روشن میشود, پس هرکس که نمازی مانند نماز رسول الله (ص) بگزارد ,به معراج رفته ست , چنان که هرکس چونه امیر مومنان (ع) وضوء بگیرد و ذکری چون کر او در حال شستن و مسح کشیدن داشته باشد,خداوند متعال دربرابر هرقطره ازاب وضوءیش فرشته ای میآفریند که اورا تقدیس و تسبیح و تکبیر گوید و.........    .

هشتم .اذان و نیز اقامه با تکبیر آغاز میشود و با توحید (لااله الا الله ) پایان میپذیرد ,تکرار تکبیر درهریک برای پاره کردن هر حجابی است که فرض شود .

نهم . آنچه حجاب وری رابرمی دارد همان باطن و سر تکثیر است که امری تکوینی و غیر اعتباری است ,و گرنه از هرکس که میخواست این حجاب را بر طرف کند ,چه فرشته و چه انسان ,امکان صدور داشت ,با این که چنین کاری درگسترده وجودی برخی ازفرشتگان گرامی نیز نیست .چه رسد به انسانها عادی ,وگرنه  تا جایی که رسول خدا (ص) درشب معراج بالا رفت ,جبرئیل نیز به همراه او میتوانست اوج گیرد .

وضوء نیز چنین است چنان که خدای سبحان دروضوی معراج فرمود:...سرعت رامسح کن ... من گامت را به جایی میرسانم که هیچ کس جز تو بدانجام نرسیده باشد .بدیهی است وضوی اعتباری ازدست هرنماز گزاری که وضوء میگیرد ساخته است (ولی بدان مقام دست نمی یازد).

دهم . لازم است نمازگزار پیش ازنماز همه حجابها را پاره کند , و این کار صورت نمیگیرد جز پس ازآن که انسانی خواهد درنهان باخدا مناجات کند , جز خدا هیچ کس ,حتی خود و شهود خویش را ننکگرد ,راز های پیچیده ای دراینجا وجود دارد که هرکس دربرخی ازروایات تامل کند ,برای ا. روشن میشود.

امیر المومنان (ع) در شان پارشیان و تقواپیشگامان میفرماید ) :عظم الخالق فی انفسهم فصغر ما دونه فی اعینهم ) .این نگرش گرچه سبب بزرگ و متعالی دانستن خداوند و اذعان به کبریایی اوست ,ولی این بزرگ دانستن ازوصاف جمال است , زیرا دراین نگرش ,پرسیان بر آنند که غیر از خدا یعنی دیگران نیز وجود دارند ,ولی کوچک اند ,وخداوند است که بزرگ و کبیر است ,لیکن این کجا و تکبیری که محتوایش تسبیح است کجا ؟ چنان که گذشت.

گواه براین مقام به  مرتبه مقام کسی که سر را میجوید نمیرسد این است که متقیان هنز به مقام یقین و شهود تام نرسیده و در مقام احسان قراردارندازاین رو امیر موحدان در شان آنان فرمود : "( فهم و الجنه کمن قدرآهام فهم فیها منعون , و هم و الفنار کمن قدراهام فهم فیــها معدبون)" ; یعنی درمقام (( گویا آن را دیده )) هستند نه درمقام کسی که ((تحقیقا آن رادیده))است.

کسی که غیر خداوند رابزرگ میداند و کبیر میشمرد,از جمله کسانی که تکبیر حقیقی از او صادر نشده است,گرچه درنماز و غیر نماز آن را بر زبان جاری کند.

پایان بخش اول(در اسرار تکبیر های شروع نماز)



[1] جامع احادیث الشیعه ،ج5 ،ص 31، ح 2292 ، بحارالانوار ،ج81 ،ص 249.

[2] جامع احادیث الشیعه ،ج5 ،ص 59، ح 2377 ،از من لا یحضره ﺍﻠﻓﻗﻳه،ج1،ص 305.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 16:16 نظرات (0)
بازدید : 150

علائم تاریخی نشانه های دفینه

علائم گنج و دفینه بسیار زیاد است که در این جا چند نمونه مشهور و معروف خواهد آمد:

علامت صلیب شکسته
به آن گردونه مهر نیز گفته می شود.قدمت آن به سالهای پیش از هخامنشیان دارد و در واقع نمادی آریائی است.این سمبل بر خلاف نظر بسیاری از مردم نشان صلح و توازن است که متاسفانه بسیاری، شاید بخاطر استفاده هیتلر از این نماد برای حزب خود دچار اشتباه می شوند.تقریبا به جرات می توان گفت که این نماد در سراسر دنیا پخش از امریکا و افریقا گرفته تا حتی استرالیا .ضمنا هندی ها نیز این سمبل مقدس را نمادی برهمائی می دانند.اما شاید علت پراکندگی این نماد در  تمامی تمدنها این است که آریائیها پس از ورود به فلات ایران دو قسمت شدند و عده ای از آنان به سمت اروپای امروزی رفتند و همین امر هم موجب پراکنده شدن این نماد شد.به عکس زیر دقت کنید که مربوط به قاره افریقا کشور غنا می باشد.

این مورد مربوط به خرابه های متروکه ای مربوط به قرن ۱۲ در اتیوپی امروز است. گردونه مهر  یا همان صلیب شکسته، چلیپا ئی است با شاخه‌های ۹۰ درجه به سمت راست یا چپ است. که معمولاً با جهت افقی یا گوشه‌هایی با زاویه ۴۵ درجه می‌باشد. در شکل هندینقطه‌هایی در هر ربع آن قرار می‌دهند. واژه سواستیکا swastika از زبان سانسکریت آمده  و آمیزه‌ای از سو یعنی خوب و خوش + استی یعنی هستی و استی، می‌باشد؛ یعنی، خوش بختی و نشان خوشبختی. در ایران باستان چنین نشانه‌ای را «گردونه مهر» می‌گفته‌اند

این هم از تمدن هندو که در موزه بریتانیاست.


و این هم گردنبندی از جنس طلا که در گیلان پیدا شده و حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد قدمت داشته و در موزه ایران باستان نگهداری می شود.

و نهایتا کاوش های انجام شده در  بخش تاریخی  در سیستان و  بلوچستان،‌ بیش از ۱۰۰ ظرف سفالی به دست آمد که روی آن نقش صلیب شکسته دیده می شود و نشان می دهد که این نقش در هزاره سوم و چهارم پیش از میلاد متعلق به ایرانیان باستان و نماد چرخه زندگی و برکت بوده است. نقش صلیب  شکسته روی ظروف سفالی و … پیدا شده در اسپیدژ یا همان منطقه باستانی  سیستان و بلوچستان،‌ ۴ بز را نشان می دهد که شاخ هایشان را به علامت «+» به یکدیگر ساییده اند. نحوه کنار هم قرارگیری شاخ این بزها،  تداعی گر گردونه حیات یا صلیب شکسته است. نقوش تکامل یافته تر این نماد در  هزاره اول پیش از میلاد و در دوران اشکانی و ساسانی دیده می شود.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 16:13 نظرات (0)
بازدید : 139

سنگ قبر دارای علامت گنج


برای برخی سوال است که احتمال دارد که سنگ قبر دارای علامت گنج و دفینه باشد. در جواب باید گفت: اگه دور از جان شما و خانواده محترمتان، مثلا یکی از نزدیکانتان فوت کند حاضرید با ایجاد علامت کاری کنید که قبر اون خدا بیامرز در آینده حفاری بشود و … نتیجه اینکه در طول تاریخ و در هیچ دین و مذهبی اجازه نبش قبر نداشته اند و این کار را گناهی نابخشودنی می دانسته اند و اگر هم در تدفین افراد متمول و یا افراد بالای جامعه، لوازم شخصی و هدایایی گرانبها، قرار می دادند به این خاطر بود که اعتقاد به رستاخیز داشتند و فکر می کردند فرد مزبور در آینده دور یا نزدیک برخاسته و به همراه خدای اموات می رود و زندگی جدیدی آغاز می کند! لذا برای اینکه در زندگی جدید دست خالی نباشد این کار را انجام می دادند و به همین خاطر نیازی نبود که علامت بگذارند تا کار سارقان را آسان تر نمایند!! یا برای روز مبادا خودشان به سراغ آنها بروند!! .
باید متذکر شوم که فقط قبر هایی علامت داشته که متعلق به فردی باشد که برای علامت و تکمیل نسخه یک دفینه، او را کشته باشند که بحث مفصلی دارد و اگر کمی تحمل نمایید در مولتی مدیای آموزشی به شرح آن خواهم پرداخت.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 16:06 نظرات (0)
بازدید : 182

تپه مارلیک ,گنج ماندگار

تپه مارلیک یکی از ۵ تپه باستانی است که در دره گوهررود در اطراف رودبار واقع شده‌اند؛ دره‌ای خوش آب و هوا که برای
سال‌ها محل سکونت اجداد ثروتمند گیلانی‌ها بوده. تپه‌های زینب بیجار، پیلاقلعه، دوربیجار و جازم کول، بقیه این تپه‌ها هستند

نزدیک به ۴۶ سال از کشف اشیایی گذشت که روایت تازه‌ای از تاریخ ما دادند.آنها در آرامش بودند؛ ۳ هزار و خرده‌ای سال در آرامش و همه در کنار هم. تااینکه چراغعلی کتله‌ای در زمینش به جای سنگ و کلوخ، طلا پیدا کرد. برق آن تکه طلای ناب، چشمش را گرفت.  روستایی بی‌خبر از همه‌جا روانه بازار شد و با فروش آنچه در زمینش پیدا کرده بود، سیل حفاران و قاچاقچیان را روانه آنجا کرد. تصور آنچه ممکن بود در این زمین پیدا شود، آنها را به جان تپه انداخت. کندند و پیدا کردند و بردند. تا آمدن دکتر عزت‌الله نگهبان و همراهانش، دو سوم دفینه‌های این تپه باستانی غارت شده بود.

آنها در آرامش بودند تا وقتی کسی جایشان را نمی‌دانست. همه در کنار هم درسرزمین خودشان؛ مارلیک


 جام زرین مارلیک

این گاوهای بالدار در حال بالا رفتن از درخت زندگی هستند. هنرمند مادی سر این گاوها را از دل ظرف طلایی بیرون آورده ! سر این گاوها را با این همه ظرافت و زیبایی از ظرف بیرون آورده و تنها گوش آنها را بعدا به سرشان پرچ کرده؛ کاری که پس از ۳ هزار سال، با این همه امکانات تنها از دست قالب برمی‌آید و بس. بین جام‌های کشف شده، این جام بی‌نظیر است و اوج هنر چکش‌کاری مارلیکی‌ها را نشان می‌دهد.
در کف جام زرین مارلیک، یک گل تزئینی و در وسط گل، یک خورشید نقش شده است. بد نیست بدانید …
تپه مارلیک یکی از ۵ تپه باستانی است که در دره گوهررود در اطراف رودبار واقع شده‌اند؛ دره‌ای خوش آب و هوا که برای
سال‌ها محل سکونت اجداد ثروتمند گیلانی‌ها بوده. تپه‌های زینب بیجار، پیلاقلعه، دوربیجار و جازم کول، بقیه این تپه‌ها هستند
در پاییز سال ۱۳۴۰ش، هیاتى به سرپرستى دکتر عزت‌الله نگهبان جهت بررسى و تحقیق عازم منطقه رحمت‌آباد رودبار شد. این حفارى که به مدت ۱۴ ماه از پاییز ۱۳۴۰ تا آخر پاییز۱۳۴۱ ادامه داشت، منجر به پیدا شدن ۵۳ آرامگاه به طور منظم و پراکنده در سطح تپه شد. این  آرامگاه‌ها عموما از سنگ و گل ساخته شده بودند. در ساخت این آرامگاه‌ها از تخته سنگ‌هاى بزرگ طبیعى
که در سطح تپه وجود داشته، استفاده ‌شده. در بعضى قسمت‌ها هم از سنگ‌هاى
زرد رنگى استفاده شده که از ۱۵کیلومتر دورتر و از دره گوهررود به این محل انتقال یافته‌‌اند. حفاری تپه مارلیک برای دکتر نگهبان و همکارهایش یک دردسر بزرگ بود. از درگیری‌ها و بی‌مهری‌های اهالی روستا که به تحریک قاچاقچی‌ها انجام می‌شد، تا تهمت‌ها و دردسرهایی که باعث و بانی‌اش مقام‌های دولتی بودند و به دادگاهی شدن دکتر و همکارهایش کشید؛
دردسری بزرگ که به نتیجه‌اش می‌ارزید. در گذشته، تپه مارلیک محل زندگی مارها و موش‌ها بود و بعضی معتقدند این محل به این خاطر مارلیک نام گرفته. بعضی‌ها می‌گویند مارلیک تغییر یافته مارد لیک به معنای قوم مارد است
از این منطقه تعداد زیادی ظروف و اشیای سیمین و زرین به دست آمده که نشانگر ثروت فراوان ساکنان آن است. قدمت این آثار به
حدود ۳ هزار سال پیش یعنى اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد مسیح مى‌رسد.
ماردی‌ها – اقوام ساکن مارلیک – مردگان‌شان را با لباس رسمى و تزئینات کامل روى تخته سنگ و به پهلو قرار مى‌داده‌اند. در
این حالت زانوها اندکى خمیده می‌شدند. همراه مردگان، ظروف
تشریفات مذهبى، مجسمه‌ها، زیورآلات، اسلحه، ابزار و ادوات، ظروف و ادوات آشپزخانه، مدل و نمونه ادوات مختلف و اسباب‌بازى کودکان دفن مى‌شد. این امر نمایانگر هویت و حرفه صاحب آرامگاه و عقاید مذهبى اقوام ساکن در محل بود. به جز این اشیا، آثار و ادوات جنگى از جنس مفرغ مانند: خنجر، پیکان، سرنیزه و نیز وسایل تزئینى مانند: گوش پاک‌کن، ناخن پاک‌کن، گوشواره‌، دستبند، گردنبند، پیشانى‌بند، موبند، سنجاق سر و همچنین ادوات و وسایل مورداستفاده نظیر ظروف، دوک نخ ریسی، دیگ، ملاقه، سیخ کباب، ظروف سفالین، پیکرک‌ها و مجسمه‌هاى سفالین و فلزى در مارلیک یافت شده‌اند. وسایل رزمى مانند: خنجر، شمشیر، سرنیزه، سرگرز، مچ‌بند، بازوبند رزمی و تیردان مفرغى بیانگر جنگجو بودن این اقوام است.

یکی از کشفیات مهم این تپه، ۲ مهر استوانه‌ای است که روی آنها به خط میخی نقش شده است. این مهرها به باستان‌شناسان برای تشخیص خط و تاریخ  مارلیکی‌ها بسیار کمک کرده است. در تپه مارلیک آثار مفرغی، موزاییک و بدل چینی،مجسمه‌ و مهر یافت شده است.

خرس نشسته

این موجود عجیب و غریب یک خرس سفالی است که مثل آدمیزاد نشسته تا آدمی رغبت کند و از دهان ناودانی شکلش چیزی بنوشد. گوش‌هایش سوراخ شده و دستانش ۴ انگشت دارد .


نیم تنه طلایی

آن ۲ دکمه برجسته، لباس تشریفاتی و تاجی که بر سر این مرد طلایی است، خبر از خاص بودن شخصیت او می‌دهد. او یک سلطان است؛ یک سلطان با گوشواره‌ای بر گوش که با احترام دست به سینه و ظاهرا در حال نیایش است.

 افسانه طلایی

آن پایین بز تازه متولد شده در حال شیر‌خوردن است. کمی بالاتر بزرگ‌تر شده و شاخ درآورده و در حال خوردن برگ‌های درخت است.در ردیف سوم گراز و ترس از او وارد زندگی‌اش شده و بالاتر، لاشخورها مشغول تکه پاره کردن جسد او هستند و در نهایت موجودی شبیه جنین، نشانه تولد دوباره و زندگی دوباره است. در بین آثار کشف شده، صحنه شیر خوردن یک حیوان تازه متولد شده، بسیار کمیاب است. نقش گراز هم چندان در هنر دنیای باستان دیده نشده و کارشناسان معتقدند که ممکن است این نقش منحصر به هنر ایران بوده باشد. مشابه لاشخورهای این جام، در نقش برجسته‌هایی که از شوش به دست آمده دیده می‌شود.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 16:01 نظرات (0)
بازدید : 73

گنج یاب مناسب گنج یابی و دفینه


اولا وقتی بودجه و توان مالی خودتون رو برای تهیه و خرید دستگاه اعلام نمی کنید!!! چطور من دستگاه خوب بهتون معرفی کنم!!؟ بطور مثل از دستگاههای نسبتا خوب در رده نقطه زن ها که عملکردشان تا حد زیادی از بقیه بهتر و مطمئن تر است: دستگاه GPX 5000  که متعلق به شرکت مین لب استرالیا بوده و یا دستگاههای لورنز آلمان، که دارای مدلهای دیپ مکس۵X ,3X  , و این آخر هم ۶X که قابلیت شبیه سازی تصاویر و اتصال مستقیم به کامپیوتر را هم دارد که قیمت ارزانترین و گرانترین این چند دستگاه یاد شده فوق، (البته با خرید از افراد معتبر و مورد تایید و تحویل بصورت آکبند در ایران)، از حدود ۱۸ میلیون تا نهایتا زیر ۳۰ میلیون می باشد.

و در مورد ردیابها هم از نظر من گراویتاتور و ری فایندر دستگاه خوب و قابل اطمینان است و قیمت گراویتاتور تحویل بصورت آکبند در ایران، بین ۲۵ تا ۳۰ میلیون برای شما تمام خواهد شد .
و دستگاههای تصویری است که چنانچه بهترین رو هم تهیه نمایید و اپراتوری اون رو کاملا نیآموخته باشید، هیچ دردی از شما نمی کاهد و احتمالا چندین درد هم بهتون اضافه میگردد!؟بهر حال بسته به بودجه شما و تسلطتان یا اپراتورتان باید دستگاهی رو انتخاب کنید

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 15:58 نظرات (0)
بازدید : 94

قانون دفینه و موفقیت در گنج یابی

اینها فاکتورهای مهم موفقیت در حفاری هستند که اگه نداشتید دنبالش نرید که فقط چند تا کفش آهنی پاره میکنید و از زندگی اصلی خودتون هم می افتید و هیچ نتیجه ای هم نمی گیرید.

اکثرا آدمهائی که دنبال گنج و حفاری میرن آدمهای موفقی نیستند چون فاکتورهای مهم این کار را ندارند. ولی اگه کسی فاکتورهای کار را داشته باشه و درست و حساب شده عمل کنه احتمال موفقیتش هم خیلی بالا خواهد بود.

حالا ببینیم چه زمینه هائی برای موفقیت باید فراهم باشه:

۱ – اول اینکه آدمهای ورشکسته و گرفتار نمی توانند تو این کار موفق باشند ، شما وقتی میخواهید بروید دنبال یک ثروت باد آوردۀ چند میلیاردی! باید توان هزینه های کار را هم داشته باشید.
۲ – دوم اینکه این کار عجله بر نمیداره و باید صبور بود ممکنه آدم انقدر خوش شانس باشه که همون بار اول به نتیجه برسه و ممکنه این کار سالها طول بکشه.
همینجا یک مثل در مورد فاکتور دوم براتون بگم که منظورم رو متوجه بشید:
مردی بوده که سالها با زن و بچه اش تو بیابون زندگی میکرد و هر روز صبح پا میشد، بیل و کلنگش رو بر می داشت و می رفت حفاری.
بعد از سی سال زنش خسته میشه و بهش میگه: ما دیگه خسته شدیم یا برو دنبال کار درست و حسابی یا اگه رفتی حفاری تا چیزی در نیاوردی بر نمیگردی خونه! مرد پا میشه و میره بیابون ، از ناراحتی نمیدونست چیکار کنه . ظهر که میشه زیر یک دیوار خراب میشینه و تکه نانی رو در میاره و شروع میکنه به خوردن و گریه کردن که دیگه جائی توی خونه نداره. بعد از خوردن نان یک چرتی میزنه و تو این فکر بوده که همونجا باید بخوابه.  غروب که میشه دستشویش میگیره میره پشت دیوار کارش رو انجام میده و چون آب نداشته، دنبال یک سنگ میگرده که خودش رو تمیز کنه! میبینه سنگی اونجا نیست. پشت سرش توی دیوار خرابه یک استخوان میبینه ، عقب عقب میاد و خودش رو میماله به استخوان تا تمیز بشه! اما استخوان به باسنش گیر میکنه و همه جاش رو جر میده و خون براه می افته. مرد از شدت درد و با عصبانیت یک لگد به استخوان توی دیوار میزنه. یهو دیوار خراب می شه و استخوان با یه کوزه سکه جلوی پاش ولوو میشه! مرد نگاهی با حیرت به سکه ها میکنه و نگاهی به باسن ِ خونیش و دست به دعا بر میداره و میگه : خدایا ۳۰سال زحمت کشیدم هیچ چیزی بهم ندادی، حالا هم که دادی باید این بلا رو سرم می آوردی و میدادی؟!  خدایا بازم شکرت !!!
یعنی میخوام این رو بگم که نه تنها باید قسمت کسی که دنبالش هست باشه، بلکه باید سختیهایی رو هم متحمل بشه و فکر نکنه یک روزه و بی دردسر، نتیجه میگیره.
۳ – وسایل و ابزار کارتان باید همیشه آماده باشه.
۴ – با کسانی دنبال این کار بروید که چشم و دل سیر باشند و اگه یک روز با اونا نتیجه گرفتی سر از قبر در نیاری.
۵ – میگن یک نفر برای حفاری کمه و دو نفر زیاد . خودتون معنی کنید که چقدر باید در انتخاب افراد دقت کنی.
۶ – یکی از مهمترین مسائل تو حفاری دونستن جاهای پر بار هستش و یا داشتن سند (نسخه) که کار کردن به واقعیت نزدیکتر باشه. البته اکثر افرادی که ادعای داشتن نسخه را دارند یا یک فتوکپی مخدوش و ناخوانا در دست دارند که صحت و اصالت آن مورد تردید بوده و یا اینکه حتی اگه اصل یک کتاب خطی و نسخه وزیری رو هم داشته باشند، اکثرا پوچ بوده و دفینه های آنها در طی سالیان متمادی تخلیه گردیده است!؟
۷ – داشتن یک دستگاه فلزیاب خوب + اپراتور مسلط و با تجربه که بتوونه کارتان رو درست انجام بده.
در این مورد هم یک توضیحی بدم:
خیلی از دستگاه هائی که در ایران هست که به درد لای جرز دیوار هم نمیخورند! یا مین یاب و اسباب بازی هستند که فقط آهن رو برات خوب میگیرند یا آپگرید شده هستند و اصلا کارائی لازم رو ندارند یا ساخت کشور چین که اصلا بدرد نمیخورند.
خیلی ها هستن که میگن ما اینقدر میگیریم براتون دستگاه میزنیم، اکثر اونا دنبال پر کردن جیبشون هستن و کاری برای شما انجام نمی دن. پس یا خودتون دستگاه تهیه کنید یا در غیر اینصورت حتما از طریق افراد واجد صلاحیت و مورد اطمینان اقدام به اجاره دستگاه بکنید تا از عملکرد صحیح دستگاه و از همه مهمتر اپراتوری درست اونا مطمئن شوید.
در ضمن افرادی موفق هستن که تا انتهای کار دستگاه در دسترسشون باشه. چون گاهی اوقات افراد با نیم متر پس یا پیش از رسیدن به هدف باز میمانند، مگر اینکه اپراتور آنها یا بسیار مسلط بوده و یا اینکه دستگاه آنقدر پیشرفته باشد تا دیگر نیازی به وجودش نباشد.
۸ – داشتن یک شغل خوب یا داشتن یک اسپانسر مورد اطمینان، چون این کار اگه بخواد کار اصلی شما باشه و پشتوانه مالی مناسب نداشته باشید، وای بحالتون! شما باید مشغول بکار باشید و به حفاری بعنوان یک تفریح یا کار دوم نگاه کنید یا پشتوانه قوی داشته باشید. فقط اینجوری اگه موفق نشدید یا زمان موفقیت طولانی شد مایوس نمیشید و ادامه میدید و چون مشکلات وارد زندگیتون نمیشه درصد موفقیتتون بالا میره.
۹ – مهمترین مورد که موفقیت انسان را بالا میبره داشتن یک استاد اهل فن و خبره است. اگر بدون یک استاد به کوه و جنگل و بیابان بروید احتمال موفقیتتون خیلی پائین میاد.ضمنا از تجربه حفاران قدیمی و کار بلد نیز، میتوان استفاده کرد چون هر چه باشه آنها بیشتر از ما در کوه و کمر بوده اند.
استاد باید بینشی فراتر از دیگران داشته باشد. یعنی:
الف- باید آثار شناس باشد و هر آثاری را که در بیابان یا کوهستان یا هر جائی میبیند معنای آن را بداند.
ب- استاد باید از روی تجربه بوی دفینه را حس کند.
ج- خاک ها را لایه به لایه بشناسد.
د- به غارها تسلط کامل داشته باشد.
ر- خطرات احتمالی کار را بداند.
س- تله ها را بشناسد و طرز از کار انداختن آنها را بلد باشد.
ک- از طلسمات آگاهی کامل داشته باشد و بتواند راه باطل کردنشان را بیابد.
اینها شرایط یک استاد هست که برای یادگیری هر کدام وقت فراوان صرف شده و هیچوقت چنین استادی را نباید از دست داد و رها کرد و میتوان از این استاد استفاده برد و درسها آموخت و به نتیجه رسید.
۱۰ – داشتن یک بلد خوب منطقه و نیز مورد اعتماد مردم اون منطقه ای که می خواهید حفاری کنید. چرا که از قدیم گفته اند: کدخدا رو ببین، ده رو بچاپ!

اینها فاکتورهای مهم موفقیت در حفاری هستند که اگه نداشتید دنبالش نرید که فقط چند تا کفش آهنی پاره میکنید و از زندگی اصلی خودتون هم می افتید و هیچ نتیجه ای هم نمی گیرید.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 15:55 نظرات (0)
بازدید : 107

هیروگلیف یا خط تصویری مناسب نسخه گنج

روش نگارش هیروگلیف در مصر، شامل ۷۰۰ تا ۸۰۰ الفبای تصویری بود و هر چه که علاقه به نوشتن متن های مذهبی اضافه می شد، بر تعداد آنها نیز افزوده می شد. مصریان، هیروگلیف را از راست به چپ و از بالا به پایین می نوشتند و همچون سایر خط های باستانی، در متن های ایشان نیز خبری از نقطه ، فاصله و آیین نگارش نبود.

هیروگلیف یا خط تصویری ، در اصل یعنی سپنتا منبت یا کنده کاری مقدس و ریشه در زبان یونانی دارد. علت این نام گذاری، آن بود که این روش نگارش بیشتر ویژه کاهِنان و رهبران مذهبی بوده است؛ چراکه آموختن آن دشوار و نوشتن آن نیازمند امکاناتی بود که معمولا مردم عادی از آن بی بهره بودند.

پیشینه کهنترین اثر یافته شده با خط هیروگلیف، به ۳۲۰۰ تا ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد می- رسد و برابر سندهای موجود، مصریان باستان تا ۳۵۰۰ سال پس از آن نیز از این روش نگارش استفاده می کردند. تصویر زیر، از فرهنگ اینکارتا (انتشارات میکروسافت) گرفته شده و متعلق به آرامگاه شهبانو آمونهِرخِپسِف است.

https://sites.google.com/site/azturkoglu/fay/hr1.png
روش نگارش هیروگلیف در مصر، شامل ۷۰۰ تا ۸۰۰ الفبای تصویری بود و هر چه که علاقه به نوشتن متن های مذهبی اضافه می شد، بر تعداد آنها نیز افزوده می شد. مصریان، هیروگلیف را از راست به چپ و از بالا به پایین می نوشتند و همچون سایر خط های باستانی، در متن های ایشان نیز خبری از نقطه ، فاصله و آیین نگارش نبود.

الفبای تصویری مصریان را می توان به دو گروه عمده نقسیم نمود.

۱) آوانشان، الفبایی که آواها را به نمایش در می آورد. در زیر، تعدادی آوانشان به همراه معادل آنها در الفبای لاتین و نیز آوانِگار هریک به نمایش در آمده است

https://sites.google.com/site/azturkoglu/fay/hr2.png

شاید این پرسش پیش آید که مثلا چرا باید یک بیضی، آوانشان صدای /ر/ و یا یک خط افقی زیگزاگ، آوانشان صدای /ن/ باشد و…؟ پاسخ این است که هر یک از این آوانشانها، پیشتر نمایشگر جانور یا چیزی بوده اند که به تصویر می کشند، اما به تدریج تغییر کارکرد یافته اند. برای نمونه، img/daneshnameh_up/2/24/Heiroglif_lips.png در اصل، نماد دهان (r’i) بوده و img/daneshnameh_up/4/44/Heiroglif_water.png نیز دیس واژه آب (nu) بوده است. این دو نشان و بسیاری دیگر از دیس-واژگان به تدریج تبدیل به آوانشانِ حرف نخست خود شده اند.

۲) چُمنگار الفبایی که چیز، یا اندیشه ای را به نمایش می گذارد

http://img67.resimup.net/di/HW33.png

نکته مهم: چنانکه می بینید، سه خط عمودی کنار هم، نشانه جمع و یک خط عمودی، ”نشانه ی دیس واژه“ است. به اینچنین نشانه هایی در زبان هیروگلیف که نه چمنگارند و نه آوانشان، و تعیین کننده دسته ای است که واژه بدان تعلق دارد، ”determinative“ گفته می شود. بد نیست بدانید که گاهی برخی آوانشان ها، نقش آوایی خود را از دست داده و نقش determinative به خود می گیرند.
شاید دشوارترین بخش خواندن متن های هیروگلیف، تفسیر نشانه ها، چمنگارها، و آوانشان هایی است که پشت سرهم و بدون فاصله آمده اند. در تصویر بالا دیدید که دوپای در حال حرکت، معنای راه رفتن را می دهد. اکنون ببینید که ترکیب این چمنگار با دیس واژه های دیگر، چگونه معنای ”راهنمایی کردن“ و ”نزدیک شدن“ می دهد:

img/daneshnameh_up/1/13/Heiroglif_sample.png

گفتیم که آموزش و نگارش هیروگلیف کاری دشوار بود. به همین دلیل مصریان خطی نو را بوجود آوردند که تنها فرق آن با هیروگلیف سنتی، ساده تر شدن دیس واژه ها بود. نام این خط جدید ”hieratic“ یا خط کاهنی بود و برخی آنرا ”سرِهم یا شکسته ی هیروگلیف“ می دانند. این خط را، بر خلاف هیروگلیف سنتی که بیشتر بصورت کنده کاری و بنای یادبود بکار می رفت، با قلم نی بر روی پاپیروس می نوشتند. در زیر، نمونه ای از این خط را با هیروگلیف سنتی مقایسه کنید:

img/daneshnameh_up/2/2f/Heiroglif_Newer.png

در قرن هفتم پیش از میلاد، مصریان خط تازه ای اختراع کردند که از روش نگارش کاهنی (hieratic) نیز آسانتر بود. این روش نگارش، ”خط همگانی“ (demotic script) نام داشت. از آن تاریخ به بعد، مصریان از خط هیروگلیف سنتی، برای منبت کاری روی ساختمان، جواهر، و اسباب خانه استفاده می کردند؛ خط کاهنی را برای متن های مذهبی و خط همگانی را برای متن های تجاری و ادبی بکار می بردند.
در پایان، این را هم بگویم که خط هیروگلیف، به شکل های دیگر، در میان مردمان باستانی دیگری، چون سرخپوستان اولمِک ، مایاها، برخی از مردم چین باستان، و برخی مردمان ساکن میان رودگان «بین النهرین)، نیز استفاده می شده است.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 15:48 نظرات (0)
بازدید : 145

علامت و نشانه های دفینه در حفاری

در حین حفاری امکان داره که با علائم و آثار زیادی مواجه بشوید که در اکثر مکان ها مشترک است و امکان داره با آثاری هم مواجه بشوید که تا حالا نمونه اش را از نزدیک مشاهده نکرده باشید و یا نشنیده باشید . معمولا این آثار برای مکانها و یا هدف های کوچک و متوسط صدق می کند .

اول اینکه در سطح زمین باید نشانه هایی وجود داشته باشد. مثلا تخته سنگی که بتواند نظرها را به خود جلب نماید، باید با بقیه سنگهای اطراف فرق داشته باشد و به راحتی نتوان آن را جابجا نمود و یا اینکه نوشته و نشانه هایی بر روی سنگ وجود داشته باشد و یا …

توجه داشته باشید وجود تخته سنگ، درخت کهنسال، چشمه آب، تپه و تل خاکی، دلیل وجود حتمی و صددرصدی گنج و دفینه نیست!

بعضی از افراد فکر می کنند که هر تپه ای نشانه گنج است، در صورتی که از نشانه های وجود گنج در یک تپه این است که اولا خاک آن دستی بوده و نباید بکر یا طبیعی و دارای رگه های سنگی باشد. ثانیا تپه در محلی قرار گرفته باشه که در اون منطقه مشابه اون تپه کم باشد و در نزدیکی اون تپه آثاری همچون درخت کهنسال و چشمه آب و … وجود داشته باشد. توجه داشته باشید که با دیدن درست آثار و علائم موجود و گمانه زنی درست و اصولی، می تواند شما را از حفاریهای بیهوده و مایوس کننده، تا حدود زیادی نجات دهد!

پس از شروع حفاری نیز توجه داشته باشید که ابتدا باید از خاک سطح عبور کنید و بسته به منطقه مورد نظر (کوهستانی، جنگلی، کشاورزی و …) حداکثر تا عمق ۷۰ سانتیمتر، آثاری همچون ذغال، خشت یا تکه آجر، سنگ رودخانه ای و … تا این عمق، دلیلی محسوب نمیشوند و حدودا از عمق یک متری به بعد است که باید آثار را کم کم مشاهده نمایید، مثل سنگ چین، خاک قبر یا جسد انسان، کوزه سفالی، ذغال چوب یکدست (حداقل ۷ سانتیمتر) و یا گلهای صابونی(روغنی) که در گذشته جهت عایق و جلوگیری از عبور آب و رطوبت و محافظت از اموال مورد استفاده قرار می گرفته و …

اما وجود ذغال چوب یا سنگ هم از دلایل وجود صددرصد گنج و دفینه نیست، چرا که در گذشته امکان داشته چوپانی و یا فردی در آن مکان آتشی روشن کرده باشد و یا سقف چوبی و دیوار سنگی ساختمان و عمارتی بر اثر جنگ یا آتش سوزی فرو ریخته باشد. آن مکان وقتی تائید میشود که نشانه های دیگر هم وجود داشته باشند و به هیچ عنوان خاک بهم خورده و دارای لکه های مختلف نباشد.

از دیگر نشانه ها، سنگ چین با ملات یا وجود تخته سنگ یا سنگ های تراش خورده بزرگ در عمق حدودی یک و نیم متر به بعد است.

آجر و خشت های خام که بصورت مربع بوده و پلکانی یا منظم و بی دلیل چیده شده باشند بطوریکه مسکونی بودن مکان را تائید نکند، نیز می تواند از نشانه ها باشد و …

موارد ذکر شده بالا بخش بسیار کوچکی از مبحث چگونگی شناخت آثار و علائم و نیز چگونگی حفاری صحیح و موفقیت آمیز می باشد که برای شروع، به تمامی علاقمندان تقدیم می گردد.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 15:13 نظرات (0)
بازدید : 97

هوم , رسم هوم

مراسمِ هوم از مهم‌ترین مراسمِ مزدیسنا است و با آدابِ شست و شوی خاصی با سرودِ اوستا در مقابلِ مجمرِ آتش، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدری آب زور و شاخه‌ای اورورام در هاون فشرده شده و قطراتِ حاصل از این مراسم را که از گیاهانِ فشرده شده بدست آمده پراهوم می‌گویند. در اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده‌است.

هوم نام نوعی شراب است که از گیاهی موسوم به هوم بدست می آید و بنا به برخی روایات، زرتشت با نوشیدن آن، در حالت خلسه به الهاماتی دست یافت.
    هوم نامِ نوشابه‌ای مقدس بود که دینداران زرتشتی در زمانهایی ویژه می‌نوشیدند. همچنین هوم در زمان ساسانیان نامِ معمولی اشخاص بوده‌است. در هوم یشت از پارسایی بنامِ هوم نامبرده شده که به ظنِ ابراهیم پور داوود می‌توان وی را از پیامبرانِ پیش از عهدِ زرتشت شمرد.
    بررسی ریشه واژه هوم

هوم را در زبان اوستایی هَئومه haoma می‌گفتند. این نام در زبانِ سانسکریت سومَ suma بوده‌است.
    هوم چیست؟
    موبدانِ عهدِ ساسانی بر این باور بودند که این گیاه انسان‌های پاک را می‌تواند به جهان دیگری رهنمون شود، چنانکه کرتیر موبد بلندپایه زرتشتی با نوشیدن این نوشابه به دیدار جهان پس از مرگ رفت. از اینرو امروزه می‌انگارند که شاید این نوشابه را از گیاه شاهدانه به دست می‌آورده‌اند. تاکنون بطورِ یقین نمی‌توانیم هوم را با یکی از گیاههای معروف در علمِ گیاهشناسیمطابق کنیم.
    هوم در دنیای مینوی ایزد است و در گیتیگیاه است و درمان بخش است. هوم آسمانی، پسر اهورا مزدا است. فشردن این گیاه (کوبیدندر هاون برای به دست آوردن شیره گیاه) نوعی قربانی غیر خونین است. قربانی شدن اوموجب شکست شر است. او ایزدی است که در مراسم قربانی، قربانی می‌شود تا مردم به زندگی برسند.
    مراسم هوم
مراسمِ هوم از مهم‌ترین مراسمِ مزدیسنا است و با آدابِ شست و شوی خاصی با سرودِ اوستا در مقابلِ مجمرِ آتش، پنج تا هفت ساقه از هوم با قدری آب زور و شاخه‌ای اورورام در هاون فشرده شده و قطراتِ حاصل از این مراسم را که از گیاهانِ فشرده شده بدست آمده پراهوم می‌گویند. در اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده‌است. هوم و شیره یا افشره آن، خاصیت‌هایی دارد که موجب رویکرد مردمان به آن شده است. افدرین یا آندرنالین گیاهی موجود در آن خاصیت تسکین‌بخشی به هنگام درد دارد و نوعی مسکن طبیعی و نیرومند است. برخی پژوهشگران نیز گمان داده‌اند که منظور ازدارویی که در داستان زایش رستم به یاری سیمرغ برای بیهوشی و شکافتن پهلوی رودابه بکار رفته، هوم بوده است. نوشیدن افشره هوم که طبیعتی سرد دارد، موجب نوعی سرخوشی و شادی و احساس توانایی بیشتر می‌شود. نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از افشره هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خواب‌آلودگی شدید می‌شود.
    برای تهیه افشره هوم، مقدار کمی از ساقه‌های تازه یا خشک آنرا با اندکی آب در هاون می‌ریزند و می‌کوبند. برای بهترین نتیجه، معمولاً کوبیدن را تا
    چند روز و با فاصله‌های چند ساعته تکرار می‌کنند. سپس عصاره به دست آمده را بار دیگر با میزانی از آب یا شیر رقیق می‌کنند تا نسبت نهایی نوشیدنی آماده شده، برابر با دو تا پنج در هزار باشد. یعنی دو تا پنج گرم ساقه هوم برای یک لیتر نوشیدنی.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 15:04 نظرات (0)
بازدید : 73

تدفین های جنینی

در مجموعه باورهای اساطیری بازگشت به اصل و منشاء پیدایش با معصومیت آغازین از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آدمی از آغاز در راه بازگشایی معمای آفرینش کوشیده است، برای او نقطه شروع وجودش، اینکه از کجا آمده و پیش از او محیط پیرامونش چگونه بود، درختان، سنگ ها، آب ها، جنگل، کوه، دریا، آنچه در دسترس او بود و می توانست لمس کند یا پدیده هایی که به چشم می دید و می توانست حس کند. آبی آسمان و شب ها که خورشید ناپدید می شد، اینکه کجا رفت و ستارگان از کجا آمدند و آبی آسمان که قیری سیاه رنگ شد، همه و همه سوالاتی بی پاسخ باقی می ماند!

حیرت او و ذهنی کنجکاو که نمی آسود سبب شد تا در جستجوی پاسخی بر آید، کنجکاوی انسان با پیدایش زبان، و ظهور نخستین واژه ها، این آلات تفکر، تشدید شدو او تنها نبود بیشتر که در توحش با حیوانات که می زیست همسخنی نداشت با برگرفتن میوه ممنوعه از درخت معرفت در شرق، مطلع خورشید چنانچه در افسانه های کتب مقدس آمده است، تکلم آغاز شد. حیوانات از او گریختند اما فراموش نشدند که روزگاری در کنار هم می زیستند، همسخنان او حیوانات ناطقی شدند که چون او، از حالت چهار دست و پایی به دو پایی تغییر کردند، آنان برخاستند و تاریخ اغاز شد

اما نخستین سوال خود او بود! با کنکاش دریافتن پاسخی در خور و قابل پذیرش برای ذهن ابتدایی خود سرچشمه ی ایمان نخستین را یافت، خداوند ظهور کرد خدایی مه آلود که رفته رفته از طبیعت زایید و چون معنایی در جان او شد، پس نخستین گام چنین بود.

تکلم با همسخنان در خلوت تاریک و روشن غارها، احتمالا در کنار یک اجاق با آتشی هدیه شده از آسمان، از آذرخش، راه گشایی تفکر بود، سپیده دم تاریخ فلسفه اگر انسان تنها می بود، معرفتی حاصل نمی شد، یعنی تکلم شکل نمی گرفت و زبان نمی گشود که ” سخن با چون خودی شاید” پس با جملات اغازین، که نشانی از دستوز زبان، منطق و حتی واژگانی انتخابی و به جا نداشت، شروع کرد و چنین بود که خمیره جهان اسطوره ای شکل گرفت.

در نظر برخی از اسطوره پژوهان، اسطوره از نقص یا حتی بیماری زبان زاییده است. آنگاه که منظورش غروب خورشید بود، در بیانش خورشید را پنهان شده در پشت کوه یا فرو شده در دریا توصیف می کرد.

باری – خود او از کجا بود؟!

رفتار جنسی او که میراثی به جا مانده از دوران حیوانی بود و غریزی توجیه می شد، سبب ساز زایش بود. همنوعانی به جمعشان افزوده می شدند که چون خود او بودند، او ازنزدیک شاهد چگونگی زایمان بود. با مشاهده جنس ماده، مادرش یا مادرانی که زایمان می کردند، پس به غریزه کودکان را در آغوش می پروراندند. به تدریج معنای آفریدن در ذهن او شکل گرفت. زایمان، نوزادی ،کودکی ، بلوغ و در آخر همنوعی شبیه خودش. در بسیاری از اساطیر الاولین جنس ماده آفریننده و خدا معرفی شده است. او از شکم برآمده جنس ماده زاییده می شد.

قابل تآمل است که انسان هر چه می دید ،فراموش نمی کرد و در ذهن بی انتهای ناخودآگاه جای می گرفت.تحول در طبیعت، گردش فصول، درختان که از سبزی به زردی می گراییدند ،خشکیده می شدند، می مردند و در زیر برف دفن می شدند، آما با آغاز بهار و گرم شدن دوباره طبیعت دیگر بار جان می گرفتند، می روییدند و سبز می شدند ،بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار، و در آن سوی، مشاهده همنوعانی پیرتر که به ناگاه بی تحرک می افتادند و بی جان می نمودند ،دیدار با مرگ و مردگان و در انجام تطبیق این دو زمینه ساز باوری آغازین شدکه او نیز می تواند چون طبیعت پس از مرگ دوباره جان گیرد و زنده شود.

در مجموعه یافته های باستان شناسی کشف قبوری از انسان های نخستین …

 

در مجموعه باورهای اساطیری بازگشت به اصل و منشاء پیدایش با معصومیت آغازین از جایگاه ویژه ای برخوردار است. آدمی از آغاز در راه بازگشایی معمای آفرینش کوشیده است، برای او نقطه شروع وجودش، اینکه از کجا آمده و پیش از او محیط پیرامونش چگونه بود، درختان، سنگ ها، آب ها، جنگل، کوه، دریا، آنچه در دسترس او بود و می توانست لمس کند یا پدیده هایی که به چشم می دید و می توانست حس کند. آبی آسمان و شب ها که خورشید ناپدید می شد، اینکه کجا رفت و ستارگان از کجا آمدند و آبی آسمان که قیری سیاه رنگ شد، همه و همه سوالاتی بی پاسخ باقی می ماند!

حیرت او و ذهنی کنجکاو که نمی آسود سبب شد تا در جستجوی پاسخی بر آید، کنجکاوی انسان با پیدایش زبان، و ظهور نخستین واژه ها، این آلات تفکر، تشدید شدو او تنها نبود بیشتر که در توحش با حیوانات که می زیست همسخنی نداشت با برگرفتن میوه ممنوعه از درخت معرفت در شرق، مطلع خورشید چنانچه در افسانه های کتب مقدس آمده است، تکلم آغاز شد. حیوانات از او گریختند اما فراموش نشدند که روزگاری در کنار هم می زیستند، همسخنان او حیوانات ناطقی شدند که چون او، از حالت چهار دست و پایی به دو پایی تغییر کردند، آنان برخاستند و تاریخ اغاز شد

اما نخستین سوال خود او بود! با کنکاش دریافتن پاسخی در خور و قابل پذیرش برای ذهن ابتدایی خود سرچشمه ی ایمان نخستین را یافت، خداوند ظهور کرد خدایی مه آلود که رفته رفته از طبیعت زایید و چون معنایی در جان او شد، پس نخستین گام چنین بود.

تکلم با همسخنان در خلوت تاریک و روشن غارها، احتمالا در کنار یک اجاق با آتشی هدیه شده از آسمان، از آذرخش، راه گشایی تفکر بود، سپیده دم تاریخ فلسفه اگر انسان تنها می بود، معرفتی حاصل نمی شد، یعنی تکلم شکل نمی گرفت و زبان نمی گشود که ” سخن با چون خودی شاید” پس با جملات اغازین، که نشانی از دستوز زبان، منطق و حتی واژگانی انتخابی و به جا نداشت، شروع کرد و چنین بود که خمیره جهان اسطوره ای شکل گرفت.

در نظر برخی از اسطوره پژوهان، اسطوره از نقص یا حتی بیماری زبان زاییده است. آنگاه که منظورش غروب خورشید بود، در بیانش خورشید را پنهان شده در پشت کوه یا فرو شده در دریا توصیف می کرد.

باری – خود او از کجا بود؟!

رفتار جنسی او که میراثی به جا مانده از دوران حیوانی بود و غریزی توجیه می شد، سبب ساز زایش بود. همنوعانی به جمعشان افزوده می شدند که چون خود او بودند، او ازنزدیک شاهد چگونگی زایمان بود. با مشاهده جنس ماده، مادرش یا مادرانی که زایمان می کردند، پس به غریزه کودکان را در آغوش می پروراندند. به تدریج معنای آفریدن در ذهن او شکل گرفت. زایمان، نوزادی ،کودکی ، بلوغ و در آخر همنوعی شبیه خودش. در بسیاری از اساطیر الاولین جنس ماده آفریننده و خدا معرفی شده است. او از شکم برآمده جنس ماده زاییده می شد.

قابل تآمل است که انسان هر چه می دید ،فراموش نمی کرد و در ذهن بی انتهای ناخودآگاه جای می گرفت.تحول در طبیعت، گردش فصول، درختان که از سبزی به زردی می گراییدند ،خشکیده می شدند، می مردند و در زیر برف دفن می شدند، آما با آغاز بهار و گرم شدن دوباره طبیعت دیگر بار جان می گرفتند، می روییدند و سبز می شدند ،بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار، و در آن سوی، مشاهده همنوعانی پیرتر که به ناگاه بی تحرک می افتادند و بی جان می نمودند ،دیدار با مرگ و مردگان و در انجام تطبیق این دو زمینه ساز باوری آغازین شدکه او نیز می تواند چون طبیعت پس از مرگ دوباره جان گیرد و زنده شود.

در مجموعه یافته های باستان شناسی کشف قبوری از انسان های نخستین در این خصوص قابل توجه  است. با بررسی این تدفین ها می توان دانست که او به زندگی پس از مرگ ایمان داشت، از این رو مردگان خویش را در گور می نهاد و بی اعتنا رها نمی کرد. شکل تدفین ها نشان می دهد که آنها مرده ها را با آیین دفن می نمودند و آن نشان از قدرت تکلم دارد. عموما در کنار اجساد ابزار آلات سنگی و حتی زیور آلات قرار داده می شد که چون ره توشه ای در سفر به جهان دیگر می نمود ،همچنین حالت جسد به هنگام تدفین که منظور از سخن ماست نیز همه دلیلی بر مدعاست.ژ

تدفین جنینی در معنی جمع کردن دست و پا به هنگام تدفین و بازنمایی شکل جنین و احتمالا تعیین جهت صورت به سمتی خاص، آیینی برای باز بازگردان مرده به رحم مادر، زمین زاییده، مادر کبیر بود. معماری قبور هندسی دایره با دایره ای در درونش که جسدی جمع و گرد بود، طبق یافته های باستان شناسی از دوران پیش از تاریخ معمول بوده است. شکل هندسی دایره و شکل خورشید که شب ها در زمین فرو می شد، نیست می شد و به صبح دوباره متولد می شد، تشبیه جسد به او و  به ماه سایه ای از خورشید، روح خورشید و جایگزین او به شبی سیاه به گاه مرگ خورشید در کل صعود تفسیر می شود.

سپردن جسد به دایره کل، به معنای ذوب شدن در کل و همه هستی،به معنای فنای فی ال… در تصوف و عرفان اسلامی است، شکل دایره در اساطیر عروج ، همه هستی و روح کل تفسیر شده است. دایره خطی رمزی در طلسمات مانع از دخول ارواح پلید می شد دیوارهایی که به این شکل پیرامون نخستین سکونت گاهها، روستاهای اولین کشیده می شد.در آغاز برای حفاظت ساکنان از شر ارواح پلید بود. شکل ماه که از خطی منحنی آغاز می شد و به تکامل خویش می پرداخت . در انجام  دایره ای کامل بود، بدر کامل، انسان کامل، و سپس مرگ و محاق و آنگاه تولد دوباره نیز ذهنیت دوران تاریخی دایره وار جهان، هزاره گرایی، مرگ کل جهان نابودی، توفان نوح و غسل گیری و طهارت، چون خورشید که در دریا فرو می شد و سپس تولد دوباره، آفرینش دوباره هستی را رفته رفته شکل داد.

شکل مخروط وار چادرها در آسیای مرکزی( اوبا) دایره ای به سمت آسمان، با ستون میانی، راهی رو به جهان بالا که شامان با بالا رفتن از آن عروج را تظاهر می نمود و سپس معماری زیگورتهای سومری، معابد مایا- آزتک، اقوام باستانی آمریکا که از آسیای مرکزی کوچ کرده بودند و آنگاه معماری یونان و رم باستان با طاق ها که بعدها در معماری مسیحیت با کلیساها ظاهر شد و روزگاری دیگر در معماری اسلامی به خصوص با حالت محراب مساجد، محل عروج و ارتباط با عالم بالا خود را نشان داد، همه از قداست شکل هندسی دایره حکایت می کرد.

در برخی اساطیر، مار، این خزنده بسیار نقش نماد عالم معرفی شده است. مار به حالت جمع شده دایره ای است که چون سال، واحد تاریخ اساطیری از نقطه ای آغاز و پس از دوری تکاملی، در همان نقطه پایان می پذیرد. ماری که دمش را گاز می گیرد نیز نماد پایان جهان و آغاز دوباره معنا شده است. تدفین جنینی می تواند شبیه یا پیشکش انسان به مار، خدای جهان زیرین، جهان مردگان باشد. مار و کژدم، خدایان دنیای تاریکی به شمار می روند. واژه ترکی«ایل» به معنی سال نیز از واژه ترکی ( ایلان) به معنی مار گرفته شده است.

عموما در اساطیر خاورمیانه ،جهان مرگ، جهان تاریکی، فراموشی و سردی است. از این رو مردگان را با اطعام، مانع از برآمدن به جهان بالا و ایجاد شر و هراس می شدند. گاه در برخی موارد دیده شده است که حتی اجزای جسد را از هم جدا می نمودند که در صورت بازگشت روح به تن نتواند حرکت کند. در ایران بسیاری از تدفین های باستانی به حالت جنینی کشف شده است، گور خمره های اشکانی نیز که خمره را رحم مادر تفسیر می کردند بیشتر با جسدی به شکل جنین در خاک شده است.

شکل خوش رنگ مار در طبل شامان نیز گاه نمادی از رنگین کمان معنی شده است. رنگین کمان به شکل دایره وار، در کتاب تورات نمادی از عهد و پیمان محسوب می شد. پیمانی که خداوند پس از توفان به نوح می نماید که پس از آن توفانی نخواهد بود! شکل دایره در معنی عهد، حتی در شکل انگشتری نامزدی، تعهد و تأهل خود را می نماید.

مار در زبان ترکی با واژه (ایلان) خود را نشان می دهد، در اتیمولوژی واژه(ایلان) به مصدر (ییغماق) و ( ییغیلان) می رسیم که همان جمع شده معنی می دهد، همچنین واژه ( حیه) در عربی که به معنی حیات و مار است، نیز نشانی از تولد دوباره را بازگو می کند.

گاه تدفین جنینی را تظاهری از حالت تواضع و سجود معنی کرده اند که در برابر کل مطلق، خورشید، روی بر خاک می نهد، زیرا که تدفین های جنینی را گاهی رو به سمت خورشید می یابیم، جهت صورت گاه رو به شرق، گاه مستقیما رو به آسمان، گاه به طرف غرب و گاه حتی روی بر خاک و جسد پشت به بالا یافت شده است که نشان از طلوع خورشید و سیر تکاملی از شرق به غرب و سپس غروب آن و هنگام شب است که در آن حال خورشید در جهان زیرین می باشد.

پس چنانچه  در باورهای سومری آمده است، بیراه نیست که جهان مرگ را، جهانی بی خورشید و نور، تاریک و سرد معنی میکنند و گیلگمیش قهرمان افسانه ای سومر که در سفرش به جهان مردگان از گذرگاههای تاریکی به پاسبانی عقرب- انسان ها می گذرد…

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 15:01 نظرات (0)
بازدید : 98

دفن مردگان در عصر آهن

باستان شناس‌ها معتقدند که در عصر آهن تغییرات عمده‌ای در شیوهٔ تدفین بوجود آمده و بر خلاف سابق که مردگان در درون منازل دفن می‌شوند ، در این عصر به محوطه‌هایی به نام قبرستان منتقل شده اند . تغییر وضعیت در تدفین با ورود اقوام مهاجر و نفوذ فرهنگ مهاجمین در فرهنگ اقوام بومی تأثیر عمیقی داشته است .

باستان شناس‌ها معتقدند که در عصر آهن تغییرات عمده‌ای در شیوهٔ تدفین بوجود آمده و بر خلاف سابق که مردگان در درون منازل دفن می‌شوند ، در این عصر به محوطه‌هایی به نام قبرستان منتقل شده اند . تغییر وضعیت در تدفین با ورود اقوام مهاجر و نفوذ فرهنگ مهاجمین در فرهنگ اقوام بومی تأثیر عمیقی داشته است . تجوه تدفین مردگان در اکثر نقاط فلات ایران به سه نوع است :

  1. قبور حفره ای

  2. قبور خمره ای

  3. قبور حفره‌ای با پوشش سنگی


باستان شناس‌ها معتقدند که در عصر آهن تغییرات عمده‌ای در شیوهٔ تدفین بوجود آمده و بر خلاف سابق که مردگان در درون منازل دفن می‌شوند ، در این عصر به محوطه‌هایی به نام قبرستان منتقل شده اند . تغییر وضعیت در تدفین با ورود اقوام مهاجر و نفوذ فرهنگ مهاجمین در فرهنگ اقوام بومی تأثیر عمیقی داشته است . تجوه تدفین مردگان در اکثر نقاط فلات ایران به سه نوع است :

  1. قبور حفره ای

  2. قبور خمره ای

  3. قبور حفره‌ای با پوشش سنگی

قبور حفره‌ای ساده

این نوع قبور به طرز خیلی ساده در داخل خاک کنده شده ، دفن شده که دارای هیچگونه بافت معماری خاصی نیستند و فقط با خاکبرداری از زمین به شکل قبر در آمده اند . در این نوع قبور نخست حفره‌ای را که کمی بیش از طول و عرض بدن انسان بوده می‌کندند و مرده را داخل حفرهٔ کنده شده قرار می‌دادند و روی آن را با تیرهای چوبی ، شاخ و برگ درختان پوشانیده و سپس روی آن را خاک می ریختند . معمولاً خاک دستی ( خاک نوبت دوم ) را خاک رس بسیار نرم که با خاک زمین‌های اطراف قبر تفاوتی اساسی دارد ، تشکیل می‌دهد . دربارهٔ جنسیت افراد به خاک سپرده شده در این قبور می‌توان اظهار داشت که در این قبور جنسیت‌های مختلف اعم از زن ، مرد و کودک دفن شده اند . مردگان را در این قبور گاهی به پهلوی راست و گاهی به پهلوی چپ و گاهی به صورت چمباتمه خوابانیده اند . در تپه حصار مردگان را در یک یا چند لباس پیچانیده اند که این از بقایای پارچه‌ها در قبرستان این تپه مشهود است . وجود قبرهای زیاد در تپه شمالی حصار نشان می‌دهد که بیشتر مردم برای دفن اجساد ، مرده‌ها را در محلی خاص دفن می‌کردند .

قبور خمره‌ای

در این نوع قبور ، مردگان را در خمره‌هایی قرار می‌دادند . بیشتر محققین معتقدند که نوع تدفین ارتباط نزدیکی با وضعیت جنین در داخل رحم مادر دارد ؛ یعنی همان طور که انسان در رحم مادر قرار گرفته ، پس از مرگ نیز به همان حالت به خاک سپرده می‌شود . این نوع تدفین گویای فلسفه ی مرگ و زندگی است ؛ تولدی نو ، بدین معنی که همین جسم با این اعتقاد زندگی جدید را شروع کرده است و حیات دوباره در جهان دیگر خواهد داشت . به همین منظور ابزارکاری که او به طور کلی که به هنگام حیات با آنها سروکار داشته ، با او در درون قبر نهاده شده است .

قبور حفره‌ای با پوشش سنگی

این قبور همانند قبور حفره‌ای ساده با خاکبرداری از زمین شکل گرفته و دارای بافت معماری خاصی نیستند و اندازهٔ آنها هم به قامت انسان که دفن می‌شود ، بستگی دارد . در اطراف این قبور و روی آنها تخته سنگهایی قرار می‌دادند و مرده را به صورت چمباتمه و از پهلو به طرف جهات اصلی می خوابانیده اند . آنان با این کار می خواستند آرامگاهی نظیر خانه‌های جهان زندگان به مردگان بدهند . گاهی هم دیواره‌ها و با کف قبر را سنگ فرش می‌کردند که نشانهٔ فرد از مقام در اجتماع ( در زمان حیاتش ) بوده است . گاهی هم از این قبور به عنوان قبرهای خانوادگی استفاده می‌کردند به این ترتیب که گاهی مرده اول را با لایه‌ای از خاک می پوشانیدند و مرده دوم را قرار می‌دادند و گاهی هم وسایل درون گور و استخوانهای مرده اول در گوشه‌ای از قبر جمع کرده و مرده دوم را قرار می‌دادند .

عقاید و آئین تدفین

ساکنان فلات ایران در دوران بسیار کهن عقیده داشتند که انسان پس از مرگ در دنیای دیگر به زندگی خود ادامه می‌دهد . از این رو مقداری غذا در ظرف‌های سفالین بالای سر و پای مردگان با ابزار و اثاثیه و اسلحه و سایر لوازمی که وی در طول زندگی به آنها نیاز دارد ، را همراه او دفن می‌کردند . البته این عمل در اقوام مختلف دارای شدت و ضعف بوده است . جالب توجه است گور دختری در تپه حصار که در این قبر علاوه بر انواع جواهرات و اسباب بازی زمان کودکی ، مقداری ظرف و اثاثیه که در زمان بزرگی دختر و شوهر داریش لازم می‌شده ، با او دفن کرده اند . از این موضوع می‌توان نتیجه گرفت که در آن زمان مردم معتقد بودند که دختر پس از مرگ ، در عالم دیگر به حد بلوغ می‌رسد و احتیاج به وسایل دیگری غیر از اسباب‌های زمان کودکی دارد .

تدفین مردگان در طبقه اول تپه حصار

تقریباً در تمام قبرها پاهای مردگان خم و یکی از دستها به طرف دهان آورده شده ، از این رو معلوم می‌شود عقیدهٔ این مردم چنین بوده که انسان پس از مرگ از بین نرفته و همچنین قرار دادن ظروف ، اغذیه و جواهرات اشاره‌ای به زندگی ماوراء زمینی باشد . در طبقه اول تپه حصار ، مردگان را به سمت مشرق ، جایی که خورشید طلوع می‌کند ، دفن می‌کردند . این نشانگر این است که خورشید و آفتاب مورد توجه آنان بوده است . اما صورت مردگان به یک طرف نبوده ، به نظر می‌آید که در هر زمانی از روز که می خواستند مرده را دفن کنند ، بدنش را به سمت مشرق و صورتش را به سمت جایی که افتاب در آن لحظه آنجا بوده است ، قرار می‌دادند . به طور کلی مردگان را به سه شکل دفن می‌کردند :

۱٫ دفن مردگان به پهلوی چپ : این روش تدفین که تقریباً نیمی از تدفین را در فلات مرکزی به خود اختصاص داده است ، شامل سه حالت « خم شده » ، « جمع شده » و « چمباتمه » است . در حالت « خم شده » ، تنها دستان مرده ( گاهی یک دست ) را به طرف دهان و سر او قرار داده و او را دفن می‌کنند . در نوع دیگر یعنی در حالت « جمع شده » ، همچنان که دستان به طرف دهان و سر جمع شده اند ، زانوهایشان هم کمی خم شده اند . اما در حالت « چمباتمه » که به « جمع شده کامل » و « تدفین جنینی » هم معروف است ، دستها و پاها کاملاً جمع شده اند ، درست همانند جنینی در رحم مادر ( دربارهٔ علت آن در گذشته بحث شد ) ، به همین دلیل هم به تدفین جنینی معروف گشته است . باید دقت داشت که این نوع تدفین تنها در قبور خمره‌ای رسم نیست و گاهی در قبور حفره‌ای هم دیده شده است .

۲٫ دفن مردگان به پهلوی راست : این نوع تدفین که خیلی کم در فلات مرکزی ایران رایج بوده است ، بیشتر در تپه حصار مشاهده شده است . در این نوع تدفین حالت دستها معیار خاصی ندارند ، گاهی بروی شکم ، نزدیک زانوها و گاهی به سمت کوزه‌ها و ظرف‌های دفن شده همراه گور دیده شده است . هنوز اطلاعات دقیقی از علت تمایز این دو نوع تدفین که نوع دوم بیشتر در حصار و در جاهای دیگر کمتر دیده شده ، منتشر نشده است .

۳٫ دفن مردگان به حالت طاقباز : در این نوع تدفین که به ندرت و حتی کمتر از نوع دوم در فلات مرکزی مشاهده شده ، تقریباً بر سه نوع است : طاقباز با پاهای جمع شده به حالت چمباتمه ، طاقباز با پاهای به حالت نشسته و طاقباز با پاهای روی هم انداخته شده ، تنها چند نمونهٔ انگشت شمار از این نوع تدفین گزارش شده که ان هم در تپه حصار دامغان می‌باشد . ما در اینجا به بعضی از خصوصیات اولین قبر اشاره می کنیم . در اولین نمونه مرده به پشت یا طاقباز دفن شده است ، دستها روی سینه و پاها روی هم افتاده است که متعلق به یک مرد بالغ است . در بعضی از این موارد یافت شده هم یکی از دستها زیر چانه قرار داشته است .

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:46 نظرات (0)
بازدید : 76

تشخیص دروغگو

 

 

مقدمه:

تکنیک هایی که در زیر درمورد تشخیص دروغ و دروغگو برایتان معرفی می کنیم، معمولاً توسط پلیس و نیروهای امنیتی استفاده می شود. این تکنیک ها برای مدیران، کارفرماها و افراد عادی برای استفاده در موقعیت های روزمره که تشخیص دروغ از راست به جلوگیری از قربانی شدن برای دسیسه و فریب کمک می کند، مفید است.

هشدار: گاهی اوقات، نادانی بهتر است. بعد از به دست آوردن این علم، ممکن است با فهمیدن اینکه کسی به شما دروغ می گوید، آزرده خاطر شوید.

علائم دروغگویی

زبان بدن دروغگویی:

- حالت فیزیکی فرد محدود و خشک می شود، دست ها حرکت چندانی ندارند. سرعت حرکت دست ها و پاها حین دروغ گفتن کندتر می شود.

- کسی که دروغ می گوید، از برخورد چشمی با شما اجتناب می کند.

- دروغ گو دست های خود را به صورت، گلو یا دهانش می مالد. لمس کردن یا خاراندن بینی یا پشت گوش هم اتفاق می افتد.

ژست های احساسی و تناقض

- زمان و مدت ژست ها و حالات احساسی سرعت عادی خود را از دست می دهد. ابراز احساسات با تاخیر مواجه می شود و ممکن است طولانی تر از حالت عادی ادامه پیدا کند و بعد ناگهان متوقف شود.

- زمان بین ژست های احساسی و کلمات متناقض است. مثلاً کسی وقتی هدیه ای دریافت می کند می گوید، "خیلی دوستش دارم." و بعد از گفتن جمله لبخند می زند به جای اینکه همزمان با گفتن جمله این لبخند را نشان دهد.

- ژست ها و حالات با بیانات لفظی مغایر است. مثلاً وقتی می گوید، "دوستت دارم" اخم می کند.

- وقتی فرد قصد وانمود کردن حالتی دارد، حالات او به حرکات دهانی محدود می شود  به جای اینکه کل چهره او را تحت تاثیر قرار دهد. مثلاً وقتی کسی به حالت طبیعی لبخند می زند، این لبخند روی کل صورت او تاثیر می گذارد.

تعاملات و واکنش ها

- فرد مرتکب دروغگویی، حالت دفاعی به خود می گیرد. فرد معصوم چنین واکنشی نخواهد داشت.

- فرد دروغگو در مواجهه با فرد مقابل خود که از او بخاطر دروغش پرس و جو می کند، احساس ناراحتی می کند و ممکن است سر یا بدنش را از او برگرداند.

- فرد دروغگو ممکن است ناخودآگاه اشیائی (کتاب، فنجان قهوه و امثال آن) را بین شما و خودش قرار دهد.

زمینه لفظی و محتوا

- دروغگو ممکن است از کلمات خود شما برای پاسخ به سوالتان استفاده کند. وقتی از او می پرسید، "آخرین شیرینی را تو خوردی؟" دروغگو جواب می دهد، "نه من آخرین شیرینی را نخوردم."

- دروغگوها گاهی اوقات با بیان عبارات و جملات مستقیم از بیان دروغ   اجتناب می کنند. به جای اینکه مستقیماً چیزی را رد یا انکار کنند در لفافه سخن می گویند.

- فرد متهم به دروغگویی معمولاً بیشتر از حد طبیعی حرف می زند و برای متقاعد کردن شما جزئیات غیرضروری به آن اضافه می کند. آنها از سکوت و مکث میان صحبت ها احساس ناراحتی میکنند.

- دروغگو با لحنی یکنواخت و خسته کننده حرف می زند و معمولاً از ضمایر استفاده نمی کند.

- کلمات او به آهستگی بیان می شوند و گرامر و ساختار جمله هایش ممکن است مشکل دار باشد.

سایر علائم دروغ:

- اگر باور دارید که کسی دروغ می گوید، موضوع صحبت را سریع عوض کنید. فرد دروغگو خیلی از این مسئله استقبال می کند و بحث جدید را با آرامش و اشتیاق بیشتری دنبال خواهد کرد. فرد دروغگو علاقه زیادی به عوض شدن بحث دارد درحالیکه کسی که حقیقت می گوید از این تغییر ناگهانی موضوع بحث گیج می شود و دوست دارد که بحث قبلی را باز دنبال کند.

- دروغگو برای اجتناب از یک موضوع خاص به شوخی و خنده روی می آورد.

نکات پایانی:

مشخص است که داشتن یک یا دو مورد از این علائم کسی را دروغگو نمی کند. رفتارهایی که در بالا ذکر شد را باید درمقایسه با رفتارهای نرمال شخص مورد نظر بسنجید.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:29 نظرات (0)
بازدید : 61

رفتار درست با فرزندان در سن بلوغ


زمانیکه کودک متولد می شود، پدران و مادران با مشکلات
بسـیار زیادی روبرو می شوند، در دوران نـوزادی بـاید نــیمه
های شب بیدار شوند و کارهای مربوط به او را انجام دهند،
روزهـای مـدرسه رفتـن هـم چنـدان ســاده نیستند، گاهی
اتفاق می افتد که کودک دچار ناراحتی شـده، اصلاً دوست
ندارد به مدرسه برود و این والدین هستند که باید از پس روزهایی که دلم نمی خواهد به مدرسه بروم، بر بیاند. با وجود همه این مشلات شاید برخی از افراد تصور کنند که چرا دوران نوجوانی، زمانی که فزرند پا به سن بلوغ می گذارد، سخت تر از سایر دوره های زندگی اوست؟

باید در نظر داشت که این دوران از حساس ترین دوره های زندگی همه افراد به شمار می رود و فرزند شما، هم از نظر فیزیکی و هم از نظر روحی و اخلاقی دچار تغییرات بیشماری می شود. این مرحله برای اکثر خانواده قدری گیج کننده و مشکل آفرین است.

شاید زمانی که صحبت از این دوره زندگی بچه ها به میان می آید، برخی از افراد تفکرات منفی داشته باشند، اما بر خلاف تصور عموم، نوجوان در این دوران دارای انرژی سرشاری شده، فکر می کند، ایده آل گرا می شود، و به دنبال امتیازات مساوی و حقوق مسلم خود بر می آید. در طی این زمان وظیفه والدین است که به فرزند خود کمک کنند تا رشد کرده و خصوصیات غریزی خود در جهت رسیدن به کمال سوق دهد.

درک صحیح دوران بلوغ

خوب سن بلوغ دقیقاً چه زمانی است؟ پاسخی که شما می توانید در برابر این پرسش به فرزند خود بدهید بدین شرح است: این سن در هر فرد متفاوت است. برخی از افراد خیلی سریع بالغ می شوند، عده ای دیر تر و بعضی ها هم به طور متعادل به این سن می رسند. به هر حال همه این دوره ها جزء موردهای طبیعی به شمار می روند.

اما به هر حال خانواده ها باید توان تشخیص کودکی و نوجوانی را داشته باشند. بیشتر افراد این تفاوت را از روی تغییراتی به این شرح متوجه می شوند: رشد سینه ها، شروع عادت ماهیانه، رشد موهای شرمگاهی و صورت. این موارد از جمله مشهود ترین علائم رسیدن به سن بلوغ قلمداد می شوند؛ اما نوجوانان بین سن 10 تا 14 سالگی و شاید کمی کمتر، در دوره بلوغ قرار می گیرند و تغییرات بیشمار دیگری را نیز تجربه می کنند. به مجموعه کل تغییرات جسمی و روحی، "بلوغ" اطلاق می شوند.

اکثراً گزارش می شود که رفتار نوجوانان در این زمان با پدر و مادرها عوض می شود. آنها تمایل پیدا می کنند تا هر چه بیشتر از خانواده های خود جدا شده و مستقل شوند. به همین دلیل تمایل پیدا می کنند تا هر چه بیشتر خودشان را از پدر و مادر خود دور کنند. در این سن اهمیت آنها به دیگران به ویژه هم سن و سال هایشان بیشتر می شود و هر کاری را که آنها انجام می دهند، روی خودشان پیاده می کنند.

آنها خودشان را به شکل های مختلف در آورده و در غالب افراد دیگر می روند. روی این نکته که تا چه حد با هم سن و سال های خودشان تفاوت دارند، توجه بسیار زیادی می کنند و همین امر باعث می شود تا درگیری ها و بحث های بیشتر در خانه بوجود آید.

کله شق بودن

یکی از رایج ترین انواع درگیری هایی که در این سن بوجود می آید، مخالفت مکرر با پدر و مادر است. نوجوانان در این سن قدری سرکش می شوند و در هر مورد با والدین خود مخالفت می کنند. البته نمی توان گفت که همه نوجوانان دچار یک چنین مشکلی میشوند، اما در اکثر موارد این اتفاق روی می دهد. دلیل این امر تغییرات روانی و احساسی در وجود نوجوان ذکر شده است.

به هر حال نوجوانان هر کاری که انجام می دهند، تنها یک هدف را دنبال می کنند و آن هم رسیدن به استقلال است. به این منظور آنها سعی می کنند تا آنجایی که میتوانند خودشان را از خانواده دور کنند. به ویژه بچه هایی که بیش از اندازه به خانواده وابسته هستند، تلاش بیشتری در این زمینه از خود نشان می دهند. آنها این امر را به واسطه نظرهایی مخالف با نظر والدین نشان می دهند و آنچنان که قبلاً با پدر و مادر ارتباط برقرار می کردند، با آنها رابطه برقرار نمی کنند.

همچنان که بزرگتر می شوند، تمایل پیدا می کنند تا نسبت به مسائل مختلف دقیق تر و منطقی تر فکر کنند. آنها در ذهن خود ارزش های اخلافی مختلفی را تعریف میکنند، یک نظام ارزشی جداگانه را برای خود در نظر می گیرند، و راهکارهای پدر و مادر که تا چند وقت پیش برای آنها کارگشا بود، مشکل آفرین جلوه می دهد.

وظیفه پدر و مادر این است که ببیند تا چه حد به فرزند خود فضا می بخشد و به او اجازه می دهد که احساس استقلال پیدا کند. والدین در این زمان باید سوالاتی به این شرح را از خود بپرسند: "آیا بیش از اندازه او را کنترل می کنم؟" و یا "آیا به اندازه کافی به حرف های او گوش می دهم؟" و "آیا به او اجازه می دهم تا نظر های مثبت خودش را در کارها اعمال کند؟"

نکاتی برای تربیت بهتر فرزندان در دوران نوجوانی

دنبال یک طرح کامل برای هدایت صحیح فرزندان خود در این دوران هستید؟ در این قسمت بهترین شیوه های تربیتی را در اختیار شما قرار می دهیم:

آگاهی خود را افزایش دهید

در مورد نوجوانان کتاب های مختلف بخوانید. باید به طور دقیق بدانید که چگونه میتوانید با غرور جوانی برخورد نمایید. تغییر حالات نوجوان در این سن یک امر کاملاً طبیعی است. باید آنقدر آگاهی داشته باشید که بتوانید حالت بعدی فرزند خود را پیش بینی کنید. والدینی که توانایی انجام چنین کاری را داشته باشند به طور حتم برنده میدان خواهند شد، و از سوی دیگر هر چقدر که شما اطلاعات بیشتری داشته باشید، راحت تر می توانید فرزند خود را هدایت کرده و او را در مسیر مناسب قرار دهید.

خیلی زود در مورد سن بلوغ با او صحبت کنید

صحبت کردن در مورد عادت ماهیانه و یا خواب های مرطوب کننده، زمانیکه نوجوان آنها را به خودی خود تجربه می کند، بدان معناست که شما صحبت کردن در مورد این مسائل را قدری دیر شروع کره اید. سوال های ابتدایی نظیر تفاوت میان بدن زن و مرد و اینکه بچه ها از کجا بوجود می آیند را پاسخ دهید، اما باید دقت داشته باشید که اطلاعات اضافی که نمی تواند هیچ کمکی به او کند را نیز در اختیارش نگذارید. فقط به سوالاتشان جواب دهید.

شما فرزند خودتان را بهتر می شناسید و می توانید متوجه شوید که چه زمان شروع به تعریف کردن لطیفه های جنسی می کند و چه زمان توجه او نسبت به ظاهر افراد افزایش پیدا میکند. این موقع زمان بسیار مناسبی است که سوالات خودتان را از او پرسید:

آیا در بدن خود متوجه تغییراتی شده ای؟
آیا احساسات تغییر کرده و متوجه بروز احساسات تازه ای شده اید؟
آیا گاهی اوقات بدون دلیل احساس ناراحتی می کنی؟
سالانه این کار را انجام دهید تا آنها شما را در جریان تغییراتی که در بدنشان رخ میدهد، قرار دهند. پزشک هم می تواند کودک را آزمایش کند و شما را در جریان روند تغییرات او در یکی و دو سال آینده قرار دهد. آزمایش پزشک می تواند شرایط مناسب را برای شما فراهم آورد تا با فرزند خود در مورد نوجوانی و بلوغ صحبت کنید. هر چقدر که این بحث را به آینده موکول کنید، سوء تفاهم کودک افزایش پیدا کرده و از تغییرات روحی و جسمی که برایش اتفاق می افتد بیشتر رنج خواهد برد.

از این گذشته هر چه زود تر آنها را با این مقوله آشنا کرده و سر صحبت را باز کنید، آنها با چشم های بازتری این دوران را سپری خواهند کرد. به آنها کتاب هایی را در مورد نوجوانی و دوران بلوغ که برای گروه سنی خودشان تالیف شده است، بدهید تا با اطلاعات مفید در این زمینه آشنا شوند. برایشان داستان هایی از دوران نوجوانی خود تعرف کنید. دانستن این مطلب که پدر و مادر هم چنین دورانی را پشت سر گذاشته اند به کودک آرامش بیشتری می دهد.

خودتان را جای او بگذارید

با فرزند در حال رشد خود اظهار همدردی کنید. به او بگویید که کاملاً طبیعی است که قدری مضطرب شود. به او بگویید که کاملاً طبیعی است که یکی از دوستانش امسال به سن بلوغ برسد و دیگر یکی دو سال دیگر.

موضع خود را معین کنید

اگر نوجوان خواست موهایش را رنگ کند، ناخن هایش را لاک بزند، لباس های پانکی بپوشد، پیش از ممنوع کردن این موارد یک بار دیگر در مورد تقاضای آنها فکر کنید. آنها هیچ ابایی از شکه کردن شما ندارند به همین دلیل برای جلوگیری از این امر بهتر است هر چند وقت یکبار به آنها اجازه بدهید تا یکی از موارد مورد علاقه خودشان را انجام دهند. اعتراض را برای کارهایی بگذارید که واقعاً مشکل آفرین هستند مانند: تنباکو، مواد مخدر، الکل.

انتظارات خود را ثابت نگه دارید

نوجوانان معمولاً از انتظاراتی که والدین از آنها دارند، دل خوشی ندارند؛ اما باید بدانند که پدر و مادر آنها را دوست می دارند و برایشان اهمیت و ارزش قائل هستند که یک چنین انتظاراتی را از آنها دارند. زمانیکه نمره خوبی در مدرسه گرفتند، آنها را تشویق کنید، اگر به اصول خانه پایبند بوده و قوانین را رعایت کردند نیز از آنها تقدیر و تشکر نمایید. اگر والدین انتظارات بجایی داشته باشند، نوجوانان هم آنها را رعایت خواهند کرد.

به او آگاهی بدهید و خودتان نیز اطلاعات جدید داشته باشید

دوران بلوغ بیش از هر زمان دیگر نوجوانان را ترغیب به کسب تجربه می کند و این تجربیات شامل موارد خطرناک نیز می شوند. انتظار نداشته باشد که نوجوان هیچ چیز در مورد مشروب، رابطه جنسی، و یا مواد مخدر نداند. پیش از آنکه کودک در معرض یک چنین مسائلی قرار بگیرد، این مسائل را با او در میان بگذارید و خیلی صریح در مورد آنها با او صحبت کنید. با این کار نوجوان در زمان بروز مشکل کاملاً مسئولانه می تواند از خود واکنش نشان دهد.

دوستان کودک خود را بشناسید، و همچنین با پدر و مادرهای آنها هم آشنا شوید. گفتگو با والدین آنها می تواند راه حل روشنی را در مقابل شما بگشاید. والدین میتوانند یکدیگر را از فعالیت های مختلف کودکان آگاه کنند بدون اینکه فرزاندانشان احساس کنند تحت کنترل هستند و با این کار محیط پاک و سالمی را برای آنها بوجود آورند.

با علائم خطر آشنا شوید

کمی تغییر و تحول در طی این دوران کاملاً طبیعی است، اما مشکلات حاد و تغییرات مکرر در رفتار نوجوان می تواند حاکی از وجود یک مشکل بزرگ باشد. در صورت بروز علائم زیر می توانید با پزشک متخصص تماس بگیرید:

افزایش بیش از اندازه وزن
مشکلاتی پیرامون خواب
تغییرات سریع و شگرف در اخلاق و روحیات
تغییر در انتخاب دوست
فرار از مدرسه به طور مکرر
افت تحصیلی
صحبت کردن درباره خودکشی
مشاهده علائم استفاده از تنباکو، الکل، یا مواد مخدر
شکستن قوانین حاکم بر جامعه

هر گونه رفتار عجیب دیگری که برای مدت زمانی بیش از 6 ماه باقی بماند، جزء علائم مشکوک محسوب می شود. کمی تغییر کاملاً طبیعی است، اما تبدیل شاگرد اول به تنبل ترین شاگرد کلاس قدری مشکوک است. مشاور مدرسه، روانشان یا متخصص اعصاب و روان می توانند به شما کمک کنند تا بهترین شیوه درمان برای نوجوان را پیدا کنید.

به تنهایی او احترام بگذارید

برخی از والدین با این مورد به سختی کنار می آیند. آنها تصور می کنند که هر کاری که فرزندشان انجام دهد، به هر نحوی که شده به خودشان ارتباط پیدا می کند؛ اما برای اینکه به او کمک کنید تا بتواند پا به عرصه بزرگسالی بگذارد باید قدری به او تنهایی بدهید.

به زبان دیگر اتاق نوجوان و تماس های تلفنی او می توانند کاملاً خصوصی باشند. همچنین نباید انتظار داشته باشید که فرزندتان تمام افکار و تمایلات و فعالیت هایی را که انجام می دهد با شما در میان بگذارد. البته به دلیل مسائل ایمنی باید بدانید که او کجا می رود و مشغول انجام چه کاری است، اما لازم نیست که از کلیه جزئیات مطالب اطلاع داشته باشید. همچنین نباید انتظار داشته باشید که شما را به جمع خودشان دعوت کنند!

ببینید چه چیزی می خواند و نگاه می کند

برنامه های تلویزیونی، مجله، روزنامه، کتاب، اینترنت و ... کودک از منابع بیشماری میتواند اطلاعات بسیار زیادی بدست آورد. نگران نباشید اگر نوجوان شما ساعات طولانی جلوی تلویزیون می نشیند و یا با اینترنت کار می کند. فقط کافی است بدانید که مشغول انجام چه کاری است، و یا با چه کسانی ارتباط برقرار می کند.

قوانین منطقی تعیین کنید

وقت خواب برای نوجوان باید کافی باشد، درست مانند زمان کودکی. زمانیکه کودک با شما صادقانه برخورد میکند، او را تشویق کنید. اگر نسبت به خوابیدن راس ساعت 10 از خود واکنش نشان می دهد، زمان خواب او را به 30/10 افزایش دهید. باید بر روی کارهایی که انجام می دهید یک مرتبه دیگر به طور دقیق فکر کنید و باز اندیشی انجام دهید. شما هم وقتی به سن آنها بوده اید همین مشکلات را با خانواده خود داشتید.

آیا این دوران تمام شدنی است؟

همچنان که کودک در طی دوران بلوغ رشد می کند، شما خودتان به راحتی متوجه افت و خیزهای این دوران خواهید شد. به مرور زمان صاحب فرزندی می شوید که مستقل تر، منطقی تر، و مسئول تر است. بنابراین شعاری که والدین موفق به فرزند خود می دهند را به یاد داشته باشید: "با کمک هم وارد این دوران می شویم و با کمک هم از آن خارج می شویم!"

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:27 نظرات (0)
بازدید : 151

بنام خدا

زندگینامه امام محمد تقی جوادالأئمه (ع)

امام نهم شيعيان حضرت جواد (ع ) در سال 195هجری در مدينه ولادت يافت . نام نامي اش محمد معروف به جواد و تقی است . القاب ديگری مانند : رضی و متقی نيز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر مي باشد . مادر گرامي اش سبيکه يا خيزران است که اين دو نام در تاريخ زندگی آن حضرت ثبت است . امام محمد تقی (ع ) هنگام وفات پدر 8 ساله بود . پس از شهادت جانگداز حضرت رضا عليه السلام در اواخر ماه صفر سال 203ه مقام امامت به فرزند ارجمندش حضرت جوادالأئمه (ع ) انتقال يافت . مأمون خليفه عباسی که همچون ساير خلفای  بنی عباس از پيشرفت معنوی و نفوذ باطنی امامان معصوم و گسترش فضايل آنها در بين مردم هراس داشت ، سعی  کرد ابن الرضا را تحت مراقبت خاص خويش قرار دهد . " از اينجا بود که مأمون نخستين کاری که کرد ، دختر خويش ام الفضل را به ازدواج حضرت امام جواد (ع ) درآورد ، تا مراقبی  دايمی و از درون خانه ، بر امام گمارده باشد . رنجهای دايمی که امام جواد (ع ) از ناحيه اين مأمور خانگی  برده است ، در تاريخ معروف است " . از روشهايی که مأمون در مورد حضرت رضا (ع ) به کار مي بست ، تشکيل مجالس بحث و مناظره بود . مأمون و بعد معتصم عباسی مي خواستند از اين راه - به گمان باطل خود - امام (ع ) را در تنگنا قرار دهند . در مورد فرزندش حضرت جواد (ع ) نيز چنين روشی را به کار بستند . به خصوص که در آغاز امامت هنوز سنی از عمر امام جواد (ع ) نگذشته بود . مأمون نمي دانست که مقام ولايت و امامت که موهبتی است الهی ، بستگی به کمی  و زيادی سالهای عمر ندارد . باری ، حضرت جواد (ع ) با عمر کوتاه خود که همچون نوگل بهاران زودگذر بود ، و در دوره ای که فرقه های مختلف اسلامی و غير اسلامی  در ميدان رشد و نمو يافته بودند و دانشمندان بزرگی در اين دوران ، زندگی مي کردند و علوم و فنون ساير ملتها پيشرفت نموده و کتابهای زيادی به زبان عربی ترجمه و در دسترس قرار گرفته بود ، با کمی سن وارد بحثهای علمی گرديد و با سرمايه خدايی امامت که از سرچشمه ولايت مطلقه و الهام ربانی مايه گرفته بود ، احکام اسلامی را مانند پدران و اجداد بزرگوارش گسترش داد و به تعليم و ارشاد پرداخت و به مسائل بسياری  پاسخ گفت . برای نمونه ، يکی از مناظره های  ( = احتجاجات ) حضرت امام محمد تقی (ع ) را در زير نقل مي کنيم : " عياشی در تفسير خود از ذرقان که همنشين و دوست احمد بن ابی دؤاد بود ، نقل مي کند که ذرقان گفت : روزی دوستش ( ابن ابی دؤاد ) از دربار معتصم عباسی  برگشت و بسيار گرفته و پريشان حال به نظر رسيد . گفتم : چه شده است که امروز اين چنين ناراحتی ؟ گفت : در حضور خليفه و ابوجعفر فرزند علی بن موسی الرضا جريانی پيش آمد که مايه شرمساری و خواری ما گرديد . گفتم : چگونه ؟ گفت : سارقی را به حضور خليفه آورده بودند که سرقتش آشکار و دزد اقرار به دزدی کرده بود . خليفه طريقه اجرای حد و قصاص را پرسيد .

عده ای از فقها حاضر بودند ، خليفه دستور داد بقيه فقيهان را نيز حاضر کردند ، و محمد بن علی الرضا را هم خواست . خليفه از ما پرسيد : حد اسلامی چگونه بايد جاری شود ؟ من گفتم : از مچ دست بايد قطع گردد . خليفه گفت : به چه دليل ؟ گفتم : به دليل آنکه دست شامل انگشتان و کف دست تا مچ دست است ، و در قرآن کريم در آيه تيمم آمده است : فامسحوا بوجوهکم و ايديکم . بسياری از فقيهان حاضر در جلسه گفته مرا تصديق کردند . يک دسته از علماء گفتند : بايد دست را از مرفق بريد . خليفه پرسيد : به چه دليل ؟ گفتند : به دليل آيه وضو که در قرآن کريم آمده است : ... و ايديکم الی  المرافق . و اين آيه نشان مي دهد که دست دزد را بايد از مرفق بريد . دسته ديگر گفتند : دست را از شانه بايد بريد چون دست شامل تمام اين اجزاء مي شود . و چون بحث و اختلاف پيش آمد ، خليفه روی  به حضرت ابوجعفر محمد بن علی  کرد و گفت : يا اباجعفر ، شما در اين مسأله چه مي گوييد ؟ آن حضرت فرمود : علمای شما در اين باره سخن گفتند . من را از بيان مطلب معذور بدار . خليفه گفت : به خدا سوگند که شما هم بايد نظر خود را بيان کنيد . حضرت جواد فرمود : اکنون که من را سوگند مي دهی  پاسخ آن را مي گويم . اين مطالبی که علمای اهل سنت درباره حد دزدی بيان کردند خطاست . حد صحيح اسلامی  آن است که بايد انگشتان دست را غير از انگشت ابهام قطع کرد . خليفه پرسيد : چرا ؟ امام (ع ) فرمود : زيرا رسول الله (ص ) فرموده است سجود بايد بر هفت عضو از بدن انجام شود : پيشانی ، دو کف دست ، دو سر زانو ، دو انگشت ابهام پا ، و اگر دست را از شانه يا مرفق يا مچ قطع کنند برای سجده حق تعالی محلی  باقی نمي ماند ، و در قرآن کريم آمده است " و ان المساجد لله ... " سجده گاه ها از آن خداست ، پس کسی نبايد آنها را ببرد . معتصم از اين حکم الهی و منطقی بسيار مسرور شد ، و آن را تصديق کرد و امر نمود انگشتان دزد را برابر حکم حضرت جواد (ع ) قطع کردند . ذرقان مي گويد : ابن ابی دؤاد سخت پريشان شده بود ، که چرا نظر او در محضر خليفه رد شده است . سه روز پس از اين جريان نزد معتصم رفت و گفت : يا اميرالمؤمنين ، آمده ام تو را نصيحتی کنم و اين نصحيت را به شکرانه محبتی که نسبت به ما داری  مي گويم . معتصم گفت : بگو . ابن ابی دؤاد گفت : وقتی مجلسی از فقها و علما تشکيل مي دهی تا يک مسأله يا مسائلی را در آنجا مطرح کنی ، همه بزرگان کشوری  و لشکری حاضر هستند ، حتی  خادمان و دربانان و پاسبانان شاهد آن مجلس و گفتگوهايی  که در حضور تو مي شود هستند ، و چون مي بينند که رأی علمای بزرگ تو در برابر رأی محمد بن علی الجواد ارزشی ندارد ، کم کم مردم به آن حضرت توجه مي کنند و خلافت از خاندان تو به خانواده آل علی منتقل مي گردد ، و پايه های قدرت و شوکت تو متزلزل مي گردد . اين بدگويی و اندرز غرض آلود در وجود معتصم کار کرد و از آن روز در صدد برآمد اين مشعل نورانی و اين سرچشمه دانش و فضيلت را خاموش سازد . اين روش را - قبل از معتصم - مأمون نيز در مورد حضرت جوادالأئمه (ع ) به کار مي برد ، چنانکه در آغاز امامت امام نهم ، مأمون دوباره دست به تشکيل مجالس مناظره زد و از جمله از يحيی بن اکثم که قاضی بزرگ دربار وی بود ، خواست تا از امام (ع ) پرسشهايی کند ، شايد بتواند از اين راه به موقعيت امام (ع ) ضربتی وارد کند . اما نشد ، و اما از همه اين مناظرات سربلند درآمد . روزی از آنجا که " يحيی بن اکثم " به اشاره مأمون مي خواست پرسشهای خود را مطرح سازد مأمون نيز موافقت کرد ، و امام جواد (ع ) و همه بزرگان و دانشمندان را در مجلس حاضر کرد . مأمون نسبت به حضرت امام محمد تقی (ع ) احترام بسيار کرد و آنگاه از يحيی خواست آنچه مي خواهد بپرسد . يحيی که پيرمردی  سالمند بود ، پس از اجازه مأمون و حضرت جواد (ع ) گفت : اجازه مي فرمايی  مسأله ای از فقه بپرسم ؟ حضرت جواد فرمود : آنچه دلت مي خواهد بپرس . يحيی بن اکثم پرسيد : اگر کسی در حال احرام قتل صيد کرد چه بايد بکند ؟ حضرت جواد (ع ) فرمود : آيا قاتل صيد محل بوده يا محرم ؟ عالم بوده يا جاهل ؟ به عمد صيد کرده يا خطا ؟ محرم آزاد بوده يا بنده ؟ صغير بوده يا کبير ؟ اول قتل او بوده يا صياد بوده و کارش صيد بوده ؟ آيا حيوانی را که کشته است صيد تمام بوده يا بچه صيد ؟ آيا در اين قتل پشيمان شده يا نه ؟ آيا اين عمل در شب بوده يا روز ؟ احرام محرم برای عمره بوده يا احرام حج ؟ يحيی دچار حيرت عجيبی شد . نمي دانست چگونه جواب گويد . سر به زير انداخت و عرق خجالت بر سر و رويش نشست . درباريان به يکديگر نگاه مي کردند . مأمون نيز که سخت آشفته حال شده بود در ميان سکوتی  که بر مجلس حکمفرما بود ، روی به بنی  عباس و اطرافيان کرد و گفت : - ديديد و ابوجعفر محمد بن علی الرضا را شناختيد ؟ سپس بحث را تغيير داد تا از حيرت حاضران بکاهد . باری ، موقعيت امام جواد (ع ) پس از اين مناظرات بيشتر استوار شد . امام جواد (ع ) در مدت 17سال دوران امامت به نشر و تعليم حقايق اسلام پرداخت ، و شاگردان و اصحاب برجسته ای داشت که : هر يک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند : ابن ابی عمير بغدادی ، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری ، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی ، ابوتمام حبيب اوس طائی - شاعر شيعی  مشهور - ابوالحسن علی بن مهزيار اهوازی و فضل بن شاذان نيشابوری که در قرن سوم هجری مي زيسته اند . اينان نيز ( همچنانکه امام بزرگوارشان هميشه تحت نظر بود ) هر کدام به گونه ای مورد تعقيب و گرفتاری بودند . فضل بن شاذان را از نيشابور بيرون کردند . عبدالله بن طاهر چنين کرد و سپس کتب او را تفتيش کرد و چون مطالب آن کتابها را - درباره توحيد و ... - به او گفتند قانع نشد و گفت مي خواهم عقيده سياسی او را نيز بدانم . ابوتمام شاعر نيز از اين امر بي بهره نبود ، اميرانی که خود اهل شعر و ادب بودند حاضر نبودند شعر او را - که بهترين شاعر آن روزگار بود ، چنانکه در تاريخ ادبيات عرب و اسلام معروف است - بشنوند و نسخه از آن داشته باشند . اگر کسی شعر او را برای آنان ، بدون اطلاع قبلی  ، مي نوشت و آنان از شعر لذت مي بردند و آن را مي پسنديدند ، همين که آگاه مي شدند که از ابوتمام است يعنی  شاعر شيعی معتقد به امام جواد (ع ) و مروج آن مرام ، دستور مي دادند که آن نوشته را پاره کنند . ابن ابی عمير - عالم ثقه مورد اعتماد بزرگ - نيز در زمان هارون و مأمون ، محنتهای بسيار ديد ، او را سالها زندانی کردند ، تازيانه ها زدند . کتابهای او را که مأخذ عمده علم دين بود ، گرفتند و باعث تلف شدن آن شدند و ... بدين سان دستگاه جبار عباسی  با هواخواهان علم و فضيلت رفتار مي کرد و چه ظالمانه !

شهادت حضرت جواد (ع )

اين نوگل باغ ولايت و عصمت گرچه کوتاه عمر بود ولی رنگ و بويش مشام جانها را بهره مند ساخت . آثار فکری و رواياتی  که از آن حضرت نقل شده و مسائلی را که آن امام پاسخ گفته و کلماتی  که از آن حضرت بر جای مانده ، تا ابد زينت بخش صفحات تاريخ اسلام است . دوران عمر آن امام بزرگوار 25سال و دوره امامتش 17سال بوده است . معتصم عباسی از حضرت جواد (ع ) دعوت کرد که از مدينه به بغداد بيايد . امام جواد در ماه محرم سال 220هجری به بغداد وارد شد . معتصم که عموی ام الفضل زوجه حضرت جواد بود ، با جعفر پسر مأمون و ام الفضل بر قتل آن حضرت همداستان شدند . علت اين امر - همچنان که اشاره کرديم - اين انديشه شوم بود که مبادا خلافت از بنی عباس به علويان منتقل شود . از اين جهت ، درصدد تحريک ام الفضل برآمدند و به وی گفتند تو دختر و برادرزاده خليفه هستی ، و احترامت از هر جهت لازم است و شوهر تو محمد بن علی الجواد ، مادر علی هادی فرزند خود را بر تو رجحان مي نهد . اين دو تن آن قدر وسوسه کردند تا ام الفضل - چنان که روش زنان نازاست - تحت تأثير حسادت قرار گرفت و در باطن از شوهر بزرگوار جوانش آزرده خاطر شد و به تحريک و تلقين معتصم و جعفر برادرش ، تسليم گرديد . آنگاه اين دو فرد جنايتکار سمی کشنده در انگور وارد کردند و به خانه امام فرستاده تا سياه روی  دو جهان ، ام الفضل ، آنها را به شوهرش بخوراند . ام الفضل طبق انگور را در برابر امام جواد (ع ) گذاشت ، و از انگورها تعريف و توصيف کرد و حضرت جواد (ع ) را به خوردن انگور وادار و در اين امر اصرار کرد . امام جواد (ع ) مقداری از آن انگور را تناول فرمود . چيزی  نگذشت آثار سم را در وجود خود احساس فرمود و درد و رنج شديدی بر آن حضرت عارض گشت . ام الفضل سيه کار با ديدن آن حالت دردناک در شوهر جوان ، پشيمان و گريان شد ، اما پشيمانی  سودی نداشت . حضرت جواد (ع ) فرمود : چرا گريه مي کنی ؟ اکنون که مرا کشتی گريه تو سودی ندارد . بدان که خداوند متعال در اين چند روزه دنيا تو را به دردی مبتلا کند و به روزگاری بيفتی  که نتوانی از آن نجات بيابی . در مورد مسموم کردن حضرت جواد (ع ) قولهای  ديگری هم نقل شده است .

زنان و فرزندان حضرت جواد (ع )


زن حضرت جواد (ع ) ام الفضل دختر مأمون بود . حضرت جواد (ع ) از ام الفضل فرزندی نداشت . حضرت امام محمد تقی زوجه ديگری مشهور به ام ولد و به نام سمانه مغربيه داشته است . فرزندان آن حضرت را 4 پسر و 4 دختر نوشته اند بدين شرح : 1 - حضرت ابوالحسن امام علی النقی ( هادی ) 2 - ابواحمد موسی مبرقع 3 - ابواحمد حسين 4 - ابوموسی عمران 5 - فاطمه 6 - خديجه 7 - ام کلثوم 8 - حکيمه حضرت جواد (ع ) مانند جده اش فاطمه زهرا زندگانی کوتاه و عمری سراسر رنج و مظلوميت داشت . بدخواهان نگذاشتند اين مشعل نورانی نورافشانی کند . امام نهم ما در آخر ماه ذيقعده سال 220ه . به سرای جاويدان شتافت . قبر مطهرش در کاظميه يا کاظمين است ، عقب قبر منور جدش حضرت موسی بن جعفر (ع ) زيارتگاه شيعيان و دوستداران است .

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:25 نظرات (0)
بازدید : 78

ماههای قمری

ماههای قمری عبارت‌اند از: محرم، صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی، جمادی الاول، جمادی الثانی، رجب، شعبان، رمضان، شوال، ذیقعده و ذیحجه. از این دوازده ماه، چهار ماه رجب، محرم، ذیقعده و ذیحجه ماه‌های حرام شناخته می‌شوند که هر گونه جنگ و نبرد در آنها حرام شمرده شده است. سه ماه پشت سر هم و یک ماه (رجب) جدا از بقیه است. بعضی از مفسران قرآن، تحریم جنگ در این چهار ماه را از زمان حضرت ابراهیم علیه السلام می‌دانند. در عصر جاهلیت نیز این قانون به عنوان یک سنت به قوت خود باقی بود؛ هر چند آنها طبق میل خود، گاهی جای این ماه‌ها را تغییر می‌دادند، ولی در اسلام همواره ثابت و غیر قابل تغییر شد. گفتنی است که تحریم جنگ در این چهار ماه در صورتی است که جنگ از سوی دشمن بر مسلمانان تحمیل نشود، اما در صورتی که مسلمانان مورد هجوم قرار گیرند، موظف به دفاع از از خود هستند. تحریم جنگ و خونریزی در این چهار ماه، دلایل زیادی داشته و دارد، که پایان دادن به جنگ های طولانی و دعوت به صلح و آرامش، یکی از این دلایل است؛ زیرا هنگامی که جنگجویان، چهار ماه اسلحه را بر زمین بگذارند، مجالی برای تفکر و اندیشه به وجود می‌آید و احتمال پایان یافتن دائمی جنگ بسیار افزایش می‌یابد. قرآن کریم در آیه 36 سوره توبه صراحتا به حرمت ماه‌های حرام حکم داده است . خداوند در این سوره می فرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی كِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَكُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِینَ كَافَّةً كَما یُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (36) إِنَّمَا النَّسِی‏ءُ زِیادَةٌ فِی الْكُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ كَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ (37) ترجمه : بدرستى كه عدد ماهها نزد خدا دوازده ماه است، در همان روزى كه آسمانها و زمین را آفرید در كتاب او چنین بوده، از این دوازده ماه چهار ماه حرام است، و این است آن دین قویم، پس در آن چهار ماه به یكدیگر ظلم مكنید، و با همه مشركین كارزار كنید همانطور كه ایشان با همه شما سر جنگ دارند و بدانید كه خدا با پرهیزكاران است (36). نسى‏ء گناهى است علاوه بر كفر، و كسانى كه كافر شدند بوسیله آن گمراه مى‏شوند، یك سال آن ماهها را حرام مى‏كنند و یك سال را حلال، تا با عده ماههایى كه خدا حرام كرده مطابق شود، پس (این عمل باعث مى‏شود كه) حلال كنند چیزى را كه خدا حرام كرده، (آرى) اعمال بدشان در نظرشان جلوه كرده و خداوند مردمان كافر را هدایت نمى‏كند (37)

در این دو آیه حرمت ماههاى حرام یعنى ذى القعده، ذى الحجه، محرم و رجب بیان شده و حرمتى كه در جاهلیت داشت تثبیت گردیده و قانون تاخیر حرمت یكى از این ماهها كه از قوانین دوره جاهلیت بود لغو اعلام شده، و نیز مسلمین مامور شده‏اند بر اینكه با همه مشركین كارزار كنند.مقصود از آن چهار ماهى كه حرام است به دلیل نقلى قطعى ماه ذى القعده، ذى الحجه، محرم و رجب است كه جنگ در آنها ممنوع شده. و جمله" مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ" كلمه تشریع است نه اینكه بخواهد خبرى بدهد، به دلیل اینكه دنبالش مى‏فرماید:" این است آن دین قائم به مصالح مردم". منظور از حرام نمودن چهار ماه حرام، این است كه مردم در این‏ماهها از جنگیدن با یكدیگر دست بكشند، و امنیت عمومى همه جا حكمفرما شود تا به زندگى خود و فراهم آوردن وسائل آسایش و سعادت خویش برسند، و به عبادت و طاعات خود بپردازند.و این حرمت، از شرایعى است كه ابراهیم (ع) تشریع كرده بود، و عرب آن را حتى در دوران جاهلیت كه از دین توحید بیرون بوده و بت مى‏پرستیدند محترم مى‏داشتند، چیزى كه هست قانونى داشتند بنام" نسى‏ء" و آن این بود كه هر وقت مى‏خواستند این چهار ماه و یا یكى از آنها را با ماه دیگرى معاوضه نموده مثلا به جاى محرم، صفر را حرام مى‏كردند، و در محرم كه ماه حرام بود به جنگ و خونریزى مى‏پرداختند، و این قانون را آیه بعدى متعرض است.كلمه" ذلك" در جمله" ذلِكَ الدِّینُ الْقَیِّمُ" اشاره است به حرمت چهار ماه مذكور، و كلمه" دین" همان طورى كه اطلاق مى‏شود بر مجموع احكامى كه خداوند بر انبیاى خودش نازل كرده (از قبیل دین موسى، دین عیسى و دین خاتم انبیاء ع) همچنین اطلاق بر بعضى از آن احكام نیز مى‏شود، و به همین جهت معناى جمله مورد بحث این مى‏شود كه: تحریم چهار ماه از ماههاى قمرى، خود دینى است كه مصالح بندگان را تامین و تضمین مى‏نماید.


نظیر این تعبیر در آیه 97 سوره مائده آمده : «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنَّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِد» ترجمه: خداوند كعبه بیت الحرام را مایه قوام مردم قرار داد، و همچنین شهر حرام را. سوره مائده آیه 97 تعلیق كلام به" كعبه" و سپس توصیف آن به" بیت الحرام" كعبه بیت الحرام است، و همچنین توصیف ماه را به حرام و سپس ذكر" هدى" و" قلائد" كه از شؤونات حرمت كعبه هستند همه دلالت دارند بر اینكه ملاك در این امرى كه در آیه است همانا احترام است. خداى تعالى كعبه را احترام كرده و آن را بیت الحرام قرار داده، و به همین منظور بعضى از ماهها را هم حرام كرده و بوسیله حكم به وجوب حج در آن ماهها، بین ماههاى حرام و بیت الحرام ارتباط برقرار كرد. بنابراین نهى از ظلم كردن در این چند ماه دلیل بر عظمت و مؤكد بودن احترام آنها است، هم چنان كه وقوع این نهى خاص بعد از نهى عام، دلیل دیگرى است بر مؤكد بودن آن، و مثل این است كه بگوئیم هیچ وقت ظلم مكن، و در این چند روزه ظلم مكن.و این جمله، یعنى جمله" فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَكُمْ" هر چند از نظر اطلاق لفظ نهى از هر ظلم و معصیتى است، لیكن سیاق آیه قرینه است بر اینكه مقصود أهم از آن، نهى از قتال در این چند ماه است.

همچنین خداوند در همین سوره می فرماید: «الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى‏ عَلَیْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدى‏ عَلَیْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ »(توبه 194). اگر آنان حرمت ماه حرام را شكستند شما هم بشكنید چون خدا قصاص را در همه حرمت‏ها جایز دانسته پس هر كس بر شما ستم كرد شما هم به همان اندازه كه بر شما ستم روا داشتند بر آنان ستم كنید و نسبت به ستم بیش از آن از خدا بترسید و بدانید كه خدا با مردم با تقوا است (194). كلمه (حرمات) جمع حرمت است و حرمت عبارت است از چیزى كه هتك آن حرام و تعظیمش واجب باشد، و منظور از حرمات در اینجا حرمت ماههاى حرام و حرمت حرم مكه است و حرمت مسجد الحرام، و معناى آیه این است كه چون كه كفار حرمت ماه حرام را رعایت نكردند، و در آن جنگ راه انداختند، و هتك حرمت آن نموده در سال حدیبیه رسول خدا ص و اصحاب او را از عمل حج باز داشته به سویشان تیراندازى و سنگ‏پرانى كردند پس براى مؤمنین هم جایز شد با ایشان مقاتله كنند، پس عمل مسلمین هتك حرمت نبود بلكه جهاد در راه خدا و امتثال امر او در اعلاى كلمه او بود. در الدر المنثور است كه احمد و ابن جریر و نحاس در كتاب ناسخش از جابر بن عبد اللَّه روایت آورده كه گفت: رسول خدا ص هرگز در ماه حرام جنگ نمى‏كرد، مگر وقتى كه كفار جنگ را آغاز كرده باشند، و حتى اگر قبل از ماههاى حرام در جنگ بود، همین كه ماه حرام مى‏رسید جنگ را متوقف مى‏كرد، تا ماه حرام تمام شود.و خداوند در سوره بقره آیه 217 می فرماید :« یَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ» ترجمه : از تو از ماه حرام و قتال در آن مى‏پرسند بگو قتال در ماه حرام گناهى بزرگ است‏. این آیه شریفه از قتال در ماه‏هاى حرام منع و مذمت مى‏كند، و مى‏فرماید: این كار جلوگیرى از راه خدا و كفر است، و این را هم مى‏فرماید كه با این حال بیرون كردن اهل مسجد الحرام از آنجا جرم بزرگترى است نزد خدا، و بطور كلى فتنه از آدم‏كشى بدتر است. و در سوره توبه می فرماید: « فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (توبه:5) ترجمه: پس وقتى ماههاى حرام تمام شد مشركین را هر جا یافتید به قتل برسانید و دستگیر نموده و برایشان تنگ بگیرید، و به هر كمین‏گاهى (براى گرفتن آنان) بنشینید، پس اگر توبه كردند و نماز بپا داشته و زكات دادن رهاشان سازید كه خدا آمرزنده رحیم است‏. مفسرین در این آیه در اینكه منظور از" چهار ماه" چیست اختلاف كرده‏اند، بعضى گفته‏اند: ابتداى آن روز بیستم ذى القعده است، و مقصود از" روز حج اكبر" همین روز است، و بنا به گفته آنها چهار ماه عبارتست از ده روز از ذى القعده و تمامى ذى الحجه و محرم و صفر و بیست روز از ربیع الاول.عده‏اى دیگر گفته‏اند: این آیات در اول ماه شوال در سال نهم هجرت نازل شده. و قهرا مقصود از چهار ماه، شوال و ذى القعده و ذى الحجه و محرم است و این چهار ماه با تمام شدن ماههاى حرام تمام مى‏شود و آنچه آنان را وادار به این قول كرده اینست كه گفته‏اند منظور از جمله" فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا ..."، كه بعد از دو آیه دیگر است ماههاى حرام معروف یعنى ذى القعده و ذى الحجه و محرم است كه انسلاخ آنها با انقضاء ماههاى چهارگانه مورد بحث مطابقت مى‏كند، و این قول دور از صواب و ناسازگار با سیاق كلام است و قرینه مقام هم با آن مساعد نیست.احتمالى كه هم سیاق آیه دلالت بر آن دارد و هم قرینه مقام یعنى قرار گرفتن حكم در آغاز كلام، و هم اینكه مى‏خواهد براى مشركین مهلتى مقرر كند تا در آن مهلت به اختیار خود هر یك از مرگ و زندگى را نافع‏تر بحال خود دیدند اختیار كنند این است كه بگوئیم ابتداى ماههاى چهارگانه همان روز حج اكبر است كه در آیه بعدى از آن اسم مى‏برد، چون روز حج اكبر روزیست كه این آگهى عمومى در آن روز اعلام و ابلاغ مى‏شود، و براى مهلت مقرر كردن و بر محكومین اتمام بحث نمودن مناسب‏تر همین است كه ابتداى مهلت را همان روز قرار داده و بگویند:" از امروز تا چهار ماه مهلت".و اهل نقل اتفاق دارند بر اینكه این آیات در سال نهم هجرت نازل شده بنا بر این اگر فرض شود كه روز حج اكبر همان دهم ذى الحجه آن سال است چهار ماه مذكور عبارت مى‏شود از بیست روز از ذى الحجه و محرم و صفر و ربیع الاول و ده روز از ربیع الثانى." وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَكْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِی‏ءٌ مِنَ الْمُشْرِكِینَ وَ رَسُولُهُ ..."هرکدام از این ماهها دارای ویژگیها و خصوصیت خاصی می باشد از جمله:

ماه ذیقعده :

ماه ذیقعده ماه یازدهم از ماههای قمری، از ماههای حج و نیز از ماههای حرام است. این ماه اولین ماه از چهارگانه های حرام که از ماههای مربوط به حج است.خداوند در قرآن می فرماید: «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومَاتٌ» (بقره : 197) ترجمه:حج، در ماه‏هاى معینى است‏. بخاری از قول ابن عمر نقل می کند که شوال و ذی القعده و دهه ذیحجه مربوط به حج است.این ماه ماه اجابت دعا است، و ادعیه و نمازها و اذکار مستحبی دارد که در مفاتیح الجنان ذکر شده است. از مهمترین حوادث و وقایع این ماه می توان به دحو الارض و شهادت حضرت امام محمد تقی علیه السلام در سال 220 قمری، ولادت حضرت معصومه (س) (173ه.ق)، ولادت حضرت امام رضا (ع) (148ه.ق) اشاره کرد.

ماه ذی حجه:

ماه ذی حجه دوازدهمین و آخرین ماه از ماههای قمری و همچنین از ماههای حرام و ماه‌های حج است. این ماه از ماه های بسیار شریف است، دهه اول آن فضیلت بسیاری دارد و از ایام معلومات است که در قرآن به آن اشاره شده است( بقره 197). روزه گرفتن در نه روز اول آن بسیار ثواب دارد و پاداشش برابر پاداش یک عمر روزه است. محدث قمی اعمال و اذکار و ادعیه و نمازهای مستحبی این ماه را در مفاتیح الجنان بر شمرده است. از رسول خدا (ص) نقل شده که : عمل خیر و عبادت در هیچ ایامی نزد خداوند متعال محبوب تر از این دهه نیست ، و از برای این دهه اعمالی است: اول روزه گرفتن نه روز اول این دهه که ثواب روزه تمام عمر را دارد.دوم ، خواندن دو رکعت نماز مابین مغرب و عشاء در تمام شبههای این دهه در هر رکعت بعد از حمد بخواند یک مرتبه توحید و آیه « وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ » ترجمه:و با موسى سى شب وعده كردیم و آن را به ده شب دیگر كامل نمودیم پس میقات پروردگارش در چهل شب به سر آمد. و موسى به برادرش هارون گفت: میان قوم من نایب من باش و به اصلاح [كارشان‏] پرداز و طریق مفسدان را پیروى مكن. (اعراف142).


سوم : از روز اول تا عصر روز عرفه در عقب نماز صبح و پیش دعای روز عرفه را بخواند. وقایع بسیار مهمی در این ماه روی داده است از جمله: ازدواج حضرت فاطمه با امیر المومنین علی علیه السلام (روز ششم ذیحجه سال دوم)، شهادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام (روز هفتم ذیحجه سال 114 قمری)، ترویه و کوچ حاجیان از مکه، شهادت حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام در سال 59 قمری، هجرت انتصاب امیرالمومنین علی علیه السلام به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عید سعید غدیر (روز هیجدهم سال دهم) و قتل عثمان بن عفان ، خلیفه سوم، (روز هیجدهم سال 35)، روز مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با مسیحیان نجران (روز بیست و چهارم) ، بیعت مردم با امام علی علیه السلام و تصدی خلافت ظاهری امام (روز بیست و پنجم ذیحجه سال 35 قمری)، قتل عمر خطاب به دست( ابولؤلؤ ( روز بیست و نهم. روز نهم این ماه عرفه و روز دهمش روز عید قربان است.

ماه رجب

ماه رجب هفتمین ماه از ماههای قمری، ماهی بسیار شریف و از ماههای حرام است. رجب نام نهری است در بهشت که از عسل شیرین‌تر و از شیر سفیدتر است و هر کس در این ماه روزه دارد، از آن نهر آب می نوشد. به ماه رجب، رحب الأصب، یعنی ماه ریزش رحمت خداوند بر مردم نیز می‌گویند. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«ماه رجب برای امت من «ماه استغفار» است. رجب ماه خدا و ماه شعبان ماه من و ماه رمضان ماه امت من است. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه گیرد، مستوجب خشنودی خداوند گردد، غضب الهی از او دور می‌گردد و دری از درهای جهنم به روی او بسته می‌شود.» در حدیث دیگری آمده است که هر کس سه روز آن را روزه دارد بهشت بر او واجب گردد. در ماه رجب دعاها و اعمال خاصی وارد است که مهمترین آنها « اعمال ایام البیض » (13 تا 15 ماه) و اعمال ام داوود و برنامه اعتکاف است. این اعمال در کتاب شریف مفاتیح الجنان محدث قمی گردآوری شده است.

حوادث تاریخی و مذهبی بسیاری در ماه رجب روی داده است ازجمله: ولادت حضرت امام محمد باقر علیه السلام در سال 57،ولادت امام محمد تقی علیه السلام در سال 195، میلاد امام علی علیه السلام در کعبه(23سال قبل از هجرت) آغاز ایام البیض (اعتکاف)، مبعث پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام در سال 182 و شهادت امام علی النقی علیه السلام در سال 254، وفات ابراهیم فرزند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم در سال دهم هجرت، وفات ابوطالب علیه السلام در سال دهم بعثت، رحلت حضرت زینب (بنا به نقلی) و درگذشت ابن سکیت در سال 244 قمری.

ماه محرم

محرم نخستین ماه از ماه‌های دوازده گانه قمری و یکی از ماه‌های حرام است که در دوران جاهلیت و نیز در اسلام، جنگ در آن تحریم شده بود. شب و روز اول محرم به عنوان اول سال قمری دارای نماز و آداب خاصی است که در کتاب شریف مفاتیح الجنان بیان شده است. محرم، ماه حزن و اندوه و عزاداری شیعیان در شهادت حضرت امام حسین علیه السلام است. حوادث و وقایع فراوانی در ماه محرم رخ داده است از جمله: غزوه ذات الرقاع، فتح خیبر، حادثه خونین کربلا - تاسوعا و عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت خاندان امام به کوفه و شام.شهادت امام زین العابدین (ع) (95 ه.ق). همچنین نقل است که به خلافت رسیدن عثمان، قتل محمد امین برادر مأمون عباسی ، قتل جعفر برمکی و انقراض آل برمک و دولت برامکه، واقعه هولاکو و مستعصم و انقراض دولت بنی عباس در این ماه بوده است. تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به مکه ( 52 ه. ق).

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:22 نظرات (0)
بازدید : 93

آداب و اعمال ماه رجب

ماه رجب و ماه شعبان و ماه رمضان شرافت زیادی دارند و در فضیلت آنها روایات بسیاری وارد شده است. از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت شده که: ماه رجب ماه بزرگ خدا است و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی‏رسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خدا است و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه دارد موجب خشنودی خدای بزرگ می‌گردد و غضب الهی از او دور گردد و دری از درهای جهنم بر روی او بسته گردد.

از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام روایت است که:هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه دارد بهشت او را واجب گردد.

و همچنین فرمود که: رجب نام نهری است در بهشت از شیر سفیدتر و از عسل شیرین‏تر. هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد البته از آن نهر بیاشامد.

از حضرت صادق علیه السلام روایت است که حضرت رسول صلی الله علیه و آله فرمود که: ماه رجب ماه استغفار امت من است پس در این ماه بسیار طلب آمرزش کنید که خدا آمرزنده و مهربان است و رجب را "أصب" می‏گویند زیرا که رحمت خدا در این ماه بر امت من بسیار ریخته می‏شود پس بسیار بگوئید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».

و ابن بابویه به سند معتبر از سالم روایت کرده است که گفت: رفتم به خدمت حضرت صادق علیه السلام در اواخر ماه رجب که چند روز از آن مانده بود چون نظر مبارک آن حضرت بر من افتاد فرمود که آیا در این ماه روزه گرفته‏ای؟ گفتم نه والله ای فرزند رسول خدا. فرمود که آنقدر ثواب از تو فوت شده است که قدر آن را به غیر خدا کسی نمی‏داند به درستی که این ماهی است که خدا آن را بر ماه‌های دیگر فضیلت داده و حرمت آن را عظیم نموده و برای روزه داشتن آن گرامی داشتن را بر خود واجب گردانیده است.

پس گفتم یابن رسول الله اگر در باقیمانده این ماه روزه بدارم آیا به بعضی از ثواب روزه‏داران آن نائل می‏گردم؟ فرمود: ای سالم هر که یک روز از آخر این ماه را روزه بدارد خدا او را ایمن گرداند از شدت سکرات مرگ و از هول بعد از مرگ و از عذاب قبر و هر که دو روز از آخر این ماه روزه دارد بر صراط به آسانی بگذرد و هر که سه روز از آخر این ماه را روزه دارد ایمن گردد از ترس بزرگ روز قیامت و از شدت‌ها و هول‌های آن روز و برات بیزاری از آتش جهنم به او عطا کنند.

و بدان که از برای روزه ماه رجب فضیلت بسیار وارد شده است و روایت شده که اگر شخصی قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه این تسبیحات را بخواند تا ثواب روزه آن را دریابد: سُبْحَانَ الْإِلَهِ الْجَلِیلِ سُبْحَانَ مَنْ لا یَنْبَغِی التَّسْبِیحُ إِلا لَهُ سُبْحَانَ الْأَعَزِّ الْأَکْرَمِ سُبْحَانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزََّ وَ هُوَ لَهُ أَهْلٌ

اعمال مشترک ماه مبارک رجب

اینها اعمالی است که انجام دادن آنها متعلق به همه ماه است و اختصاصی به روز معینی ندارد و آن چند مورد است :

1- در تمام ایام ماه رجب دعای ذیل را که روایت شده امام زین العابدین علیه السلام در حجر در غره خواندند، خوانده شود:

یَا مَنْ یَمْلِکُ حَوَائِجَ السَّائِلِینَ وَ یَعْلَمُ ضَمِیرَ الصَّامِتِینَ لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ اللَّهُمَّ وَ مَوَاعِیدُکَ الصَّادِقَةُ وَ أَیَادِیکَ الْفَاضِلَةُ وَ رَحْمَتُکَ الْوَاسِعَةُ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَقْضِیَ حَوَائِجِی لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ

- دعایی را که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده، خوانده شود:

خَابَ الْوَافِدُونَ عَلَی غَیْرِکَ وَ خَسِرَ الْمُتَعَرِّضُونَ إِلا لَکَ وَ ضَاعَ الْمُلِمُّونَ إِلا بِکَ وَ أَجْدَبَ الْمُنْتَجِعُونَ إِلا مَنِ انْتَجَعَ فَضْلَکَ بَابُکَ مَفْتُوحٌ لِلرَّاغِبِینَ وَ خَیْرُکَ مَبْذُولٌ لِلطَّالِبِینَ وَ فَضْلُکَ مُبَاحٌ لِلسَّائِلِینَ وَ نَیْلُکَ مُتَاحٌ لِلْآمِلِینَ وَ رِزْقُکَ مَبْسُوطٌ لِمَنْ عَصَاکَ وَ حِلْمُکَ مُعْتَرِضٌ لِمَنْ نَاوَاکَ عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَی الْمُسِیئِینَ وَ سَبِیلُکَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ فَاهْدِنِی هُدَی الْمُهْتَدِینَ وَ ارْزُقْنِی اجْتِهَادَ الْمُجْتَهِدِینَ وَلا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ وَ اغْفِرْ لِی یَوْمَ الدِّینِ

3- از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که در ماه رجب این خوانده شود:

اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ صَبْرَ الشَّاکِرِینَ لَکَ وَ عَمَلَ الْخَائِفِینَ مِنْکَ وَ یَقِینَ الْعَابِدِینَ لَکَ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ أَنَا عَبْدُکَ الْبَائِسُ الْفَقِیرُ أَنْتَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ وَ أَنَا الْعَبْدُ الذَّلِیلُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ امْنُنْ بِغِنَاکَ عَلَی فَقْرِی وَ بِحِلْمِکَ عَلَی جَهْلِی وَ بِقُوَّتِکَ عَلَی ضَعْفِی یَا قَوِیُّ یَا عَزِیزُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَوْصِیَاءِ الْمَرْضِیِّینَ وَ اکْفِنِی مَا أَهَمَّنِی مِنْ أَمْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ

قابل توجه است که ادعیه دیگری نیز برای این ماه عزیز ذکر شده است که می‌توانید به مفاتیح الجنان مبحث اعمال ماه رجب رجوع نمایید .

4- از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت شده که: هر کس در ماه رجب صد مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ» و آن را به صدقه ختم فرماید حق تعالی برای او به رحمت و مغفرت و کسی که چهار صد مرتبه بگوید بنویسد برای او اجر صد شهید عطا فرماید.

5- از نبی مکرم اسلام روایت است: کسی که در ماه رجب هزار مرتبه "لا إِلَهَ إِلا اللهُ" بگوید خداوند عز و جل برای او صد هزار حسنه عطا کند و برای او صد شهر در بهشت بنا فرماید .

6- روایت است کسی که در رجب در صبح هفتاد مرتبه و در شب نیز هفتاد مرتبه بگوید أَسْتَغْفِرُ اللهَ وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ و پس از اتمام ذکر، دست‌ها را بلند کند و بگوید: اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی وَ تُبْ عَلَیَّ اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و به برکت ماه رجب، آتش او را مس نکند .

7- در کل این ماه هزار مرتبه ذکر: أَسْتَغْفِرُ اللهَ ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ مِنْ جَمِیعِ الذُّنُوبِ وَ الْآثَامِ گفته شود؛ تا خداوند رحمان او را بیامرزد .

8- سید بن طاووس در اقبال از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فضیلت بسیاری برای خواندن سوره قل هو الله أحد نقل کرده است که ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه یا صد مرتبه در این ماه تلاوت شود. و نیز روایت کرده که هر کس در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه سوره قل هو الله أحد را بخواند برای او در قیامت نوری شود که او را به بهشت بکشاند .

9- سید بن طاووس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده که: هر کس در روز جمعه ماه رجب، مابین نماز ظهر و عصر، چهار رکعت نماز بگزارد و در هر رکعت حمد یک مرتبه و آیة الکرسی هفت مرتبه و قل هو الله أحد پنج مرتبه بخواند، و سپس ده مرتبه بگوید: «أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ» حق تعالی برای او از روزی که این نماز را گزارده تا روزی که بمیرد هر روزی هزار حسنه به او عطا فرماید، و او را به هر آیه‌ای که خوانده شهری در بهشت از یاقوت سرخ و به هر حرفی قصری در بهشت از دُرّ سفید دهد و تزویج فرماید او را حورالعین و از او راضی شود .

10- سه روز از این ماه را که پنجشنبه و جمعه و شنبه باشد روزه گرفته شود. زیرا که روایت شده هر کس در یکی از ماه‌های حرام، این سه روز را روزه بدارد حق تعالی برای او ثواب نهصد سال عبادت بنویسد

 

11- از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت است که: هر کس در یک شب از شب‌های ماه رجب ده رکعت نماز به این نحو که در هر رکعت حمد و قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و توحید سه مرتبه بخواند، خداوند گناهان او را می‌آمرزد.

التماس دعا

منبع خبر: مفاتیح الجنان

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:21 نظرات (0)
بازدید : 59

صلوات پرفضیلت

صلواتی که تا یک هفته ملائکه برایش صلوات فرستند:

در کتاب جمال الاسبوع از امام جعفر صادق ( ع ) منقول است : هر کس بعد از نماز عصر روز جمعه ده مرتبه بگوید : اللهم صل علی محمد و آل محمد الاوصیاء المرضیین بأ فضل صلواتک و بارک علیهم بأ فضل برکاتک و علیه و علیهم الاسلام و علی ارواحهم و اجسادهم و رحمته الله و برکاته .

ملائکه برای آن شخص از این جمعه تا جمعة دیگر در همین ساعت صلوات می فرستند .

 

   جهت نجات از آتش جهنم

 در کتاب ثواب الاعمال از حضرت صادق ( ع ) روایت شده که به صباح بن سیابه فرمودند : میل داری به تو تعلیم نمایم چیزی را که روی تو را از گرمی آتش جهنم نگه دارد . عرض کرد : بلی فرمودند : بعد از نماز صبح صد مرتبه بگو : اللهم صل علی محمد و آل محمد که حق تعالی نگه می دارد روی تو را از گرمی جهنم .

  صلوات جهت یک سال گناه

 

 از حضرت صادق ( ع ) منقول است هر که در روز جمعه بعد از نماز صبح بگوید

 اللهم اجعل صلواتک و صلوات ملائکتک و حملته عرشک و جمیع خلقک و سمائک و ارضک و انبیائک و رسلک علی محمد و آل محمد .

تا یک سال هیچ گناهی بر او نوشته نشود              ( بحار الانوار ج 89 ، ص 354 )

 

صلواتی که هر مرتبة آن ، ثواب ده هزار صلوات است

اللهم صل علی سیدنا محمد ما اختلف الملوان و تعاقب العصران و کر الجدیدان و ستقبل العرقدان و بلغ روحه و ارواح اهل بیته منا التحیته و السلام .

 

 

 

 

 

صلواتی که فضیلت بسیاری برای آن نقل شده است

 

    روایت است که هر که سه مرتبه در بامداد و سه مرتبه در آخر روز این صلوات را بخواند ، گناهانش آمرزیده شود و شادی او همیشه باشد و دعایش مستجاب گردد ، روزیش فراخ شود و بر دشمن غلبه یابد و در بهشت از رفیقان محمد ( ع ) باشد.

 

اللهم یا اجود من اعطی و یا خیر من سئل و یا ارحم من سترحم اللهم صل علی محمد و آله فی اولین و صل علی محمد و آله فی الاخرین و صل علی محمد و اله فی الملاء الاعلی و صل علی محمد و اله فی المرسلین اللهم انی امنت بمحمد صلی الله علیه و اله و لم اره فلا تحرمنی فی القیمته رویته و رزقنی صحبته و توفنی علی ملته و اسقنی من حوضه مشربا رویا سائغا هنیئا لا اظما بعده ابدا انک علی کل شی ء قدیر اللهم انی امنت بمحمد صلی الله علیه و اله و لم اره فعرفنی فی الجنان وجهه اللهم بلغ محمدا صلی الله علیه و اله منی تحیته کثیرته و سلاما

 

  صلوات جهت پاک شدن از تمام گناهان

  و ابن با بویه از ابو  حمزه روایت کرده است که از امام جعفر صادق ( ع ) پرسیدم که چگونه صلوات فرستم بر ( محمد و آل محمد ) ؟ فرمود : که می گویید

  صلوات الله و صلوات ملائکته و انبیائه و رسله و جمیع خلقه علی محمد و آل محمد و السلام علیه و علیهم و رحمته الله و برکاته

   عرض کردم چه خواهد بود ثواب آن ؟ فرمودند : به خدا قسم از گناهان بیرون می آید ، مانند روزی که از مادر متولد شده است .

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 14:14 نظرات (0)
بازدید : 49

داستان راه بهشت

 

مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبوراز كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تامرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند…!

پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب تندي بود، عرق مي‌ ريختند و به شدت تشنه بودند. در يك پيچ جاده دروازه تمام مرمري عظيمي ديدند كه به ميداني باسنگفرش طلا باز مي‌شد و در وسط آن چشمه‌اي بود كه آب زلالي از آن جاري بود. رهگذررو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: "روز بخير، اينجا كجاست كه اينقدر قشنگ است؟"

دروازه‌بان: "روز به خير، اينجا بهشت است."

- "چه خوب كه به بهشت رسيديم، خيلي تشنه‌ايم."

دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: "مي‌توانيد وارد شويد و هر چقدر دلتان مي‌خواهد بنوشيد."

- اسب و سگم هم تشنه‌اند.

نگهبان:" واقعأ متأسفم . ورود حيوانات به بهشت ممنوع است."

مرد خيلي نااميد شد، چون خيلي تشنه بود، اما حاضر نبود تنهايي آب بنوشد. ازنگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اينكه مدت درازي از تپه بالا رفتند،به مزرعه‌اي رسيدند. راه ورود به اين مزرعه، دروازه‌اي قديمي بود كه به يك جاده خاكي با درختاني در دو طرفش باز مي‌شد. مردي در زير سايه درخت‌ها دراز كشيده بود وصورتش را با كلاهي پوشانده بود، احتمالأ خوابيده بود.

مسافر گفت: " روز بخير!"

مرد با سرش جواب داد.

- ما خيلي تشنه‌ايم . من، اسبم و سگم.

مرد به جايي اشاره كرد و گفت: ميان آن سنگ‌ها چشمه‌اي است. هرقدر كه مي‌خواهيدبنوشيد.

مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگي‌شان را فرو نشاندند.

مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتيد، مي‌توانيد برگرديد.

مسافر پرسيد: فقط مي‌خواهم بدانم نام اينجا چيست؟

- بهشت!

- بهشت؟!! اما نگهبان دروازه مرمري هم گفت آنجا بهشت است!

- آنجا بهشت نيست، دوزخ است.

مسافر حيران ماند:" بايد جلوي ديگران را بگيريد تا از نام شما استفاده نكنند! اين اطلاعات غلط باعث سردرگمي زيادي مي‌شود! "

-  كاملأ برعكس؛ در حقيقت لطف بزرگي به ما مي‌كنند!!! چون تمام آنهايي كه حاضرندبهترين دوستانشان را ترك كنند، همانجا مي‌مانند...

بخشي از كتاب "شيطان و دوشزه پريم "  اثر پائولو كوئيلو

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 8:18 نظرات (0)
بازدید : 46

معجزه

  معجزه چيست ؟

اما اينكه معجزه چيست ؟ حتما شما برخورد كرده ايد كه بعضى از افرادى كه منكر معجزه هستند معجزه را طورى تعريف مى كنند كه از همان تعريف معلوم بشود كه يك امر ناشدنى است . معمولا در كتابهاى ماديين اين جمله پيدا مى شود . در كتابهاى دكتر ارانى من مكرر اين تعبيرات را ديده ام , معجزه را مرادف با صدفه يعنى تصادف مى گيرند , صدفه به اين معنا كه يك حادثه اى در جهان پيدا شود بدون آنكه علتى داشته باشد يعنى ما حادثى داشته باشيم كه آن حادث اساسا علت نداشته باشد . معلوم است كه اين يك امر محالى است و اگر الهيون صدفه را به اين معنا قبول كنند كه حادثه اى پيدا شود بدون آنكه هيچ علتى داشته باشد , اولين ضربه بر خودشان وارد است و آن اين است كه ديگر دليلى بر وجود خدا ندارند , خدا را به عنوان پديد آورنده اشياء معتقدند , و معتقدند كه هرچه در جهان طبيعت هست بلا استثناء حادث است و هر حادثى و پديده اى پديد آورنده لازم دارد يا لااقل - قبلا گفته ايم - يكى از راههاى استدلال الهيون كه از قديم مى رفته اند همين راه بوده . معلوم است كه اين تعريف كه معجزه يعنى يك حادثه اى پيدا شود خود به خود , بدون علت , بدون اينكه يك مبدأ و قوه اى در به وجود آوردن آن دخالت داشته باشد , تعريف مغرضانه است و گذشته از اينكه دليل الهيون درباب اثبات خدا را از ميان مى برد , آيت هم براى نبوت هيچ پيغمبرى نمى شود . اگر يك حادثه خود به خود به وجود آمده و هيچ قوه اى در ايجاد آن دخالت نداشته , اين چه ربطى دارد به اينكه دليل شود كه اين شخص پيغمبر است ؟ ! يك حادثه اى خود به خود پيدا شده . اين كه معلوم است كه حرف نامربوطى است . پس چگونه تعريف كنيم ؟

عرض كردم كه كلمه ( معجزه) اصطلاح متكلمين است و در قرآن به اين تعبير يعنى همان چيزهايى كه ما امروز معجزه مى گوييم با كلمه ( معجزه) بيان نشده است , با كلمه ( آيت) بيان شده است . آيت يعنى نشانه , يعنى چيزى كه نشانه اى باشد بر صدق دعوى اين پيغمبر . نه اين است كه اين پيغمبر ادعا مى كند كه من اطلاع و علم و خبر خودم را از جهان ديگر آورده ام ؟ معجزه آن چيزى است كه دلالت كند بر رابطه و اتصال او با جهان ديگر . به عبارت ديگر او ادعا مى كند كه علم و اطلاع من از جهان ديگر است , معجزه دلالت مى كند كه او كه از جنبه علم و معرفت ادعا مى كند اتصالش را با جهان ديگر , از جنبه قدرت هم بايد نشانه اى از آن جهان بياورد . متكلمين از اين , تعبير به معجزه كرده اند براى اينكه يكى از لوازم آيت بودن اين است كه مردم ديگر ناتوان و عاجزند از آوردن مثل آن , و پيامبران هم مردم را به صورت تعجيز مخاطب قرار مى دادند , مى گفتند اگر مى توانيد , شما هم مثل اين بياوريد . لهذا اسمش را گذاشته اند ( معجزه ) يعنى چيزى كه آشكار مى كند ناتوانى ديگران را , چون مى گويند يك معنى باب ( افعال) آشكار كردن است . ولى اين كلمه يك نارسايى دارد و آن اين است كه هر آيتى آشكار كننده ناتوانى ديگران هست يعنى ديگران در مقابل آن ناتوان هستند اما هر چيزى كه ديگران در مقابل آن ناتوان باشند معجزه اصطلاحى يا به اصطلاح قرآن آيت نيست , چطور ؟ اين را من به صورت ايراد ذكر مى كنم . و بعضى اشخاص مى گويند ما قبول مى كنيم كه پيغمبران معجزه آورده اند و از آن جمله خود قرآن . شما مى گوييد قرآن معجزه است به دليل اينكه كسى مثل آن را نياورده است . مى گويد در هر رشته علمى يا ذوقى و صنعتى بشر بالاخره يك نفر هست كه حد اعلى است كه ديگران مثل او نيستند.

 

دانشمندان اسلام براي رسول گرامي، حدود هزار معجزه در كتب تاريخي _ حديثي نقل كرده اند.

اينها معجزاتي است كه همزمان با ولادت آن بزرگوار شروع و تا پايان عمر آن وجود مقدس و منور ادامه مي يابد. اين دانشمندان معجزات رسول گرامي اسلام را بر دو دسته تقسيم بندي نموده اند. طبق اين تقسيم بندي ، بعضي از معجزات در زمان حيات رسول گرامي اسلام بوقوع پيوسته است و بعضي نيز بعد از حيات آن بزرگوار محقق شده است. ما ابتدا به تقسيم بندي اين دانشمندان اشاره خواهيم نمود و در انتها به يك تقسيم بندي جديد خواهيم پرداخت.

1_ دانشمندان اسلام، ابتدا به معجزاتي پرداخته اند كه در زمان خود آن بزرگوار به وقوع پيوسته است. منظور از زمان خود آن حضرت، آن معجزاتي است كه در طول 63 سال عمر پربركت آن وجود نوراني به وقوع پيوسته است و مردمان با چشم ديده اند و براي آيندگان نقل نموده اند. از مهمترين اين معجزات، حوادثي است كه در هنگام ولادت آن حضرت اتفاق افتاده است. طبق نقل مورخان اسلام، هنگامي كه رسول خدا متولد شد، طاهر و پاك از هر گونه خون و نجاسات بود. با پاهاي مباركشان زمين را لمس نمودند. بلافاصله به سوي كعبه به سجده افتادند. سپس سر مباركشان را به سوي آسمان بلند كرد و به توحيد خداي يكتا و نبوت خودش شهادت داد. آنگاه حضرت آمنه، مادر گراميشان را مورد خطاب قرار داده و اين گونه به او فرمودند: « ولدت خير الناس، فسميه محمداً» يعني بهترين انسانها را به دنيا آوردي، پس نام او را محمد بگذار. از ديگر عجايبي كه در اين لحظه اتفاق افتاد، اين بود كه: « تمامي بتها به صورت بر زمين افتادند. ايوان كسري، قصر بزرگ و با شكوه پادشاهان ساساني، كه حاكمان ايران آن روز بودند، شكست و آتشكده فارس كه حدود هزار سال روشن بود، به ناگاه خاموش شد».

بعضي ديگر از معجزات آن بزرگوار مربوط به زمان رسالت آن حضرت در مكه است _ گر چه از زمان ولادت تا رسالت آن بزرگوار، معجزات فراوان ديگري نيز اتفاق افتاد. اما چون بناي ما بر نقل اجمال و اختصار است لذا از ذكر آن چشم پوشي مي نمائيم _ از مهمترين معجزاتي كه در اين دوره اتفاق افتاد، مي توان به واقعه « انذار » اشاره كرد كه رسول مكرم اسلام از جانب خداي بزرگ و به وسيله آيه شريفه  « و انذر عشيرتك الاقربين» (سوره شعراء ، آیۀ 214) مأمور ابلاغ آشكار رسالت گرديد. رسول خدا براي اجابت اين امر، ابتدا از نزديكان خود شروع كردند و آنها را دعوت نمودند. ابن اثير كه از مورخان مشهور اسلام است در كتاب تاريخ خود _ الكامل _ اين واقعه را از زبان آقا و مولايمان اميرالمؤمنين علي عليه السلام، چنين نقل مي كند: هنگامي كه آیه انذار نازل شد، رسول خدا مرا خواست و فرمود: يا علي، همانا خداوند مرا امر نموده كه عشيرة خويش را انذار نمايم. پس برايمان يك صاع گندم، يك پاي گوسفند و ظرفي شير تهيه نما و فرزندان را جمع كن تا آنها را طعام دهم، آنگاه آنها را از آنچه بدان امر شده ام، آگاه نمايم. علي عليه السلام مي فرمايند: آنگونه كه رسول خدا فرموده بود، انجام دادم. دعوت شده ها چهل نفر شدند. هنگامي كه جملگي جمع شدند، رسول خدا مرا دستور دادند طعامي را كه ساخته بودم برايش بياورم. رسول خدا پاره اي گوشت برگرفت. پاره پاره ساخت و در اطراف سفره ريخت و گفتند: بخوريد به نام خدا. همه از آن طعام خوردند و نوشيدند و سير شدند و خوراكيها هم چنان باقي ماند. سپس رسول خدا به سخن آمده و گفتند: اي فرزندان عبدالمطلب به خدا قسم هيچ جوان عربي نمي شناسم بهتر از آنچه من براي شما آورده ام، براي قوم خود آورده باشد. به راستي خير دنيا و آخرت را براي شما آورده ام و خداي مرا فرموده است: شما را به جانب او دعوت كنم. اي بني عبدالمطلب! خدا مرا بر همه مردم عموماً و بر شما خصوصاً مبعوث كرده و گفته است : « و انذر عشيرتك الاقربين » و من شما را به دو كلمه اي كه بر زبان سبك و در ميزان سنگين است ، دعوت مي كنم. به وسيله اين دو كلمه عرب و عجم را مالك مي شويد و امتها رام شما مي شوند. با اين دو كلمه وارد بهشت مي شويد و با همين دو كلمه از دوزخ نجات مي يابيد: گفتن لا اله الا الله و گواهي بر پيامبري من. پس كدام يك از شما مرا در اين راه كمك مي دهد تا برادر و وصي و خليفه من در ميان شما باشد؟ پس احدي از آنان وي را پاسخ نداد. اما من كه از همه خردسالتر و كوچكتر بودم، گفتم: يا رسول الله! من شما را در اين راه ياري مي نمايم. پس گفت: بنشين! و سپس گفتار خويش را تكرار كردند و همچنان خاموش ماندند تا من گفتار نخستين خود را باز گفتم. پس گفت: بنشين! و بار سوم سخن خود را بر آنان تكرار فرمودند و احدي از ايشان حتي به يك حرف وي پاسخ نگفت و باز من برخاستم و گفتم: يا رسول الله! براي ياري شما در اين امر آماده ام. پس گردنم را گرفتند و گفتند: هان اين است برادر  وصي و خليفة من در ميان شما. پس از وي بشنويد و فرمانش را ببريد... واقعۀ « شق القمر » يكي ديگر از معجزاتي است كه به دست رسول خدا قبل از هجرت در مكه و به پيشنهاد مشركين انجام پذيرفت. در صحت اين واقعه، هيچ مسلماني شك و شبهه اي ندارد.

شرح اين واقعه از اين قرار است كه: در يكي از شب هايي كه قرص ماه كامل بود، مشركين جمع شدند و به رسول خدا گفتند: اگر در آنچه مي گويي، صادق هستي ماه را دو نيم كن. رسول اكرم به آنها فرمودند: اگر اين كار را انجام دادم، ايمان مي آوريد؟ گفتند: آري. پس رسول خدا با انگشت مباركشان به سوي ماه اشاره نمودند كه ناگاه ماه منشق و دو نيم شد به صورتي كه كوه حرا از بين دو نيمه آن آشكار بود. قريش گفتند: اين سحر « ابي كبشه » بود. آنگاه به يكديگر گفتند: منتظر باشيم تا ساحران از خارج بيايند. ببينيم آيا آنها هم اين جريان را ديده اند يا نه؟ چون محمد صلي الله عليه و آله و سلم نمي تواند تمام مردم عالم را سحر كند. ساحران يكي پس از ديگري از راه رسيدند و قريش جريان را از ايشان پرسيدند. گفتند: آري ما هم ديديم كه ماه دو نيم شد. راجع به همين واقعه است كه خداوند متعال آيات اول سورة مباركه « قمر » را نازل فرمودند. بعد از اين جريان نيز معجزات ديگري به وسيله رسول گرامي اسلام و به اذن خداي متعال صادر شد.

بعضي از معجزات ديگري كه از رسول خدا صادر شده است به شرح ذيل مي باشد:

الف _ خبر دادن رسول گرامي اسلام از خورده شدن عهدنامه قريش مبني بر محاصره شديد اقتصادي مسلمين.

ب _ « ليله المبيت » كه رسول اكرم از بين دشمنانی كه براي به قتل رساندن آن بزرگوار خانه اش را محاصره كرده بودند، گذشت. در اين شب مولا امیرالمومنین در بستر مبارك رسول مكرم خوابيد و جانش را براي تقديم به حضرت حق، به رسول اكرم هديه نمود. كه اين آيه نازل شد:

« و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد»

(سوره بقره _ آیۀ 207).

ج _ ايجاد رعب و وحشت بر قلب مشركين در جنگ خندق و ... معجزات ديگر.

2_ معجزاتي كه بعد از رحلت رسول گرامي اسلام اتفاق افتاد نيز بسيار زياد است. در اينجا به ذكر دو نمونه اشاره مي كنيم:

الف _ خبر دادن از آن چيزي كه بر اهل بيت مبارك و مطهرش بعد از او مي گذرد. آن بزرگوار از نحوه برخورد مسلمين با اهل بيت و نحوه شهادت آنها خبر مي دهد.

ب _  او شهادت عمار ياسر به دست « فرقه باغيه » را خبر مي دهد و هشدار مي دهد كه مبادا مسلماني در جمع قاتلان عمار باشد.

معجزات ديگر

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ علاوه بر قرآن معجزه‎هاي فراوان ديگري داشته است كه براي اطلاع كامل مي‎توان به كتابهايي كه در اين زمينه نگارش يافته است، رجوع كرد. در اين جا به ذكر چند معجزه بسنده مي‎كنيم:

1. حركت درخت به خواست پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنان كه شرح آن در نهج البلاغه (خطبه قاصعه) آمده است.

2. در سفر تبوك، اصحاب از تشنگي شكايت كردند، حضرت دست مبارك را در آب ظرفي كه حتي يك نفر با آن سيراب نمي‎شد، گذاشت و آب آن افزايش يافت به گونه‎اي كه همگي از آن آب خورده و حتي چهارپايان را نيز سيراب نمودند.

3. به هنگام هجرت از مكه به مدينه در ميان راه به خيمه زني به نام «ام معبد» رسيد، در خيمه گوسفند لاغري با پستان‎هاي خشكيده بود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: اگر رخصت دهي شير آن را من بدوشم. آن‎گاه با دست كشيدن به پستان‎هاي گوسفند و خواندن دعا، آن قدر شير از پستان گوسفند دوشيد كه «ام معبد» و همه اصحاب از آن نوشيدند و سير شدند و در آخر نيز خود نوشيد.

4. ستوني از درخت خرما در مسجد مدينه بود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام خواندن خطبه به آن تكيه مي‎داد. و آن گاه كه منبر ساختند و پيامبر از ستون مفارقت كرد، به ناله درآمد (مانند ناليدن كودك براي مادر مهربان، يا مثل نالة ناقه براي بچه خود) تا آن كه آن حضرت از منبر به زير آمد و آن را در بر گرفت و تسلي داد.

5. به هنگام هجرت از مكه، يكي از مشركان به نام «سراقه بن مالك» كه در تعقيب آن حضرت بود به وي رسيد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن حال دعا فرمود كه: «الهي، به هر صورت كه خود مي‎داني، شر او را از من دفع كن»، به ناگاه دست و پاي اسب سراقه در زمين هموار و بي‎گل و لاي، فرو رفت و به كلي از حركت باز ايستاد!

سراقه گفت: اي محمد، دانستم كه اين كار توست. اكنون دعا كن تا از اين ورطه رهايي يابيم و من عهد مي‎كنم كه باز گردم و هر كس را كه از عقب آيد باز گردانم. حضرت در اين هنگام دوباره دعا فرمود و زمين اسب او را رها كرد و او باز گرديد.

6. به هنگام هجرت به مدينه، وقتي آن حضرت وارد غار گرديد كبوتري بر در غار آشيانه ساخت و عنكبوتي تار كشيد، به طوري كه وقتي مشركان به در غار رسيدند، گفتند ممكن نيست در اين سال كسي به اين جا در آمده باشد.

7. در جنگ خيبر، وقتي زينب بنت حارث ـ كه يهودي بود ـ گوسفند زهرآلودي را به رسم هديه نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرستاد و آن حضرت از پاچة آن گوسفند لقمه‎اي در دهان مبارك نهاد، آن لقمه به سخن آمد و گفت: از من مخور، زيرا من به زهر آلوده شده‎ام. و آن حضرت لقمه را بينداخت.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 8:14 نظرات (0)
بازدید : 90

دعاهای پرفضیلت

 

می خواهید حا جتتان روا شود

 

گویند هر که در سجده بیست و یک مرتبه ( یا ذالجلال و الاکرام ) بگوید و حاجت بخواهد ، روا می شود . ان شا ء الله .

 

جهت توانگر شدن

 

گویند در نصف شب دوشنبه به صحن مسجد یا به فضای گشاده زیر آسمان رود و دست رو به طرف آسمان کند و صد مرتبه بگوید ( یا وهاب ) البته توانگری یابد.

 

جهت هر مرض سختی

 

در جواهر القرآن از امام رضا ( ع ) منقول است هر که را مرضی سختی باشد هر روز هزار یک مرتبه بگوید ( یا واجد ) از آن مرض خلاص گردد.

 

به جهت دفع دشمن

 

گویند به جهت دفع دشمن از روز پنجشنبه یا یک هفته هر روز صد و چهل و شش مرتبه بگوید ( حسنبی الله ) البته دفع می شود .

 

به جهت نجات از سختیها

 

به جهت خلاصی از شدائد خواندن ( یا رئوف یا رحیم ) از جمله مجربات است .

 

به جهت آشتی دادن بین زن و شوهر

 

به جهت ناسازگاری بین زن و شوهر هزار و یک مرتبه اسم مبارک ( یا ودود ) را بخواند اختلاف رفع خواهد شد . ان شاء الله .

 

به جهت زیاد شدن محصول

 

در خاصیت اسم ( حلیم ) گفته اند که در وقت آب دادن درخت و کشت ، این اسم را بر کاغذی نویسند و با آب بشویند . آن آب بر هر زمینی که رسد محصول آن زیاد شود و از آفت سالم ماند . ان شاء الله .

 

جهت فراخی روزی

 

هر کس در هر گوشه از خانة خود صد بار ( یا رزاق ) گوید روزی اهل آن خانه وسعت یابد .

 

قبل از هر دعا بگویید

 

از ابی در داء از رسول خدا ( ع ) فرمود برای خدا هشت اسم است که در ساق عرش و قلب خورشید و در بهشت و درخت طوبی نوشته شده ، هر کس قبل از دعا بگوید مستجاب شود .

 

یا دائم ، یا حی ، یا وتر ، یا فرد ، یا احد ، یا قوی ، یا قدیم ، یا قادر

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 8:12 نظرات (0)
بازدید : 57

 حضرت ابوالفضل عباس (ع)

در سال 26 هجري قمري، حضرت عباس (ع) پايه عرصه گيتي نهاد. مادر گراميش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربيعه بن عامر كلبي و كنيه اش (ام

البنين) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، كه اميرالمومنين از برادرش عقيل، كه به اصل و نسب قبايل آگاه بود، درخواست كرد زني را از دودماني شجاع براي او خواستگاري كند و عقيل، فاطمه كلابيه (ام البنين) را براي آن حضرت خواستگاري كرد و ازدواج صورت گرفت.

اميرالمومنين (ع) از اين بانوي گرامي، صاحب چهار پسر به نامهاي عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران ديگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خويش، حسين (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار كردند.

ارادت قلبي ام البنين (س) به خاندان پيامبر (ص) آنقدر بود كه امام حسين (ع) را از فرزندان خود بيشتر دوست مي داشت؛ بطوري كه وقتي به اين بانوي گرامي خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسين (ع) باخبر سازيد و چون خبر شهادت امام حسين (ع) به او داده شد، فرمود رگهاي قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زير اين آسمان كبود است، فداي امام حسين (ع).

حضرت عباس (ع) در خانه اي زاده شد كه جايگاه دانش و حكمت بود. آن جناب از محضر اميرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) كسب فيض كردند و از مقام والاي علمي برخوردار شدند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است كه فرموده اند: زق العلم زقا، يعني همان طور كه پرنده به جوجه خود مستقيماً غذا مي دهد، اهل بيت (ع) نيز مستقيماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شيخ عبدالله ممقاني، در كتاب نفيس تنقيح المقال، در مورد مقام علمي و معنوي ايشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقيه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصيتي عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاك بود.

اگر بخواهيم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از ديدگاه امامان معصوم (ع) دريابيم، كافي است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه كنيم.

در شب عاشورا، وقتي دشمن در مقابل كاروان امام حسين (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فرياد كرد، امام حسين (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدايت، سوار مركب شو و نزد اين قوم برو و از ايشان سوال كن كه به چه منظور آمده اند و چه مي خواهند.

در اين ماجرا دو نكته مهم وجود دارد يكي آنكه امام به حضرت عباس مي فرمايد: من فدايت شوم. اين عبارت دلالت بر عظمت شخصيت عباس (ع) دارد، زيرا امام معصوم العياذ بالله سخني بي مورد و گزاف نمي گويد و نكته دوم آنكه، حضرت به عنوان نماينده خود عباس (ع) را به اردوي دشمن مي فرستد.

روز عاشورا هنگامي كه حضرت عباس (ع) از ا سب بر روي زمين افتاد، امام حسين (ع) فرمودند:‌(الان انكسر ظهري و قلت حياتي) يعني (اكنون پشتم شكست و چاره ام كم شد). اين جمله بيانگر اهميت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتيباني از امام حسين (ع) است.
امام زمان (ع)، در قسمتي از زيارتنامه اي كه براي شهداي كربلا ايراد كردند، حضرت عباس (ع) را چنين مورد خطاب قرار مي دهند: السلام علي ابي الفضل العباس بن اميرالمومنين المواسي اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادي له،‌الوافي الساعي اليه بمائه، المقطوعه يداه لعن الله قاتله يزيد بن الرقاد الجهني و حكيم بن طفيل الطائي.

امام زين العابدين (ع) به عبيدالله بن عباس بن علي بن ابي طالب (ع) نظر افكند و اشكش جاري شد. سپس فرمود:‌هيچ روزي بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زيرا در آن روز عموي پيامبر، شير خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب كشته شد و بعد از آن روز بر پيامبر هيچ روزي سخت از روز جنگ موته نبود، زيرا در آن روز پسر عموي پيامبر جعفر بن ابي طالب كشته شد سپس امام زين العابدين (ع) فرمود: هيچ روزي همچون روز مصيبت حضرت امام حسين (ع) نيست كه سي هزار تن در مقابل امام حسين (ع) ايستادند و مي پنداشتند، كه از امت اسلام هستند و هر يك از آنها مي خواستند از طريق ريختن خون امام حسين (ع) به نزد پروردگار مي انداخت و ايشان را موعظه مي فرمود و كار را تا آنجا كشاندند كه آن حضرت را از روي ظلم وجور و دشمني به شهادت رساندند. آنگاه امام زين العابدين (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت كند كه به حق ايثار كرد و امتحان شد و جان خود را فداي برادرش كرد تا آنكه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا كرد تا همراه ملائكه در بهشت پرواز كند، همان طور كه به جعفر بن ابي طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقيق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتي دارد كه روز قيامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه مي خورند.


با توجه به رواياتي كه در شان حضرت عباس (ع) از ائمه عليهم السلام رسيده و در آن به ايثار و فداكاري در راه امام خويش تصريح شده است، به روشني، فضيلت و مقام آن بزرگوار آشكار مي شود. حضرت عباس (ع) فرزند كسي است كه آيه ( و من الناس يشري نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودماني است كه اسوه ايثار و از خودگذشتگي بودند و سوره هل اتي، در شان ايثار ايشان نازل شده است.

فداكاري، ايثار و جانبازي در اسلام و مكتب اهل بيت عليهم السلام از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ به طوري كه اميرمومنان در جايي ايثار را برترين فضيلت اخلاقي مي داند.

در جايي ديگر، علي (ع) ايثار را بالاترين عبادت معرفي مي نمايد و در روايتي ديگر غايت و هدف تمام مكارم اخلاقي را ايثار و از خودگذشتگي مي داند.

علي (ع) در قسمتي از نامه خود به حارث همداني مي فرمايد: بدان كه برترين مومنان كسي است كه در گذشتن از جان و خانواده و مال خويش از ديگر مومنان برتر باشد.

حال در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه، مگر ساير شهيدان از جان خود نگذشتند، پس چه چيزي حضرت عباس را از ساير شهيدان متمايز مي سازد؟

جواب اين است كه معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهيدان والاتر و اطاعتش از امام خويش، كاملتر بود. براساس ديدگاه اسلام و مكتب اهل بيت (ع) آنچه اعمال نيك را از يكديگر متمايز مي سازد و ارزش اعمال را متفاوت مي كند، همان معرفت و بينش و نيت شخص است و كلام پيامبر اسلام (ص) كه فرمود:

(ضربه علي يوم الخندق افضل من عباده الثقلين) شايد ناظر به اين معنا باشد.

در ضمن رواياتي كه در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهاي گوناگون و متفاوت نقل شده، به اين دليل است كه ثواب يا عذاب يك عمل معين، با توجه به معرفت و نيت عامل آن متفاوت مي شود. به عنوان مثال، ثواب زيارت امام رضا (ع) در روايتهاي معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضي روايات تصريح شده كه اين تفاوت ثواب، به دليل تفاوت در معرفت اشخاص است.

آري حضرت عباس (ع) با كمال معرفت در راه دين و امام خويش جانبازي نمود و مراحل كمال و تعالي را طي كرد.

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 8:08 نظرات (0)
بازدید : 84

حکایت گروه 99

پادشاهی که بر یک کشور بزرگ حکومت می کرد ولی باز هم از زندگی خود راضی نبود اما خودش نیز علت را نمی دانست !

روزی پادشاه در کاخ امپراتوری قدم می زد و هنگامی که از آشپزخانه عبور می کرد ، صدای ترانه ای را شنید و متوجه یک آشپز شد که روی صورتش برق سعادت و شادی دیده می شد ...
پادشاه بسیار تعجب کرد و از آشپز پرسید : چرا اینقدر شاد هستی ؟  

آشپز جواب داد : قربان ، من فقط یک آشپز هستم و  تلاش می کنم تا همسر و بچه ام را شاد کنم ؛ ما خانه حصیری تهیه کرده ایم و به اندازه کافی خوراک و پوشاک داریم ؛  بدین سبب من راضی و خوشحال هستم ...  
پس از شنیدن سخن آشپز ، پادشاه با وزیر در این مورد صحبت کرد و  وزیر به پادشاه گفت : قربان ، این آشپز هنوز عضو گروه 99 نیست ! اگر او به این گروه نپیوندد ، نشانگر آن است که مرد خوشبختی است !  
پادشاه با تعجب پرسید : گروه 99 چیست ؟!!  
وزیر جواب داد : اگر می خواهید بدانید که گروه 99 چیست ، باید این کار انجام دهید : یک کیسه با 99 سکه طلا در مقابل در خانه آشپز بگذارید و  به زودی خواهید فهمید که گروه 99 چیست ...!  
پادشاه بر اساس حرفهای وزیر فرمان داد یک کیسه با 99 سکه طلا را در مقابل در خانه آشپز قرار دهند ...
آشپز پس از انجام کارها به خانه باز گشت و در مقابل در کیسه را دید ، با تعجب کیسه را به اتاق برد و باز کرد و با دیدن سکه های طلایی ابتدا متعجب شد و سپس از شادی آشفته و شوریده گشت !!!

آشپز سکه های طلایی را روی میز گذاشت و آنها را شمرد : 99 سکه ؟!!

آشپز فکر کرد اشتباهی رخ داده است و  بارها طلاها را شمرد ، ولی واقعا 99 سکه بود !

او تعجب کرد که چرا تنها 99 سکه است و 100 سکه نیست و فکر کرد که یک سکه دیگر کجاست و شروع به جستجوی سکه صدم کرد : اتاق ها و حتی حیاط را زیر و رو کرد ، اما خسته و کوفته و ناامید به این کار خاتمه داد ...   
آشپز بسیار دل شکسته شد و تصمیم گرفت از فردا بسیار تلاش کند تا یک سکه طلایی دیگر بدست آورد و ثروت خود را هر چه زودتر به یکصد سکه طلا برساند !
تا دیروقت کار کرد ، به همین دلیل صبح ­ روز بعد دیرتر از خواب بیدار شد و از همسر و فرزندش انتقاد کرد که چرا وی را بیدار نکرده اند ...

آشپز دیگر مانند گذشته خوشحال نبود و آواز هم نمی خواند و فقط تا حد توان کار می کرد .
پادشاه نمی دانست که چرا این کیسه چنین بلایی برسر آشپز آورده است و علت را از وزیر پرسید ؟!  
وزیر جواب داد : قربان ، این آشپز رسما به عضویت گروه 99 درآمد!

اعضای گروه 99 چنین افرادی هستند : آنان زیاد دارند اما راضی نیستند ، تا آخرین حد توان کار می کنند تا بیشتر بدست آورند ، می خواهند هر چه زودتر " یکصد " سکه را از آن خود کنند و این علت اصلی نگرانی ها و آلام آنان است ...

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 8:06 نظرات (0)
بازدید : 47

حکایت افزایش روزی

   یکی از پسران امام صادق ( ع ) به نام محمد بود ، گاهی از مخارج زندگی او چیزی زیاد می آمد ،

   روزی امام صادق ( ع ) به او فرمود : (( چقدر از مخارج زندگیت ، زیاد آمده ؟ ))

 

   محمد : این بار ، چهل دینار اضافه آمده است .

   امام : آن را ببر و در راه خدا صدقه بده .

   محمد : غیر از این پولی ندارم ، این را هم صدقه بدهم چیزی برایم نمی ماند.

   امام : برو آن را صدقه بده ، خداوند عوضش را می دهد، آیا نمی دانی که هر چیزی کلیدی دارد،

   و کلید رزق و روزی ، صدقه است ، بنابر این ، آن اضافی را صدقه بده .

   محمد ، نصیحت پدر را پذیرفت و رفت و آن چهل دینار اضافی را صدقه داد ، از این ماجرا ، ده

   روز بیشتر نگذشت که چهار دینار دادیم ، خداوند به جای آن ، چهار هزار دینار ( صد برابر ) به ما

   عنایت فرمود . )) 

ایرانیکان دوشنبه 21 دی 1394 زمان : 8:03 نظرات (0)
بازدید : 110

آموزش کاوشگران گنج و دفینه

اولین چیزی که در پروسه استخراج دفینه و حفاری با آن برخورد می کنیم، دستگاه های گنج یاب است که در ایران با عنوان فلزیاب فروخته می شود . یکی، دو شرکت در ایران این دستگاه ها را مونتاژ می کنند که براساس شعاع، عمق و قدرت تفکیک آنها، قیمتشان هم متفاوت است. البته کارگاه های زیرزمینی فراوانی هم وجود دارد که مدارها را کپی می کنند و پس از سوار کردن IC آنها را به حفارها می فروشند. این دستگاه ها در بیشتر موارد خطا دارند؛ مثلا نیکل را از طلا تشخیص نمی دهند یا بعد از اینکه فرکانس ها به دلیل برخورد با فضای خالی تنورهای قدیمی زیرزمین، کوزه یا قبر برنگشت، این اشتباه را پیش می آورند که دفینه ای با فلان اندازه وجود دارد. که البته نقش یک اپراتور با تجربه خیلی مهم و کلیدی می باشد.

دارندگان دستگاه های گنج یاب معمولا با چند روش کار می کنند که یکی از این روش ها اجاره ساعتی است، اجاره بسته به نوع دستگاه هر ۱۲ساعت از ۵۰ هزار تومان تا ۳۰۰ هزار تومان نوسان دارد. لازم به توضیح است کسانی که ناچارند از دستگاه استفاده کنند، در واقع افرادی هستند که نسخه گنج ندارند به عبارت دیگر دو روش برای یافتن دفینه در میان حفاران معمول است:

۱ - استفاده از دستگاه گنج یاب با توجه به نشانه ها
۲ – استفاده از نسخه های خطی توسط خط خوان یا نسخه خوان ها

روش دیگری که …

 

خیلی مهم

اولین چیزی که در پروسه استخراج دفینه و حفاری با آن برخورد می کنیم، دستگاه های گنج یاب است که در ایران با عنوان فلزیاب فروخته می شود . یکی، دو شرکت در ایران این دستگاه ها را مونتاژ می کنند که براساس شعاع، عمق و قدرت تفکیک آنها، قیمتشان هم متفاوت است. البته کارگاه های زیرزمینی فراوانی هم وجود دارد که مدارها را کپی می کنند و پس از سوار کردن IC آنها را به حفارها می فروشند. این دستگاه ها در بیشتر موارد خطا دارند؛ مثلا نیکل را از طلا تشخیص نمی دهند یا بعد از اینکه فرکانس ها به دلیل برخورد با فضای خالی تنورهای قدیمی زیرزمین، کوزه یا قبر برنگشت، این اشتباه را پیش می آورند که دفینه ای با فلان اندازه وجود دارد. که البته نقش یک اپراتور با تجربه خیلی مهم و کلیدی می باشد.

دارندگان دستگاه های گنج یاب معمولا با چند روش کار می کنند که یکی از این روش ها اجاره ساعتی است، اجاره بسته به نوع دستگاه هر ۱۲ساعت از ۵۰ هزار تومان تا ۳۰۰ هزار تومان نوسان دارد. لازم به توضیح است کسانی که ناچارند از دستگاه استفاده کنند، در واقع افرادی هستند که نسخه گنج ندارند به عبارت دیگر دو روش برای یافتن دفینه در میان حفاران معمول است:

۱ - استفاده از دستگاه گنج یاب با توجه به نشانه ها
۲ – استفاده از نسخه های خطی توسط خط خوان یا نسخه خوان ها

روش دیگری که صاحبان دستگاه های گنج یاب با آن عمل می کنند، اخذ پول براساس تعداد مکان های کاوش است و در نهایت اینکه دارنده دستگاه با حفاران به شکل شراکتی از یک چهارم تا یک دوم کل دفینه قرار می گذارند.
باید گفت: نشانه ها متفاوت هستند، اما مهمترین مسئله این است که باید منطقه پیشنهاد شده، یک هفته پیش از حفاری کاوش شود. معمولا گروه یا چند نفر از آنها با یکی از افراد بومی منطقه طرح دوستی می ریزد، تا هم مردم محل احساس کنند رفت و آمدها به دلیل ارتباط فامیلی یا دوستی است و هم این امکان به وجود  آید که طی فرصت به دست آمده همه نشانه ها بررسی شود. در این ارتباط برخی واسطه ها که از همه درصد می گیرند نقش تعیین کننده ای دارند، اما در مورد نشانه ها می توانم بگویم که یک مسئله فنی است و با تجربه فراوان به دست می آید، اما آنچه که معمولا مورد توجه کارشناسان قرار می گیرد، وجود درخت های خیلی قدیمی با قطر زیاد است، همچنین سرچشمه ها، درخت های تک و نایاب مثل سپیدارها، تپه هایی که شکل و رنگ و موقعیتشان با تپه های طبیعی فرق می کند.
سنگ های قدیمی منقش مثل سنگ قبرها، سنگ های ورودی غارها یا سنگ هایی که برای پی ساختمان های قدیمی کاربرد داشته. وجود زغال یا خاکستر، استخوان های زیرخاک و همچنین خاک رس که نشان می دهد آنجا ساخت اشیای سفالی رواج داشته است.
از آنجایی که حفر یک تپه برای یک گروه حفار که قرار است شبانه و مخفیانه کار کنند، امکان دارد هفته ها به طول بینجامد، به جای کندن کل تپه، بخشی از آن با توجه به علائم جانبی حفر می شود.

معمولا جهت غروب یا طلوع خورشید حفر می شود، اگر سنگ بزرگی بالای تپه باشد از بالا به سمت پایین چاه زده می شود که معمولا به هواکش ها برخورد می کنند، همچنین وجود یک چشمه یا تک  درخت می تواند جهت حفاری را تغییر دهد. باید عرض کنم که ۹۹ درصد این شکل از حفاری ها هیچ سودی ندارد و حفاران را به سرمنزل مقصود نمی رساند، چون بسیاری از تپه ها، پیش از این، محل دیده بانی یا محل عبادت بوده که حفاریشان نتیجه ای در برندارد . 

روش دیگری هم میان حفاران و کارشناسان برای دستیابی به گنجینه وجود دارد که مطمئن تر از روش اول به نظر می رسد و آن روش نسخه ای است. ما دو جور نسخه داریم؛ شاهی و وزیری. لازم به ذکر است که نسخه های وزیری معتبرتر از نسخه های شاهی هستند، چرا که معمولا وزیران پس از آنکه شاه دستور به مخفی کردن گنجینه ها می داد و نسخه آن را با اطلاع وزیر تهیه می کرد، وزیران جای دفینه ها را تغییر می دادند و نسخه دیگری به شکل مخفیانه می نوشتند که قاعدتا اعتبار بیشتری دارد. این نسخه ها را بر اساس مهر و امضا می توان تشخیص داد که شاهی هستند یا وزیری، البته ما دو نوع دیگر نسخه داریم که تقلبی هستند؛ یکی نسخه هایی که توسط جاعلان نسخه روی پوست بز نوشته شده و برای آنکه کهنه به نظر برسد، دو هفته در آهک خوابانده می شود. ما این نسخه ها را با گازوئیل امتحان می کنیم که ببینیم واقعی هستند یا تقلبی، چون نسخه های تقلبی با گازوئیل تازه می شوند.

دوم نسخه هایی هستند که توسط مرتاض های هندی یا نمونه های ایرانی آنها نوشته می شوند، آنها اعتقاد دارند زیرزمین، موکلی در خدمتشان است که جای دفینه را نشانشان می دهد، اما طلسم دفینه به نام خود آنها شکسته نمی شود. نسخه ها بین ۳۰۰ تا یک میلیون تومان خرید و فروش می شوند و باید بگویم که باز ۹۰ درصد آنها تقلبی هستند، چون نسخه های واقعی، داخل گنجینه های واقعی هستند. در واقع نسخه گنج بعدی را می توان درون گنج های واقعی کشف شده پیدا کرد که بازگشایی رموز آنها هم کار هر کسی نیست.
یک دسته از نسخه ها هم هستند که به صورت شعر با رمز حروف ابجد و با خط کوفی بی نقطه نزد برخی افراد پیدا می شود. نسخه هایی که نسل به نسل منتقل شده و حالا به صورت اسناد با ارزش دست خانواده هاست .
حفاران اعتقاد دارند هر دفینه  یک طلسم دارد، اینکه واقعا طلسم در مفهوم علمی چیست بماند، اما اکنون از این اصطلاح، حفاران بهره های فراوان می برند. انواع طلسم ها را می توان به طلسم مار، اژدها، ماهی، گربه و سوسمار تقسیم کرد.
طلسم ماهی حس جاری شدن سیل را برای حفاران تداعی خواهد کرد یا افتادن در چاه، طلسم گربه به معنای از ما بهتران یا محافظی است که در غیاب صاحب گنج، تا ۵ هزار سال از آن حفاظت خواهد کرد و…
برخی از دارندگان دستگاه های گنج یاب پس از حفاری های طولانی توسط افراد بومی و اطمینان از اینکه دفینه دیگر در یک متری قرار دارد با اعلام اینکه گنج دارای طلسم سوسمار بوده و این طلسم چهارشنبه خواهد شکست، حفاران را از کار منع کرده تا شبی دیگر در فرصتی مناسب به ربودن و انتقال آن مبادرت ورزند و انواع و اقسام کلاهبرداری ها که گاه منجر به تهدید با سلاح گرم یا کشته شدن افراد نیز خواهد انجامید.
و حرف آخر اینکه در برخی کشورها دولت روی دفینه هایی که به شکل اتفاقی یا برنامه ریزی شده توسط افراد استخراج می شود و همچنین عتیقه های خانوادگی که باز اسناد ملی و سرمایه ملی تلقی می شوند، قیمت گذاری کرده و بنا به ارزش آن شی ء، مبلغی را به افراد پرداخت می کند، حتی گاه تا دو برابر قیمت یک شیء که این سیاست می تواند بخوبی جلوی خروج و قاچاق سرمایه های تاریخی و فرهنگی کشور را بگیرد که البته این امر فعلا شامل حال ما نمی شود!!؟

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 23:32 نظرات (0)
بازدید : 75

آداب تدفین مرده در دوره اشکانی

عقیده به معاد نگاهی بود که مردم  به مرگ داشتند و  این یک اصل مشترک و  واحد بین همه آدمیان در  تمام دورانها و در سرزمینهای مختلف بوده است .در جوامع اولیه  تصور روح و روان بسیار مبهم  و  پیچیده است . بشر نخستین اجداد  و اموات خود را می پرستیدند و  این پرستش نیاکان خالی از فکر بقایای روح نبود .ادامه و  باقیمانده این باورهای دینی یکی از جریانهایی است که در تدفین های تابوتی  و  خمره ای  و …   دخیل بوده است .

نوع تدفین در هر سرزمین و در  هر دوره  تاریخی همواره  نشانگر نوع عقاید ،آداب ، رسوم ،سنتها  و  باورهای  یک  قوم یا مردم آن سرزمین بوده است مطالعه تدفین در بررسی ها و مطالعات مربوط به مردم شناسی و  شناخت جوامع ابتدایی و  تاریخ تحولات آن بسیار موثر   است.  زیرا در طول تاریخ ، مرگ عامل مرموز و ناشناخته ای برای بشر بوده است که تنها راه شناخت و تجربه آن ، خوابها و خرافه ها ،داستانها  و افسانه های خودساخته  مردمان  بوده است. 


مقدمه:

 تدفین درگذشتگان  بخشی از فرهنگ معنوی یک قوم محسوب می شود .قبل از روی کار آمدن پارتها در  قلمرو سرزمین  ایران شاهد انواع شیوه های تدفین هستیم که از جمله آنها می توان به  شیوه تدفین تابوتی اشاره نمود .از دیگر شیوه های رایج ساخت آرامگاههای سنگی است .که نمونه آن را می توان در   پاسارگاد  و مربوط به کورش بنیانگذار سلسله هخامنش دید .از دیگر شیوه های تدفین دوران هخامنشی می توان به آرامگاههای صخره ای با تابوت های سنگی شاهان در نقش رستم  و تخت جمشید اشاره نمود . با انجام مطالعات گسترده علمی مشخص گردیده است که پارتها نیز از شیوه تدفین تابوتی استفاده نموده اند ،که نمونه آن را در محلهایی چون کنگاور ، سنگ شیر همدان ،جزیره خارک ، دورااراپوس ،اروک ،سلوکیه ، نسا، پالیمر  و… می توان ملاحظه نمود. هنگامی که این قوم در سراسر ایران پراکنده شدند ، ابتدا با شیوه سنتی خود (در دشتهای قره قوم)،مردگان را  با  لباس  و لوازم شخصی و خوراک  در  صخره ها  و  قبور سنگی دفن می نمودند که نمونه این تدفین ها  در مناطقی  چون کنگاور، گرمی germi   می توان مشاهده نمود  به جهت تاثیرات فرهنگ هلنی  در ایران اشکانی شاهد حضور یک رسم یونانی یعنی قرار دادن سکه یا کلید در زیر سر یا دهان مردگان هستیم .در  شهرهای بزرگ و معابد ،مردگان را به سبک دوره ایلامی بر  روی سکوها در دخمه ها ی عمیق می نهادند و  در   کنارشان چراغ روغن سوز  قرار می دادند . ( رومن گیرشمن به  وجود دخمه های زیر زمینی در شوش با همین اشکال اشاره دارد ) (علاوه براین از دخمه ای زیر زمینی با تابوت های مجلل سفالین مربوط به  دوره  اشکانی و  الیمایی در شوشتر استفاده شده است ) علاوه بر تابوت در این دوران از گور خمره های بزرگ  و  کوچک جهت دفن مردگان استفاده شده است .سابقه تدفین گور خمره ای در ایران به هزاره سوم قبل  از میلاد  باز میگردد .که در  تپه گیان نهاوند ،شوش  و هفت تپه و … شاهد دفن کودکان در خمره های کوچک سفالین هستیم .تاکنون دلایل متعددی برای استفاده از  خمره جهت دفن افراد مطرح شده است برخی دلایل، تنگناهای اقتصادی را علت این موضوع عنوان می کنند  و  خمره را جایگزینی برای  تابوت میدانند  ، و  عده ای معتقدند که حفاظت از میراث درگذشتگان   و  جلوگیری از فساد جسد دلیل اساسی این  روش  بوده است . در این مقاله انواع روشهای تدفین اشکانی را  براساس  یافته های باستان شناسی مورد بررسی خواهم داد ، منتظر باشید.

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 22:04 نظرات (0)
بازدید : 122

علائم صلیب در حفاری گنج

صلیبها به شکلهای خیلی متنوعی طراحی شده اند. در آذربایجان این صلیبها از دوران بیزانس به یادگار مانده اند.

+

بیشتر ما این علامت را درقبرستان مسیحیان می بینیم و می گویند که در دوران مسیحیت این علامت استفاده شده یعنی حدود ۲۰۰۰ سال پیش اما گاها جاهایی را ما می بینیم که تا ۳۰۰۰ سال قدمت دارند و علامتی بشکل + یا همان صلیب مشاهده میشود که در مکانهای مختلف دارای معانی گوناگون است.
اما در مکانهای پر بار هم این علامت به کار برده شده است.
در تفسیر این علامت خیلی باید دقت کرد “چون مهم این است تشخیص دهیم این علامت به مال تعلق دارد یا نشان سنگ مزار است”
گاهی به معنی اشاره به جای دیگر است: یعنی هر ۴ ساق صلیب را اندازه بگیر هر کدام که بزرگتر بود به آن طرف بروید.
گاهی آن ساق که کوچکتر است مسیر را نشان میدهد.
یا اگر هر ۴ ساق هم اندازه بود به همانجا اشاره دارد.
خیلی باید دقت کرد و باید یک کارشناس حتما در کنارتان باشد.
صلیبها به شکلهای خیلی متنوعی طراحی شده اند. در آذربایجان این صلیبها از دوران بیزانس به یادگار مانده اند.
صلیبها گاهی درکنارشان علامت دومی هم دارند مثل یک+ یاo که به ما مقیاس میدهند.
به سر خاچ ( o ) باید دقت کنید که بسته باشد.
اگه خاچ تکی بود درست است و ۱-۳-۵-۷-۱۱
قدم به سمت نشان صلیب به دنبال مزار باشید.

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 21:55 نظرات (0)
بازدید : 81

اهمیت وقت و زمان

 

  شاگردان چون پروانه به گرد شمع وجود استاد اخلاق که عارفی ربانی ، وارسته ، تیزبین و عاقبت اندیش

  بود حلقه زده بودند ، و از گفتار دلنشین او بهره مند می شدند ، روزی استاد با بیانات عمیق خود آن چنان

  شاگردان را تحت تأ ثیر قرار داد ، که آه و افسوس آن ها بلند شد و حقیقتا منقلب شدند ، آن بیانات پیرامون

  (( اسراف در وقت )) بود ، او می گفت : اگر جیب جوانی پر از سکه های طلا با شد و از خانه بیرون

  بیاید ، ولی از سوراخی که در جیبش بوده ، همهَ آن سکه های گرانبها ، درحاشیهَ کوچه ها و خیابان ها       

  بریزد و تمام شود ، خیلی مهم نیست ، ولی اگر گوهر عمرش بیهوده در حاشیه راه ها و خیابان ها تلف گردد، چنین فردی واقعا زیان کرده است ، خداوند فردای قیامت یقه اش را می گیرد و به او می فرماید : تو

 که شصت سال عمر کرده ای ، پانزده سالش هیچ ، چهل و پنج سال باقی مانده را اگر ضرب در 360 روز

 ( که مدت یک سال است ) کنیم 16200 روز می شود ، و همین رقم را ضرب در 24 ساعت ( که مدت

  شبانه روز است ) کنیم 800 / 388 ساعت می گردد ، اکنون بگو آن همه ساعت را در چه راهی مصرف

  نمودی ؟ ! آیا در شب نشینی های بیهوده ؟ یا کنار ورق قمار ؟ یا در مجالس لهو و غیبت و بد گویی و یا ...

  و یا در کنار صندوقچه جادویی تلویزیون ، مکرر فیلم های مختلف را دیدی ، باز دیدی حتی نماز خود را

  ناقص در آخر وقت خواندی ، تا فیلم را کامل ببینی آنقدر مجذوب این جعبـۀ جادویی شدی که شبها نا گاه به

  ساعت نگاه کردی دیدی نزدیک نیمه شب است . ای اسراف گر ، چرا وقت عزیز و گران بهای خود را این

  چنین بیهوده به پای امور بیهود نثار کردی ، و در برابر چنین سرمایۀ بی نظیر ، چیزی به دست نیاوردی ...

  در جواب چه می گویی ؟

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 14:49 نظرات (0)
بازدید : 63

وسعت دامنه دفاع از ناموس

   شخصی از امام رضا ( ص ) پرسید مردی همراه کنیزش در مسافرت است . گروهی ( دزدان راه ) می آیند

   و می خواهند کنیز را از دست او بگیرند ، آیا او مانع این کار شود ؟ گرچه جانش در خطر باشد ؟ امام رضا

   ( ع ) فرمود : آری . عرض کرد : اگر ( به جای کنیز) همسرش همراهش باشد ، این جا چطور ؟ امام   

    فرمود : در این مورد باید همسرش را حفظ کند و نگذارد به چنگ دزدان راه بیفتد عرض کرد : آیا دستور

    همین طور است در مورد دفاع از مادر و دخترش و دختر عمو و بستگانش ، گرچه جانش در خطر باشد ؟

    امام فرمود : آری در این موارد نیز باید دفاع کند. عرض کرد ، در مورد اموال چطور ؟ امام فرمود : در

   این مورد نیز گرچه جانش در خطر باشد ، دفاع کند . این روایت ، بیانگر وسعت دامنهَ دفاع از ناموس و  

  مال تا سر حد خطر جانی است .

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 14:48 نظرات (0)
بازدید : 64

احکام موانع سر راه جنگ

- از بین بردن موانع سر راه جنگ

    حفص بن غیاث گوید : از امام صادق ( ع ) در مورد جنگ در شهری از شهرهای کافران جنگ طلب   

    پرسیدم ، آیا جایز است ، آب را به طرف آن شهرها روانه کنیم ( تا مانع پیشروی آن ها گردد ) و با

   خانه های آن ها را بسوزانیم ، و یا آن ها را به وسیلهَ منجنیق تیرباران نماییم ، تا کشته شوند ، با این که در

   میان آن ها زن و کودک و پیر مرد و مسلمانان اسیر و تاجر وجود دارد ؟ فرمود : (( به کار خود ادامه دهید

   و این ها را مانع ندانید ، و اگر این افراد کشته شدند دیه َ آن ها بر مسلمانان نیست ، و کفاره نیز ندارد. ))

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 14:46 نظرات (0)
بازدید : 45

آمادگی و ایثار مسلمانان


ابن عباس گوید : در روز پیروزی بر یهود بنی تضیر که پس از جنگ أ حد در سال سو م هجرت واقع شد و   اموال بسیار از بنی تضیر به دست مسلمانا ن افتاد ( و یهود چون بدون جنگ تسلیم شدند ، اموالشان به عنوان (( فبی ء )) که بخشی از انفال است در اختیار پیامبر ( ص ) قرار گرفت . )

 پیامبر ( ص ) به انصار ( مسلمانا نی که اهل مدینه بودند ) فرمود : (( اگر مایل هستید ، اموال و

 خانه ها یتان از آن شما باشد ، ولی از این غنائم ( فبی ء ) چیزی به شما داده نشود . ))

  انصار که آمادگی تا حد ایثار در راه اسلام و مسلمانان را داشتند ، گفتند : هم اموال و خانه ها یمان را بین

  مهاجران تقسیم کنید ، و هم چشمداشتی به غنائم نداریم )) ، و به این ترتیب : مهاجران را بر خود مقدم  

  د اشتند. در این وقت آیه ای در فضیلت کار انصار نازل شد که بخشی از آن آیه این است :

  (( و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصته ؛   

      انصار ، مهاجران را در اتفاق ها از خود مقدم می دارند ، هر چند به آن نیاز دارند . ))

      آری مسلمانان راستین صدر اسلام این گونه آمادگی در انفاق و تقویت مالی مسلمانان دیگر داشتند که

      قطعاً نقش موَثردرپیروزی داشت .

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 14:44 نظرات (0)
بازدید : 57

جن بزرگ و حضرت سلیمان

حضرت سلیمان ( ع )  از پیامبرانی بود که خداوند او را بر جن و انس و ... مسلط نموده بود، روزی چند نفر از اصحاب خود را همراه یکی از بزرگ های جن های گردن کش فرستاد ، تا چند ساعتی به میان مردم بروند و گردش کنند و سپس باز گردند ، و به اصحاب فرمود : در این سیر و سیاحت ، هر چه را از آن جن شنیدید ،    به خاطر بسپارید و وقتی نزد من آمدید ، برای من بیان کنید .

آن ها همراه آن جن سرکش حرکت کردند تا به بازار رسیدند ، و در آنجا این امور را دیدیند :

1-      دیدند ، آن جن به آسمان نگاه کرد و سپس به مردم نگریست و سرش را تکان داد.

2-   از آنجا عبور نمودند ، تا به خانه ای رسیدند ، دیدند شخص از دنیا رفته و بستگان او گریه می کنند ، آن جن وقتی که آن منظره را دید ، خندید .

3-   ازآنجا عبور نمودند و دیدند عده ای سیر را با پیمانه می فروشند ، ولی فلفل را با وزن ( و سنجش دقیق ترازو ) می فروشند ، آن جن با دیدن آن منظره خندید.

4-   از آنجا عبورنمودند و به گروهی رسیدند دیدند آن ها ذکر خدا می گویند و به یاد خدا به سر می برند ، ولی گروه دیگری در کنار آن ها هستند و به امور بیهوده و باطل سرگرم هستند آن جن سرش را تکان داد و لبخند زد.

یاران سلیمان (ع ) ، از این سیر و عبور ، بازگشتند و ماجرا را ( در چهارمورد فوق ) به سلیمان ( ع ) گزارش دادند . سلیمان ( ع ) آن جن را خواست و از او از چهار موضوع زیر را پرسید :

1- وقتی که به بازار رسیدی ، چرا سرت را به آسمان بلند نمودی ، و سپس به زمین و مردم نگاه کردی وسرت را تکان دادی ؟

جن گفت : فرشتگان را بالای سر مردم دیدم که اعمال آن ها را با شتاب می نوشتند ، تعجب کردم که

آن ها این گونه با شتاب می نویسند ولی انسان ها آن گونه با شتاب سرگرم  امور مادی خود ) هستند.

2- تو وقتی که به خانه ای وارد شدی ، شخصی مرده بود و حاضران گریه می کردند ، چرا خندیدی ؟

جن گفت : خنده ام از این رو بود که آن شخص مرده به بهشت رفت ، ولی حاضران ( به جای خوشحالی ) گریه می کردند .

    3- چرا وقتی که دیدی سیر را با پیمانه ، و فلفل را با وزن ، می فروشند خندیدی ؟

         جن گفت : از این رو که دیدم سیر را با آن همه ارزش ، که کیمیای درمان است با پیمانه می فروشند ، 

 ولی فلفل را که مایهَ بیماری است با وزن دقیق به فروش می رسانند . از این رو از روی تعجب خندیدم

 4- چرا در مورد آن دو گروه که یکی در یاد خدا ، و دیگری سرگرم لهو و امور بیهوده بود سر تکان           دادی و خندیدی ؟

   جن گفت : زیرا تعجب کردم ، ( که دو گروه هر دو ، انسان ، ولی اولی بیدار و در یاد خدا ، اما دومی غافل و سر گرم در بیهودگی هستند. )   

   برگرفته شده از کتاب حکایتهای شنیدنی نوشته : محمد مهدی اشتهاردی

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 14:42 نظرات (0)
بازدید : 81

آيه حمایت از كارگر

نزول دو آيه، به طرفداري از يك كارگر و سركو بي منافقان

سپاه اسلام براي جنگ (كه ظاهرا جنگ تبوك بود) آماده مي شدند اين جنگ نياز شديد به كمك مالي داشت، هر كس هر اندازه مي توانست كمك مي كرد، يكي از مسلمانان به نام (ابو عقيل انصاري) (يا سالم بن عمير) يك كارگر ساده بود، آن چه از مزد كارگري به دست مي آورد، در مخارج ساده زندگي مصرف مي شد، و ديگر زياد نمي آمد، ولي او تصميم گرفت تا شبانه نيز اضافه كار كند، بلكه بتواند به ارتش اسلام كمك مالي نمايد، او شب براي شخصي به كشيدن آب از چاه پرداخت و از اين راه دومن خرما بدست مي آورد، يك من آن را براي خانواده اش ذخيره كرد، و يك من ديگر را يه حضور پيامبر آورد و به عنوان كمك ناچيز به آن حضرت داد، جمعي از كور دلان مناطق صفت در آنجا بودند، و كمك آن كارگر زحمتكش را به مسخره گرفتند، و پوزخند مي زدند كه مثلا آيا كار لشكر اسلام به جايي رسيده كه نياز به يك من خرماي يك كارگر ساده دارد ؟!

اين پوز خند نيش دار، گناه بزرگي بود، چرا كه هم يك كارگر تحقير مي شد و دهن كجي به سپاه اسلام بود.

جبرئيل به پيامبر نازل شد و دو آيه سوره ي توبه (آيه 79 و 80) را در محكوميّت و طرّد آن مسخره كنندگان كوردل نازل كرد:

 (كساني كه از مالي مومنان مطيع، عيب جويي مي كنند، و آن ها را كه دسترسي جزء به انفاق مقدار ناچيز، توان ندارند مسخره مي نمايند، خدا آنها را مسخره مي كند و براي آنها عذاب دردناك است اي پيامبر! چه براي آنها استغفار كني، و چه نكني (حتي) اگر هفتاد بار براي آنها استغفار كني، هرگز خداوند آنها را نمي آمرزد، چرا كه آنها خدا و پيامبرش را انكار كردند، و خداوند جمعيّت فاسقان را هدايت نمي كند.)

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 14:41 نظرات (0)
بازدید : 299

دفینه و گنج امامزاده ها

 ولی بار اصلی که خرج امازاده بود در زیر کفش کن در متراژ ۷۰ سانتی قرار میگرفت و بعضی از مردم هم نذر خودشونو به خادم امامزاده میدادن و خادم هم آنهارو جمع میکرد یک سریع رو خرج امام زاده میکرد اضافیشو در پشت امازاده به صورت تل در زیز زمین دفن میکرد که اکثر امازاده ها رو برید ببینید داخل حیاط امامزاده به صورت تل وجود دارد و یا حتی خود امازاده رو دستکاری کردن و روی خود تل بناش کردن

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/aks/ganj1.jpg

همانطور که مشاهده میکنید ما در ایران بیشتر از تعداد خانه های مسکن مهر. امامزاده داریم البته همه این امزاده ها امامزاده واقعی نیستن یک سریع از آنها که قدمت بالاتری دارن و به صورت برج مانند رو دارند آتشکده بودند که با حمله عراب به ایران و با وارد شدن دین اسلام به ایران تغییر کاربری دادند و آنجارو تبدیل به امازاده کردند و یک سریع دیگر واقعا امامزاده واقعی هستند فعلا بحث ما در باره امامزاده هست . چون مردم ایران به سختی دین اسلام رو پذیرفتن بنابراین بعد از اینکه اسلام وارد ایران شد هنوز هم جنگ های داخلی با ایرانیان داشتند مخصوصا در شمال ایران. مازنداران  وبرای همینه که تو مازندران بیشتر امامزاده داره و در آن زمان بیشتر یاران پیامبر رو اقوامش تشکیل میداد چون در آن زمان عراب ۹۰ درصد ازدواج هایشان ازدواج فامیلی بود رو این حساب بود که وقتی به ایران میامدند و بین آنها و ایرانیانی که هنوز اسلام را نپذیرفته بودن جنگ در میگرفت و چون ایرانیان از اندامی تنومند و قوی برخوردار بودند به راحتی آنها را  شکست میدادند و میکشتند و یاران پیامبر هم قادر نبودن جنازه هارو با خود حمل کنن همانجا آنهارو دفن میکردن و با گذشت زمان که مردم کاملا به اسلام روی آوردند کم کم قبر آنها رو به عنوان شخصی که از جانب پیامبر و فرستاده خدا بود را تبدیل به امامزاده میکردند . خوب تا اینجا درباره ساخت امزاده ها بود حالا میریم سر اصل مطلب میدونید که مردم ایران وقتی که به دینی روی میارند حاضرند به خاطر اعتقاداتشان جونشون هم فدا کنند در کل منظورم اعتقادات مردم رو میگم رو این حساب شخصی نذرو نیاز میکرد مثلا مریضش درمان شه  … میامد تعدادی سکه و هدایا نظر میکرد و آن را در امازاده مخفی میکرد مخصوصا در سقف امازاده این یک نمونه است حالا خود شخصی که دفن بود هم با لباس و تجهیزات جنگی دفن میشد.

ولی بار اصلی که خرج امازاده بود در زیر کفش کن در متراژ ۷۰ سانتی قرار میگرفت و بعضی از مردم هم نذر خودشونو به خادم امامزاده میدادن و خادم هم آنهارو جمع میکرد یک سریع رو خرج امام زاده میکرد اضافیشو در پشت امازاده به صورت تل در زیز زمین دفن میکرد که اکثر امازاده ها رو برید ببینید داخل حیاط امامزاده به صورت تل وجود دارد و یا حتی خود امازاده رو دستکاری کردن و روی خود تل بناش کردن

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 9:02 نظرات (0)
بازدید : 71

سفالگری ایران باستان، دفینه ماندگار

نخـستیـن ظرفـهـای سفالی که با روش کربن ۱۴ تاریخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـیش از میـلاد مسیح است ،در بـین النهـرین یافت شده است. کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی کهن که در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است و  آن هم متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است؛ این ظرف دست ساز ِ نسبتـاً ابتدایی، به دنـبال خود ظرفی سرخ با لکـه های سـیـاه نـاشی از پـخـت ناقـص داشت که باعث پـیـشرفت فـنی در حرفه کوزه گری گردید و سبب به وجود آمدن سبک جـدیـدی شد، این سبک با تـغـیـیرات و وقـفـه هایی که داشت بـیش از ۲۰۰۰سال در بعـضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.

کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی کهن که در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است و متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است.

https://sites.google.com/site/azturkoglu/fay/so1.jpg

در شش هزار سال پیش ازمیلاد اولین نشانه پیدایش کوره پخت، درصنعت سفال دیده می شود و در سه هزار و پانصد سال پیش از میلاد چرخ سفالگری ساده ای که با دست حرکت می کرد ساخته شد. پیدایش چرخ سفالگری تحوّل بزرگی را در این صنعت به وجود آورد.

از آغاز نیمه سده گـذشته باستان شناسان تعـداد زیادی ظروف سفالی و اشیاء دیگـر در منطقه ای از مشرق ایران تا عراق و از قـفـقاز تا دره سند را از زیر خاک بـیـرون آوردند. سفالهـای پـیش از تاریخ که در این مـنطقه وسیع یافت شده در شیوه و سبک ساختـن، تـقـریـبا با مخـتصر تـغـیـیر یکـنواخت و در سطح فـنی به طرز اعـجاب انگـیزی پـیـشرفـته است. نخستین نمونه های آن از شوش – در ایلام – که اولین سکونت گـاه ایرانیان در پای فلات ایران بود بـدست آمد. سـفالهـای شوش نه تـنهـا مربوط به خود شوش است بلکه سفالینه هـایی که از تـپه موسیان در ۱۶۰ کیلومتری شوش و از سومر و تـل حلف در عراق و از شمال غربی هـندوستان و بلوچستان، یا از فلات ایران در تـپه گـیان و تـپه حصار و تورنگ تـپه و سیلک، یا در قسمت شرق تا آنائـو که امروز در تـرکستان روسیه است، جزو طبقه سفالهای شوش نامیده می شود. سفالهـایی که بـه نام شوش اول معـروف است مـتعـلق به زمانی است در حدود ۳۵۰۰تا ۲۵۰۰سال پـیش از میلاد مسیح می باشد. در اینجا باید متـذکـر شد که مردمانی با تـمدن نوسنگـی نیز در ایالت کانسوی چـین پـیدا شدند و ظروف سفالی آنهـا ویـژگـیهـایی هـمانـند ظروف سفالی شوش از لحاظ روش و فنِّ تولید دارد.

نخـستیـن ظرفـهـای سفالی که با روش کربن ۱۴ تاریخ آن بـدست آمده و متعـلق به هـزارهً چـهـارم پـیش از میـلاد مسیح است ،در بـین النهـرین یافت شده است. کهـنـترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرف سیاه دود آلودیست هـمانـند قـدیمی تـرین ظروف سفالی کهن که در جاهـای دیگـر پـیـدا شده است و  آن هم متعلق به هزاره چهارم پیش از میلاد است؛ این ظرف دست ساز ِ نسبتـاً ابتدایی، به دنـبال خود ظرفی سرخ با لکـه های سـیـاه نـاشی از پـخـت ناقـص داشت که باعث پـیـشرفت فـنی در حرفه کوزه گری گردید و سبب به وجود آمدن سبک جـدیـدی شد، این سبک با تـغـیـیرات و وقـفـه هایی که داشت بـیش از ۲۰۰۰سال در بعـضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.

معـروفـتـرین پـیـشرفـتهای فـنی در رشته سفالینه سازی از این قـرار است:

۱ - بـدنه ای از خاک رس ظریف که بدون تـردید آبـدیـده شده است. این ظرف در کوره پـخـته می شد و رنگ آن لیموئی، کرم، زرد، صورتی یا گـاهـی اوقات سرخ تـیـره بود. تـیـغـه های کـرم یا لیمویی رنگ که پـیـدا شده است نشان می دهـد که پـخـت آن در اتـمسفـر احـیا کـنـنده ای انجام شده است.

۲- تمام ظروف دارای ضخامت یکـنواخت است، آنهـایی که بـلنـدیـشان بـیش از ۱۰ سانـتـیمتر بود ۳/۰ سانـتیمتر ضخامت داشتـند و بزرگـترین آنها که پـیـدا شده است ۳۰ سانتی متر ارتـفاع و ۹۵/۰سانتی متر ضخامت داشت.

۳- گـردی کامل و بعـضی عـلاماتی که در موقع چرخ دادن آن بـدست آمده نشان می دهـد که لااقـل در آنروز چرخ کوزه گـری با سرعـت کم که پـیـش درآمد چرخـهـای فعـلی کوزه گـری است به کار برده می شده است.

۴ - تمام ظروف پـیدا شده در دوغ آب خاک رس بـسـیار نـرمی فـرو برده شده بود که سطح آنهـا را اینـقـدر صاف کرده است.

۵ - یک ماده رنگی که از گـرد اسید آهـن آبـدار و اکسید منگـنـز ساخته شده بود درآمیخـته ی فوق به کـار بـرده می شد. در پـخـت دوم این رنگـهـا سیاه و قهـوه ای سیر می شد.

۶ – پـیش از پـایان هـزاره چـهـارم قـبـل از میـلاد چرخ کـندر و کوزه گـری بصورت چرخ تـند امروزی درآمد. لااقـل این موضوع در مورد سفالهـایی که در سیلک، مرکـز ایران و تـپـه حصار در شمال شرقی ایران پـیدا شده است، صدق می کـند.

۷ – تـقـریـباً در هـمان زمان نوعـی از کوره در ایران بوجود آمد که آتـشخـانه آن در زیر محـل سفالهـا بود و یک در ِ آجری آنهـا را از هـم جـدا می کرد، کوره ها باید از این نوع باشـند. تا نظارت و بـررسی اتـمسفـر لازم برای تولید رنگـهـای کرم و نخودی عـملی باشد. این نوع کوره هـا هـنوز در سراسر کـشور از طرف کوزه گـران و آجرپـزان به کار برده می شود و هـنوز هـم رنگ نخودی را برای آجر تـرجـیح می دهـند.

۸ – سفالهـای قالبی در تـپه حصار و تـل باکـون در جـنوب ایران پـیـدا شده است. در قـسمتهـای مخـتـلف کشور قالبهـای گـلی پخـته شده برای تولید زیاد مجسمه های متعـلق به سالهـای ۲۵۰۰ تا ۱۷۵۰ سال قـبل از مسیح بدست آمده است.

۹ – سفالینه های خاکستری رنگ با لعـاب سیاه درخشان ابـتـدا در حدود ۲۰۰۰ پـیش از مسیح در تـپـه حصار و در سیلک بوجود آمد. این سفالهـا که در کوره ی احیا کـنـنده پـخـته شده اند، اولین نوع سفالسازی لعـابی است که از آن اطلاع داریم. اینجا بجاست یادآور شویم که لعـابکـاری سفال در قرون وسطی در کاشان مـتـداول گـردید، و کاشان تـنـها چـند کیلومتر دورتر از سیلک است.

تـمام این پـیـشرفـتهـای فـنی در مـدت کـوتاهـی سفالسازی را یکی از حـرفـه های سامان یافـته کـرد و از آن تاریخ تا کـنون به هـمین نحـو باقـی مانده است. اما مهـارت و استادی کوزه گـران باستان تـنـهـا از نظر فـنی نبوده است، زیـبایی این فراورده هـا فوق العـاده است. به کار بردن رنگـیزه های اکسیدی با قـلم مـو با حرکات متـوالی کاملاً مشهـود است. تـزئینات نقـش حـیوانات و نباتات را تـقـریـباً با طرح هـندسی دقیق نشان می دهـد.

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 8:05 نظرات (0)
بازدید : 85
سنگ نگاره  یا هنر صخره ای، دفینه پنهان و آشکار
مقدمه: سنگ نگاره های کنده کاری شده ها Petroglyphs علاوه بر اینکه در غارها  کشف شده اند، در محوطه های باز و بیرون غار ها نیز وجود دارند. قسمت اعظم سنگ نگاره های محیط های باز در برابر عوامل طبیعی مثل سرما، گرما، باد، باران و یخ زدگی از بین رفته اند و می روند. از طرف دیگر متاسفانه به علت عدم آگاهی مردم نیز تعداد بسیار زیادی از آنها تخریب و نابود شده است.

به زبان ساده به هر تصویر و نگارشی بر روی سنگ، سنگ نگاره یا هنر صخره ای می گویند. اگر این نوشته ها یا نقاشی ها، برروی سنگ با رنگ یا امثال آن باشد به آنها Pictographs و اگر نقوش یا نوشته ها ازطریق کنده کاری ها Pecking (حک یا حجاری مثبت یا منفی - توضیح: در حکاکی مثبت نوشتار برجسته است و در حکاکی منفی نوشتار  فرورفته و خالی است ) بر روی سنگ ها انجام شده باشد به آنها Petroglyphs.petrographs می گویند.اغلب در درون غارهای قدیمی از نقاشی یا نوشته های با رنگ استفاده شده Pictographs  که عموماً عمر آنها در برابر عوامل طبیعی بسیار کوتاه است و علت ماندگاری آنها از هزاران سال قبل تا کنون در دسترس نبودن و محفوظ بودن آنها در برابرعوامل طبیعی بوده است. اما سنگ نگاره های کنده کاری شده ها Petroglyphs علاوه بر اینکه در غارها  کشف شده اند، در محوطه های باز و بیرون غار ها نیز وجود دارند. قسمت اعظم سنگ نگاره های محیط های باز در برابر عوامل طبیعی مثل سرما، گرما، باد، باران و یخ زدگی از بین رفته اند و می روند. از طرف دیگر متاسفانه به علت عدم آگاهی مردم نیز تعداد بسیار زیادی از آنها تخریب و نابود شده است. (در احداث راه ها و معادن سنگ ) بعضاً در یک پروژه جاده سازی شاهد از بین رفتن تعداد زیادی از آنها بوده ایم.سالیابی سنگ نگاره های ایران از دیدگاه صاحب نظران متفاوت است. به نظر تعدادی از آنان قدمت بعضی از سنگ نگاره های ایران به پنج تا چهل هزارسال هم می‌رسد،[۲]این سال یابی ها اکثراً از طریق کارکردهای مقایسه ای بوده و از رویکردهای علمی نوین (طیف سنجی شتاب دهنده ی عمومی، ریزفرسایش و …)  کمتر بهره گیری شده است.

 در صد سنگ نگاره ها براساس نمونه گیری تصادفی از تعدادی محوطه ها، در ایران

ردیف

نام نقش ها

درصد

۱

 بز کوهی در طرح ها وحالات مختلف، بویژه طرح های سمبلیک (شاخ های بلند آن خمیده و به دمش رسیده )

۸۸

۲

نقش های انسان در حالات مختلف: کمانداری پیاده، سوار ، درحال شکار، ملبس و بدون لباس، رقص های آیینی یا جادویی و…

۳

۳

نقش نمادهایی همچون: اشکال و حروف رمزی، حلقه های قدرت، نوشتارها و…

۲

۴

 نقش های اسب وحشی، اهلی با سوار ه و بدون سوار ه در حالت های مختلف

۲

۵

نقش های شتر یک کوهان و دوکوهان

۱

۶

نقش های گربه سانان،سگ سانان، موش، گراز، گورخر و…

۱

۷

نقوش گوزن (زرد، ما رال و شوکا) و قوچ کوهی، کرگدن و…

۱

۸

نقش های موجودات ناشناخته (UFO ) و حیواناتی که امروزه  وجود ندارند و نسل آنها منقرض شده

۱

۹

نقش های علایم و نشانه هند سی

۵/

۱۰

 

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 8:01 نظرات (0)
بازدید : 93

تدفین جنینی، دفینه گورستان

 مقدمه: در گذشته‌ نیز، بزرگان‌ به‌ تصور به‌ یاد ماندن‌، برای‌ خود دستور ساخت‌ مقبره‌هایی‌ می‌داده‌اند که‌ تعدادی‌ از آنها امروزه‌ نیز موجودند . که‌ این‌ مزارها خارج‌ از سیستم‌ گورستانی‌ بوده‌ و معمولا دارای‌ سنگ‌ قبرهای‌ مخصوص‌ بوده‌اند که‌ در برابر پدیده‌های‌ طبیعی‌ مقاومت‌ بیشتری‌ داشته‌ باشند اما از نظر نوع‌ تدفین‌، با توجه‌ به‌ اعتقادات‌ مرسوم‌ و رایج‌، با قوم‌ همزمان‌ خود مطابقت‌ لازم‌ را دارا هستند.

تدفین جنینی

مزارها می‌توانند تراکم‌ جمعیت‌ در یک‌ منطقه‌ و نوع‌ زیست‌ آنها در زمان‌های‌ مختلف‌ را مشخص کنند.
شکی‌ نیست‌ که‌ پس‌ از مرگ‌، برای‌ جلوگیری‌ از به‌ وجود آمدن‌ بیماری‌های‌ مختلف‌ جسد متوفی‌ باید به‌ نحوی‌ از بین‌ برده‌ شود. به‌ این‌ علت‌ مکان‌هایی‌ برای‌ از بین‌ بردن‌ جسد به‌ وجود می‌آیند که‌ عمدتا گورستان‌ نام‌ می‌گیرند. نحوه‌ تدفین‌ نشان‌ از فرهنگ‌ و عقاید هر ملتی‌ دارد. مثلا در کشور هندوستان‌ بطور عمده‌ اجساد سوخته‌ می‌شوند، در کشور ژاپن‌ نیز همینطور. در اکثر کشورها، اجساد در داخل‌ زمین‌ دفن‌ می‌شوند. دو روش‌ دفن‌ کردن‌ و سوزاندن‌، روش‌های‌ رایج‌ در از بین‌ بردن‌ اجساد هستند. محل‌هایی‌ که‌ اجساد در آنجا دفن‌ می‌شوند گورستان‌ نام‌ می‌گیرد. این‌ گورستان‌ها معمولا چه‌ در درون‌ شهر و چه‌ بیرون‌ از آن‌، نشان‌ از وجود زندگی‌ در مقطعی‌ خاص‌ دارند. امروزه‌ گورستان‌ در خارج‌ از شهر و در مجاورت‌ آن‌ ساخته‌ می‌شود مانند بهشت‌زهرا که‌ نزدیک‌ شهر تهران‌ برای‌ ساکنان‌ آن‌ ساخته‌ شده‌ است‌. البته‌ مزارهایی‌ نیز به‌ صورت‌ پراکنده‌ در کنار امامزاده‌ها، مثل‌ امامزاده‌ طاهر یا گورستان‌های‌ کوچکتر مانند گورستان‌ ظهیرالدوله‌ یا ابن‌بابویه‌ نیز در داخل‌ شهر دیده‌ می‌شوند که‌ شاید روزگاری‌ در حومه‌ آن‌ قرار داشته‌اند اما به‌ مرور در اثر بزرگ‌ شدن‌ تدریجی‌، در محوطه‌ داخلی‌ شهر قرار گرفته‌اند.
اما وضعیت‌ گورستان‌ در قرون‌ گذشته‌، همچنین‌ نوع‌ تدفین‌ و نحوه‌ قرار گرفتن‌ جسد در گور بیانگر فرهنگ‌ مردمی‌ است‌ که‌ در موقعیت‌ مکانی‌ و زمانی‌ خاصی‌ قرار داشته‌ و زندگی‌ می‌کرده‌اند.
در ایران‌ و شاید در خیلی‌ از جاهای‌ دیگر به‌ وسیله‌ تحقیق‌ بر روی‌ گور و گورستان‌های‌ باستانی‌ یافت‌ شده‌، نوع‌ زندگی‌، فرهنگ‌ و آداب‌ و رسوم‌ ملل‌ قابلیت‌ بررسی‌ و پژوهش‌ می‌یابند.
در کشور ما با توجه‌ به‌ سابقه‌ قدمتی‌ آن‌، گورستان‌های‌ باستانی‌ زیادی‌ وجود دارند که‌ به‌ مرور بر اثر یک‌ حادثه‌ و اتفاق‌ یا بر پایه‌ مستندات‌ قبلی‌ کشف‌ و مورد بررسی‌ قرار می‌گیرند.
به‌ وسیله‌ همین‌ پژوهش‌ها ما با نوع‌ زندگی‌ مردمی‌ که‌ پیش‌ از ما در این‌ سرزمین‌ می‌زیسته‌اند می‌توانیم‌ آشنا شویم‌.
یکی‌ از بزرگترین‌ گورستان‌های‌ پیش‌ از تاریخ‌ کشور، بنا به‌ گفته‌ گروه‌ فرهنگی‌ علمی‌ باستان‌شناسی‌ سازمان‌ میراث‌ فرهنگ‌ کشورمان‌، گورستان‌ «آق‌ اولر» در منطقه‌ تالش‌ استان‌ گیلان‌ است‌. نوع‌ و بزرگی‌ مقبره‌ها که‌ به‌ صورت‌ مگالتیکی‌ سنگی‌کلان است‌ بیانگر نفوذ و حضور تمدن‌ سکایی‌ در این‌ منطقه‌ است‌ که‌ با کمک‌ بررسی‌های‌ به‌ عمل‌ آمده‌ به‌ زمانی‌ بسیار قبل‌تر از آغاز عصر آهن‌ تا دوره‌ ساسانی‌ باز می‌گردند.
جای‌ تعجب‌ ندارد اگر تعداد این‌ گورستان‌ها در شمال‌ کشور بخصوص‌ گیلان‌ زیادتر باشد، چرا که‌ نزدیکی‌ به‌ دریاچه‌ خزر و آب‌ و هوایی‌ معتدل‌ و مرطوب‌ همواره‌ برای‌ سکنی‌ گزیدن‌ یکی‌ از اولین‌ موارد انتخابی‌ بوده‌اند.
یکی‌ دیگر از گورستان‌های‌ باستانی‌ گیلان‌ در روستای‌ خاص‌ کول‌ قرار دارد که‌ علاوه‌ بر گورهای‌ پس‌ از هخامنشی‌ کشف‌ شده‌، تعداد ۹ گور نیز یافت‌ شده‌اند که‌ طی‌ بررسی‌ها با توجه‌ به‌ هدایای‌ داخل‌ قبور و البته‌ نوع‌ تدفین‌، این‌ گمان‌ وجود دارد که‌ این‌ گورها نیز مربوط‌ به‌ دوره‌ هخامنشی‌ بوده‌ باشد.
تعداد شش‌ عدد از آنها مربوط‌ به‌ کودکان‌ زیر ۱۵ سال‌ است‌ و به‌ صورت‌ چمباتمه‌ یا طاق‌باز دفن‌ شده‌اند.
در روستای‌ «چره‌» نیز که‌ از روستاهای‌ شمالی‌ کشور است‌ گورستانی‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ سن‌ تخمینی‌ اجساد بین‌ ۲۰ تا ۳۰ سال‌ گمان‌ می‌رود و ابزار تدفین‌ شده‌ با آنها، شامل‌ آلات‌ جنگی‌ مانند سرنیزه‌ و خنجر است‌ که‌ برخلاف‌ ظروف‌ سفالی‌ دفن‌ شده‌ در روستای‌ خاص‌ کول‌ هستند.
گورستانی‌ نیز با قدمت‌ تخمینی‌ سه‌ هزار ساله‌ و با مساحتی‌ تقریبا به‌ اندازه‌ بهشت‌زهرای‌ تهران‌ در بخش‌ غربی‌ استان‌ گیلان‌ در تالش‌ کشف‌ شده‌ است‌ که‌ یافتن‌ دست‌ نوشته‌یی‌ به‌ زبان‌ اوراتویی‌ بر اهمیت‌ آن‌ می‌افزاید. گرچه‌ بنا به‌ محیط‌ مرطوب‌ گیلان‌ و با توجه‌ به‌ این‌ مساله‌ که‌ خانه‌ها احتمالا از چوب‌ بوده‌اند، جست‌وجو برای‌ تشخیا نوع‌ معماری‌ آن‌ زمان‌ در این‌ مکان‌ کمی‌ مشکل‌ به‌ نظر می‌آید ولی‌ اخیرا پیدا شدن‌ تنور و دیواره‌های‌ خشتی‌ این‌ مساله‌ را مورد تردید قرار داده‌ است‌.
تا مدت‌های‌ مدیدی‌ حوزه‌ سفید رود و سد منجیل‌ به‌ علت‌ وجود سرو هزار ساله‌اش‌ شناخته‌ می‌شده‌ اما امروزه‌ بررسی‌های‌ باستان‌ شناختی‌ و وجود گورستان‌های‌ باستانی‌ و سردابه‌های‌ تاریخی‌ و تپه‌های‌ باستانی‌ کشف‌ شده‌، قدمتی‌ بیش‌ از هزار سال‌ را برای‌ این‌ مکان‌ پیشنهاد می‌دهند که‌ نشان‌ از حضور دیرباز جمعیت‌ انسانی‌ در نواحی‌ شمالی‌ کشور می‌دهد.
یکی‌ دیگر از مکان‌هایی‌ که‌ امروزه‌ از نظر باستان‌شناسی‌ حرف‌ اول‌ را می‌زند، شهر سوخته‌ با گورستانی‌ دارای‌ سی‌ تا چهل‌ هزار گور است‌ که‌ در ۵۶ کیلومتری‌ شهر زابل‌ در استان‌ سیستان‌ و بلوچستان‌ و در حاشیه‌ جاده‌ زابل‌ به‌ زاهدان‌ قرار داشته‌ و قدمتی‌ در حدود ۵۰۰۰ سال‌ برای‌ آن‌ تخمین‌زده‌ می‌شود.
این‌ شهر در آتش‌سوزی‌ در دوره‌ زمانی‌ بین‌ سال‌های‌ ۲۷۵۰ تا ۳۲۰۰ قبل‌ از میلاد از بین‌ رفته‌ و نام‌ خود را نیز امروزه‌ از این‌ آتش‌سوزی‌ دارد. در کاوش‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در گورستان‌ این‌ شهر، مشخص شده‌ که‌ مردمان‌ آن‌ زمان‌ مردگان‌ خود را به‌ صورت‌ چمباتمه‌ در گور نهاده‌ و در کنار وی‌ اشیایی‌ نیز قرار می‌داده‌اند که‌ بیانگر اعتقاد این‌ مردم‌ به‌ زندگی‌ پس‌ از مرگ‌ بوده‌ است‌.
با توجه‌ به‌ وجود جمجمه‌های‌ بزرگ‌ ناشی‌ از وجود بیماری‌ هیدروسفالیک‌ به‌ نظر می‌رسد که‌ مردم‌ این‌ شهر بسیار پایبند ازدواج‌های‌ فامیلی‌ بوده‌اند و همچنین‌ وجود اسکلت‌هایی‌ با مهره‌های‌ دارای‌ چسبندگی‌، نظریه‌ کار سنگین‌ در این‌ شهر را مطرح‌ می‌کند که‌ به‌ یک‌ میزان‌ در زن‌ و مرد دیده‌ شده‌اند. یکی‌ از گورهای‌ کشف‌ شده‌ متعلق‌ به‌ فردی‌ است‌ که‌ نحوه‌ تدفین‌ آن‌ به‌ صورت‌ سروته‌ و علت‌ مرگ‌ نیز فرورفتن‌ شیئی‌ نوک‌تیز به‌ سر بوده‌ است‌ که‌ شاید نوعی‌ از روش‌های‌ اعدام‌ در آن‌ زمان‌ بوده‌ و عمل‌ تدفین‌ سرو ته‌ نیز به‌ نوعی‌ بیانگر اعتراض‌ مردمی‌ به‌ فرد خاطی‌ و در واقع‌ رفتن‌ به‌ دنیای‌ دیگر با وضعیتی‌ نامطلوب‌ است‌.گور دخمه‌ یکی‌ از اشکال‌ گور است‌ که‌ بیشتر در دوران‌ هخامنشی‌ دیده‌ شده‌ و برپایه‌ اعتقادات‌ آن‌ دوران‌ مبنی‌ بر پاک‌ نگاه‌داشتن‌ خاک‌ و در واقع‌ عناصر اربعه‌ بوده‌ که‌ اجساد در مکان‌هایی‌ سرباز قرار گرفته‌ و توسط‌ حیوانات‌ از بین‌ برده‌ می‌شده‌اند. با این‌ وجود اخیرا یک‌ روستای‌ هخامنشی‌ در منطقه‌ سد سیوند تنگه‌ بلاغی‌ که‌ در ۹ کیلومتری‌ پاسارگاد واقع‌ شده‌، کشف‌ شده‌ که‌ گور افراد زیسته‌ در آن‌ در اطراف‌ روستا بوده‌ و نحوه‌ تدفین‌ آنها با توجه‌ به‌ اینکه‌ معمولا هخامنشیان‌ گورهای‌ خود را به‌ صورت‌ گور دخمه‌ می‌ساخته‌اند تفاوت‌ داشته‌ و مردم‌ دامنه‌ کوه‌ را برای‌ گورستان‌ انتخاب‌ کرده‌اند. گرچه‌ نحوه‌ تدفین‌ که‌ به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ بوده‌ و جسدها به‌ صورت‌ جنینی‌ در خاک‌ قرار گرفته‌اند که‌ این‌ نوع‌ تدفین‌ در دوره‌ عصر آهن‌ رایج‌ بوده‌ ولی‌ ظروف‌ مکشوفه‌ زمان‌ را دوران‌ هخامنشی‌ اعلام‌ می‌کند.
در ۵۱ کیلومتری‌ شهر سمنان‌ نیز گورستان‌ باستانی‌ خرند به‌ علت‌ سالم‌ ماندن‌ اسکلت‌ها از اهمیت‌ خاصی‌ برخوردار است‌. نوع‌ قرار گرفتن‌ دسته‌ سفال‌هایی‌ که‌ در گور گذاشته‌ شده‌اند نشان‌ می‌دهد که‌ اجساد با دست‌ راست‌ در داخل‌ گور قرار می‌گرفته‌اند و در درون‌ ظروف‌ سفالی‌ کنار آنها با توجه‌ به‌ پیدا شدن‌ استخوان‌ ران‌ گوسفند، این‌ گمان‌ می‌رود که‌ حیات‌ پس‌ از مرگ‌ جسم‌ برای‌ این‌ قوم‌ اهمیت‌ بسزایی‌ داشته‌ است‌. در این‌ گورستان‌، گور ۵ مرد که‌ به‌ صورت‌ طاقباز و در کنار هم‌ دفن‌ شده‌اند کشف‌ شده‌ که‌ در سمت‌ راست‌ آنها سرنیزه‌یی‌ قرار گرفته‌ و خنجری‌ هم‌ به‌ کمر دارند و سرهایشان‌ روی‌ کتف‌ راست‌ خم‌ است‌ که‌ این‌ مشابهت‌ در نوع‌ تدفین‌ نشان‌ می‌دهد احتمالا بین‌ مرگ‌ آنها، همزمانی‌ بوده‌ و با آیینی‌ خاص‌ دفن‌ شده‌اند.
گورهایی‌ نیز در منطقه‌ گنداب‌ در نزدیکی‌ خرند یافت‌ شده‌اند که‌ آنها نیز به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ بوده‌ و سلاح‌های‌ دفن‌ شده‌ با آنها بیانگر این‌ است‌ که‌ در دومین‌ عصر دوره‌ آهن‌ یعنی‌ ۸۵۰ تا ۱۲۵۰ پیش‌ از میلاد در این‌ محل‌ جنگ‌ و درگیری‌ انجام‌ شده‌ که‌ به‌ مرور به‌ صلح‌ انجامیده‌ است‌. تفاوت‌ سلاح‌های‌ کشف‌ شده‌ در این‌ گورها با گور آن‌ پنج‌ مرد در خرند و همچنین‌ نوع‌ قرار گرفتن‌ در گور می‌تواند بازگوی‌ تفاوت‌ زمانی‌ بین‌ این‌ افراد باشد.
یکی‌ از مواردی‌ که‌ شاید برای‌ پایتخت‌نشینان‌ جالب‌ باشد، وجود گورستانی‌ باستانی‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌ است‌.
تهران‌ با آنکه‌ پیشینه‌یی‌ ۲۰۰ ساله‌ دارد اما در بررسی‌هایی‌ که‌ پس‌ از آذر ۱۳۴۷ در تپه‌های‌ قیطریه‌ صورت‌ گرفت‌، برای‌ آن‌ قدمت‌ ۱۲۰۰ سال‌ قبل‌ از میلاد تخمین‌ زده‌ شد. در حدود ۳۵۰ گور باستانی‌ در ۸۰۰۰ متر مربع‌ که‌ به‌ صورت‌ تدفین‌های‌ یک‌ نفره‌ و دو نفره‌ و به‌ شکل‌ جنینی‌ دفن‌ شده‌ بودند، کشف‌ شدند که‌ برای‌ دفن‌ آنها جهت‌ خاصی‌ در نظر گرفته‌ نشده‌ بود. تعدادی‌ از آنها به‌ پهلوی‌ چپ‌ دفن‌ شده‌اندکه‌ شاید زمان‌ دفن‌ را به‌ هنگام‌ طلوع‌ آفتاب‌ نشان‌ می‌داده‌ و تعدادی‌ هم‌ به‌ پهلوی‌ راست‌ و چیزی‌ در حدود ۱۰ درصد به‌ صورت‌ چمباتمه‌یی‌ و نیز تعدادی‌ هم‌ به‌ پهلو و به‌ گونه‌یی‌ که‌ صورتشان‌ رو به‌ آفتاب‌ نیمروز باشد دیده‌ می‌شوند. در کنار این‌ اجساد اشیایی‌ مانند انگشتر، کارد، گوشواره‌ و سنجاق‌ سر و… پیدا شده‌ است‌ که‌ اعتقاد پس‌ از مرگ‌ آنها را تایید می‌کند و همچنین‌ سفال‌هایی‌ که‌ رواج‌ صنعت‌ سفالگری‌ موسوم‌ به‌ سفال‌ خاکستری‌ در آن‌ زمان‌ را نشان‌ می‌دهد.
از روی‌ آثار باقیمانده‌ می‌توان‌ نتیجه‌ گرفت‌ که‌ قومی‌ مهاجر از مسیری‌ که‌ بعدها جاده‌ ابریشم‌ نام‌ گرفت‌ به‌ تهران‌ کنونی‌ وارد شده‌ و با مردمانی‌ که‌ از نظر تمدن‌ دارای‌ پیشرفت‌ درخور توجه‌ بوده‌اند، درگیری‌ پیدا کرده‌ و پس‌ از غلبه‌ بر آنها، خانه‌های‌ خود را بر ویرانه‌های‌ قوم‌ پیشین‌ بنا نموده‌ و بعدها نیز این‌ منطقه‌ را به‌ گورستان‌ تبدیل‌ کرده‌اند.
در تحقیق‌ گروهی‌ باستان‌شناسان‌ ژاپنی‌ در کوهپایه‌های‌ گیلان‌ و منطقه‌ املش‌، جمجمه‌هایی‌ یافته‌ شده‌اند که‌ با جمجمه‌های‌ کشف‌ شده‌ در تپه‌های‌ قیطریه‌، مشابهت‌ ژنتیکی‌ دارند و این‌ گمان‌ می‌رود که‌ یا این‌ قوم‌ نیز بر اؤر برخورد با اقوام‌ دیگر به‌ سمت‌ شمال‌ کشور رانده‌ شده‌اند یا به‌ صورت‌ ییلاق‌ و قشلاق‌ به‌ سمت‌ شمال‌ کشور تردد داشته‌اند.
در گذشته‌ نیز، بزرگان‌ به‌ تصور به‌ یاد ماندن‌، برای‌ خود دستور ساخت‌ مقبره‌هایی‌ می‌داده‌اند که‌ تعدادی‌ از آنها امروزه‌ نیز موجودند . که‌ این‌ مزارها خارج‌ از سیستم‌ گورستانی‌ بوده‌ و معمولا دارای‌ سنگ‌ قبرهای‌ مخصوص‌ بوده‌اند که‌ در برابر پدیده‌های‌ طبیعی‌ مقاومت‌ بیشتری‌ داشته‌ باشند اما از نظر نوع‌ تدفین‌، با توجه‌ به‌ اعتقادات‌ مرسوم‌ و رایج‌، با قوم‌ همزمان‌ خود مطابقت‌ لازم‌ را دارا هستند.

ایرانیکان یکشنبه 20 دی 1394 زمان : 7:57 نظرات (0)
بازدید : 45

مفهوم تحريف

تحريف در زبان عربي از ماده "حرف" است يعني منحرف كردن چيزي از مسير و وضع اصلي خود كه داشته است يا بايد داشته باشد. واقعيت اربعين نمونه ديگر اربعين است. اربعين که مي رسد، همه اين روضه را مي خوانند و مردم هم خيال مي کنند اينطور است که اسرا از شام به کربلا آمدند و در آنجا با جابر ملاقات کردند و امام زين العابدين با جابر ملاقات کرد. در صورتي که به جز در کتاب لهوف که آن هم نويسنده اش يعني سيدبن طاووس در کتاب هاي ديگرش آن را تکذيب و لااقل تاييد نکرده است؛ در هيچ کتاب ديگري چنين چيزي ذکر نشده است و هيچ دليل عقلي هم آن را قبول نمي‌کند. ولي مگر مي شود اين قضايايي را که هر سال گفته مي شود از مردم گرفت؟! جابر اولين زائر امام حسين (ع) بوده است و اربعين هم جز موضوع زيارت امام حسين (ع) هيچ چيز ديگري ندارد. موضوع، تجديد عزاي اهل بيت نيست، موضوع آمدن اهل بيت به کربلا نيست، اصلا راه شام از کربلا نيست، راه شام به مدينه، از همان شام جدا مي شود.آن چيزي که بيشتر دل انسان را به درد مي آورد اين است که اتفاقا در ميان وقايع تاريخي کمتر واقعه اي است که از نظر نقل هاي معتبر به اندازه حادثه کربلا غني باشد. من در سابق تصور مي کردم که اساسا علت اين که اين همه دروغ در اين واقعه ايجاد شده براي اين است که وقايع راستين را کسي نمي داند که چه بوده است، بعد که مطالعه کردم ديدم اتفاقا هيچ حادثه اي در تاريخ هاي دور دست مثل سيزده، چهارده قرن پيش به اندازه حادثه کربلا تاريخ معتبر ندارد. مورخين معتبر اسلامي از همان قرون اول و دوم قضايا را با سندهاي معتبر نقل کردند و اين نقل‌ها با يکديگر انطباق دارند و به يکديگر نزديک هم هستند و يک قضايايي در کار بوده است که سبب شده جزئيات اين تاريخ بماند. يکي از چيزهايي که سبب شده که متن اين حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته شود اين است که در اين حادثه خطبه زياد خوانده شده است. در آن عصرها خطبه حکم اعلاميه در اين عصر را داشت. همان طور که در اين عصر در جنگ ها مخصوصا در وقايع، اعلاميه هاي رسمي بهترين چيزي است که متن تاريخ را نشان بدهد، در آن زمان هم خطبه ها اين طور بوده است، لذا خطبه زياد است. چه قبل از حادثه کربلا و چه در خلال آن و چه خطبه هايي که بعد، اهل بيت در کوفه، در شام و در جاهاي ديگر ايراد کردند. و اصلا هدف آنها از اين خطبه ها اين بود که مي خواستند به مردم اعلام کنند که چه گذشت و قضايا چه بود و هدف چه بود و اين خودش يک انگيزه اي بود که جريانات نقل شود

منبع :حماسه حسيني استاد مطهري

ایرانیکان شنبه 19 دی 1394 زمان : 16:08 نظرات (0)
بازدید : 57

حکایت مرد هندی و زيارت امام حسين (ع)

   داستان مردي که به زيارت امام حسين عليه السلام نمي‌رفت    

شخصي از بزرگان هند به قصد مجاورت کربلاي معلّي به اين شهر آمد و مدت شش ماه در آنجا ساکن شد و در اين مدت داخل حرم مطهر نشده بود و هر وقت زيارت حضرت امام حسين عليه السلام را اراده مي‌کرد، بر بام منزل خود رفته، به آن حضرت سلام مي کرد و او را زيارت مي‌نمود؛ تا اين که سرگذشت او را به «سيد مرتضي»که از بزرگان آن عصر و مرسوم به «نقيب الاشراف» بود رساندند.سيد مرتضي به منزل او رفت و در اين خصوص او را سرزنش نمود و گفت: «از آداب زيارت در مذهب اهل‌بيت عليه السلام اين است که داخل حرم شوي و عقبه و ضريح را ببوسي. اين روشي را که تو داري، براي کساني است که در شهرهاي دور مي‌باشند و دستشان به حرم مطهر نمي‌رسد.»آن مرد چون اين سخن را شنيد گفت: «اي نقيب الاشرف» از مال دنيا هر چه بخواهي از من بگير و مرا از رفتن معذور دار.هنگامي که سيد مرتضي سخن او را شنيد بسيار ناراحت شد و گفت: «من که براي مال دنيا اين سخن را نگفتم؛ بلکه اين روش را بدعت و زشت مي‌دانم و نهي از منکر واجب است.»وقتي آن مرد اين سخن را شنيد، آه سردي از جگر پر دردش کشيد. سپس از جا برخاست و غسل زيارت کرد و بهترين لباسش را پوشيد و پا برهنه و با وقار از خانه خارج شد و با خشوع و خضوع تمام، نالان و گريان متوجه حرم حسيني گرديد تا اين که به در صحن مطهر رسيد .نخست سجده شکر کرد و عتبه صحن شريف را بوسيد. سپس برخاست و لرزان، مانند جوجه گنجشکي که آن را در هواي سرد در آب انداخته باشند، بر خود مي‌لرزيد و با رنگ و روي زرد، همانند کسي که يک سوم روحش خارج گشته باشد، حرکت مي‌کرد تا اين که وارد کفش کن شد. دوباره سجده شکر به جا آورد و زمين را بوسيد و برخاست و مانند کسي که در حال احتضار باشد داخل ايوان مقدس گرديد و با سختي تمام خود را به در رواق رسانيد.چون چشمش به قبر مطهر افتاد، نفسي اندوهناک بر آورد و مانند زن بچه مرده، ناله جانسوزي کشيد. سپس به آوازي دلگداز گفت: «اَهَذا مَصرَعُِِِ سيدُالشهداء؟ اَهَذا مَقتَلُ سيدُالشهداء؟ ؛ آيا اينجا جاي افتادن امام حسين عليه السلام است؟ آيا اينجا جاي کشته شدن حضرت سيدالشهداء است؟»پس فرياد کشيد و نقش زمين شد و جان به جان آفرين تسليم نمود و به شهيدان راه حق پيوست.»منبع:داستان‌هاي علوي، ج4، ص210/ دارالسلام عراقي، ص301.

ایرانیکان شنبه 19 دی 1394 زمان : 16:07 نظرات (0)
بازدید : 79

کرامات حضرت عباس (ع)    
قبر وسطآب  

آية‏اللهحاج سيد عباس كاشانى حائرى نقل مى‏كرد: «روزى در خانه آية‏الله العظمى حكيم(1) بودمكه كليددار آستان مقدس حضرت ابوالفضل عليه‏السلام تلفن كرد و گفت: سرداب مقدسابوالفضل عليه‏السلام را آب گرفته و بيم آن مى‏رود كه ويران گردد و به حرم مطهر وگنبد و مناره‏ها نيز آسيب كلى وارد شود، شما كارى بكنيد.

آية‏الله حكيمفرمودند: من جمعه خواهم آمد و هر آنچه در توان دارم انجام خواهم داد. آنگاه گروهىاز علماى نجف از جمله اينجانب به همراه ايشان به كربلا و به حرم مطهر حضرت ابوالفضلالعباس عليه‏السلام رفتيم، آن مرجع بزرگ براى بازديد به‏ طرف سرداب مقدس رفت و مانيز از پى او آمديم، اما همين ‏كه چند پله پايين رفتند، ديدم نشستند و با صداىبسيار بلند كه تا آن روز نديده بودم، شروع به گريه كردند. همه شگفت‏زده و هراسانشديم كه چه شده است؟ من گردن كشيدم ديدم شگفتا منظره عجيبى است كه مرا هم گريانساخت.قبر شريف حضرت ابوالفضل عليه‏السلام در ميان آب مثل جايى كه از هر سوبه وسيله ديوار بتنى بسيار محكم حفاظت ‏شود، در وسط آب قرار داشت، اما آب آن رانمى‏گرفت. درست همانند قبر سالارش حسين عليه‏السلام كه متوكل عباسى بر آن آب بستاما آب به سوى قبر پيشروى نكرد.

مكافات عمل                                                                                      درزمان حاج سيد عبدالكريم حائرى و ماجراى كشف حجاب از سوى رضاخان، دو تا پاسبان بودندكه خيلى اذيت مى‏كردند.

روزى زنى با روسرى از خانه بيرون مى‏آيد، يكى از اينپاسبان‌ها او را تعقيب مى‏كند، آن زن هر چه او را قسم مى‏دهد و حضرت ابوالفضلعليه‏السلام را شفيع قرار مى‏دهد در او اثر نمى‏بخشد. بلكه آن بى‏حيا توهين هممى‏كند كه اگر ابوالفضل كارى از او ساخته مى‏شد، نمى‏گذاشت دست‌هاى او ...

همان روز به ‏حمام مى‏رود و دلش درد مى‏گيرد، معالجات اثر نمى‏كند و بههلاكت مى‏رسد.غسال گفته بود: ديدم، مثل اين كه سيلى به صورتش خورده شدهباشد صورتش سياه شده بود.

پنجه برنجى

شخصى تعريف مى‏كرد كه: در سال 1375 براى خريد دستگاه چاپ سه ‏بار به مسكو سفر كردم. در سفر سوم در مسكو يكمشكل ادارى برايم پيش آمد، پيش رئيس اداره رفتم. وقتى وارد اطاق شدم، چشممبه چيز عجيبى افتاد. روى ميز رئيس يك پنجه برنجى قرار داشت كه روى آن نوشتهشده بود «علمدار ابوالفضل‏». ابتدا حدس زدم آن را به ‏عنوان يك چيز زينتى روى ميزشگذاشته، ولى بعد از آن سؤال كردم، جواب داد: «من شيعه هستم و كرامت‌هاى بسيارى ازآن حضرت ديده‏ام، اين پنجه را به ‏خاطر همين امر همراهم دارم، جانم به فدايش بادوقتى از حال من و تشيع و علاقه‏ام به حضرت ابوالفضل عليه‏السلام، اطلاع پيدا كرد،احترام فوق‏العاده‏اى به من گذاشت و همه مشكلات مرا حل كرد. (4)پى‏نوشت‌ها:

از مراجع تقليد در نجف اشرف.

كرامات الصالحين، ص ‏286، به نقل از: كرامات العباسيه (معجزات حضرت اباالفضلعليه‏السلام)، على ميرخلف‏زاده، ص‏92.

حضرت اباالفضل مظهر كمالات وكرامات، ص‏447، به نقل از: كرامات العباسيه (معجزات حضرت اباالفضل عليه‏السلام)،على ميرخلف‏زاده، ص‏220

نماز شام غريبان، به نقل از: كرامات العباسيه (معجزات حضرت اباالفضل عليه‏السلام)،على ميرخلف‏زاده،ص‏235.

منبع: ماهنامه موعود جوان، شماره 15.

با تشکر از آقای : رحمان جانی

ایرانیکان شنبه 19 دی 1394 زمان : 16:04 نظرات (0)

تعداد صفحات : 271

درباره ما
کامپیوتر فیلم دعا ذکر سینما گنج یابی دفینه ازدواج بازی کامپیوتر فال تعبیر خواب شکار فال روزانه خواب کسب درآمد استخدام کسب و کار خانگی مشاغل کسب پول
اطلاعات کاربری