loading...

جذاب ترین ها ، وبلاگ ایرانیکان

بازدید : 102

تصویر بدترین و وحشتناک ترین لحظه یک آدم

عکس/بدترین لحظه زندگی یک انسان چه می تواند باشد؟ اگر مثل این چتر باز اینگونه در این موقعیت گیر بیفتید چکار خواهد کرد؟ پس خدا را شاکر باشید الهی شکرت

ایرانیکان جمعه 09 بهمن 1394 زمان : 17:27 نظرات (0)
بازدید : 99

احادیث پرهیزکاری و خداترسی

مجموعه روایات و احادیث قدسی از پیامبر اکرم (ص) در مورد پرهیزکاری وخدا ترسی

محروم از رحمت الهی:
خداوند متعال می فرماید:

«به رحمت ن نرسد کسی که قسم های دروغ خورد و در قیامت راه به سوی من نیابد آن که زنا کند».

------------------------------------------------------------------------------------------------

ترس از خدا*
خداوند می فرماید:
« من سزاوار آنم که بندگان از من بترسند سزاوار است که بنده ی من چیزی را با من شریک نگرداند و سزاوار است که من بنده ای را که شریک برایم قرار ندهد،داخل بهشت گردانم».
________________________________________________________________
*شرط بخشایش:

خداوند می فرماید:
«هر کس که گناهی کوچک یا بزرگ انجام دهد و توجه نکند که کیفر یا بخشایش او به دست من است؛هرگز او را نسبت به آن گناه نخواهم بخشود. و هر کس که گناهی کوچک یا بزرگ انجام دهد و آگاه باشد که کیفر یا بخشایش او به دست من است؛ او را خواهم بخشود».
_________________________________________________________________
شرم از خدا*

خداوند متعال می فرماید:
«بنده ی من!هرگاه که از من شرم کنی ،عیب های تو را از مردم می پوشانم،گناهان و لغزش هایت را از نامه ی عملت محو می کنم و در هنگام قیامت و زمان بازجویی بر تو سخت نمی گیرم».
_________________________________________________________________
*از خود غافل مشو:

خداوند می فرماید:
«ای پسر آدم گناه مردم، تو را از گناه خودت، و نعمتی که در دست مردم است، تو را از نعمتی که خداوند به تو بخشیده است،غافل نسازد. مردم را از رحمت خداوند نا امید مگردان، در حالی که خود بدان امید واری».
_________________________________________________________________
*اگر مرا بشناسی:

خداوند متعال می فرماید:
«بنده ی من!هرگاه مرا شناختی، مرا عبادت می کنی و به من امیدوار می شوی. اگر کسی را با من شریک نسازی تو را می بخشایم. اگر چه گناهت دنیا را پر کرده باشد، من آن را پر از گذشت و آمرزش می کنم و از کسی هم پروا ندارم».
_________________________________________________________________
*پاداش صالحان:

خداوند متعال می فرماید:
«برای بندگان صالح و نیکوکارم هدایایی تهیه دیده ام که هرگز چشمی آن را ندیده،گوشی آن را نشنیده و بر قلب بشری خطور نکرده است».
_________________________________________________________________
*یا دنیا،یا آخرت:
خداوند متعال می فرماید:

«به ارجمندی و شکوهم سوگند که برای بنده ام دو ترس و دو امان را توام نخواهم کرد. هرگاه در دنیا از من بترسد، او را در آخرت امان دهم و هرگاه در دنیا از من ایمن باشد، او را در آخرت بترسانم».
_________________________________________________________________
*ظلم بر بی یاور:
خداوند متعال می فرماید:

«سخت است خشم من بر کسی که ستم کند بر آن که جز من کمک و یاوری نیابد».
_________________________________________________________________
*اخلاص در نزد دوستان:
خداوند متعال می فرماید:

«اخلاص سرّیست از اسرار من. آن را در قلب بندگانی که دوستشان می دارم، به امانت گذاشته ام».

در دیگر حدیث قدسی آمده است:
«هر کس درون خود را فاسد کند، خداوند برونش را فاسد می کند».

منبع:از کتاب صدای او ،گردآورنده: حمید رضا همتی

ایرانیکان جمعه 09 بهمن 1394 زمان : 17:21 نظرات (0)
بازدید : 2224

گازهای سمی غار ها در گنج یابی

فعالیت های باستان شناسی و همچنین کاوش دفینه و گنج یابی در هر مکانی که باشد همیشه با خطرات و مسائل خاصی همراه است که گنج یابان و کاوشگران دفینه و بار باید حتما به آنها توجه کنند . خطرات از انواع تله ها گرفته تا گازها همیشه جان باستان شناسان و گنج یابان را تهدید می کند . گاز که در مکان های مختلف وجود دارد در زمان کاوش یا ورود به غارها نیز ممکن است باشد که اگر به آنها توجه نشود خطرساز است . گاز غارها با توجه به شکل آنها می تواند جزو گازهای سمی باشد که در اینجا قصد آموزش مواجه با این نوع گازها ی سمی غار در زمان گنج یابی را داریم:


غار هایی که گاز سمی دارندغارهای زیرزمینی که وارد شدن به آنها سخت است باید هنگام ورود به غار اولین چیزی که باید در نظر بگیرید این است که غار گازهای سمی دارد یا نه . اگر در سقف غار لانه خفاش باشد و یا اگر نشانه ایی از زندگی دیگر حیوانات در غار موجود باشد  غار گازهای سمی ندارد
معمولا مسمومیت با چنین گازها بسیار آرام صورت می گیرد اگر حیوانات زنده داخل غار زندگی نکنند در این صورت حتما باید با ماسک ضد گاز وارد غار شوید. معمولا جستجوگران گنج در اثر تنفس این گاز به آرامی و بدون اینکه متوجه بشوند مسموم شده و می میرند . غارهایی که احتمال می دهید گازهای سمی دارند حتماباید با استفاده از ماسک ضد گاز وارد غار شوید

گنج, گنج یابی, زیرخاکی, باستان شناسی, گنج غار ,دفینه غار, مفهوم آثار , علائم باستانی , تله غار , دفینه , غار , غار زیرزمینی ,

ایرانیکان جمعه 09 بهمن 1394 زمان : 13:52 نظرات (0)
بازدید : 451

نشانه درختان قدیمی و کهنسال در دفینه و گنج یابی

در علم باستان شناسی و علوم قدیمه و حتی گنج یابی درخت جایگاه خاصی دارد و برخی از گونه های درخت هستند که با باور و اندیشه مردم گره خورده است برای نمونه شاید در محلی درخت چنار تنومند و قدیمی دارای جایگاه خاصی باشد و حتی عوام در امور مذهبی از آنها استفاده می کنند و در محلی دیگر درخت سرو مورد توجه باشد . شکل و سن درخت و محل قرار گرفتن آن حائز اهمیت است در برخی محلات قدیمی زیر درختان قدیمی برخی مراسم های سنتی و مذهبی برگزار می کردند و حتی نماد و نشان ان منطقه محسوب می شود از این رو در گنج یابی برخی درختان می توانند به عنوان علامت و نماد مورد توجه باشد و چه بسا که ممکن است راهنما باشد. با این حال همه درختان دارای دفینه و گنج نمی باشد . در ضمن توصیه اکید می شود از آسیب رساندن به درختان قدیمی جدا خودداری کنی چون هیچ گاه مخفی کنندگان گنج و دفینه و یا علامت را جایی قرار نمی دهند که درخت در گذر زمان آسیب برساند با این مقدمه طولانی به علامت درختان کهنسال در گنج یابی می پردازیم:

درختان کهنسال

همه درختان کهنسال بار ندارند باید به نسبت محیط اطراف سنجش شود.این که میگویند که زیر درختی که بار دارد درخت خشک میشود یک حرف بی حساب کتاب است و سخنان همین دراویش و شیادان بیش نیست و جز توهم و خیال پردازی چیزدیگری نیست. بار اغلب سکه است و درب خمره بسته است . درختانی که بسیار تنومند و عمر طولانی دارند و نیز به عنوان اماکن مذهبی یاد میشود که اغلب پارچه های نذر و نیاز به آن آویزان است دارای بار هستند.کاویدن زیر درخت بسیار مشکل است.چون ریشه هایی که سالها در زمین هستند شاید به قطر یک متر هم میرسد.هیچ وقت برای در اوردن دفینه درخت را خشک یا قطع نکنید.باید توجه داشته باشید که نوع و عمر درخت بسیار پر اهمیت است.

نام درخت

حدود عمر درخت

سرو

۵۰۰

گز

۶۰۰۰

داغداغان

۵۰۰۰

آزاد

۲۰۰۰

نارون

۵۰۰

سنجد

۷۰۰

چنار

۷۰۰

 

دفینه ,گنج یابی ,زیرخاکی, باستان شناسی, مفهوم آثار , علائم باستانی ,علائم دفینه , علائم گنج , علامت درخت کهنسال , علامت دفینه , علامت گنج ,

ایرانیکان جمعه 09 بهمن 1394 زمان : 13:15 نظرات (0)
بازدید : 192

طلسم مار در گنج و دفینه یابی

در مطلب قبلی با عنوان طلسم و انوع طلسم در گنج یابی و زیرخاکی مطالبی را نوشتم و متذکر شدم که طلسم در همه جنبه هایش حتی در حوزه علم باستان شناسی و گنج یابی و دفینه به خرافه نزدیک تا واقعیت. با این حال منکر وجود تله یا مانع در مسیر گنج یابی نیستم و شاید افرادی در این حوزه آن را به اشتباه طلسم تصور می کنند در هر حال اعتقادی به نام طلسم و طلسم مار در گنج یابی وجود دارد که افرادی به آن ایمان دارم .

دوستان در رابطه با طلسم مار و باطل کردن آن از من سوال کرده بودند.باز هم میگویم طلسم ساخته و پرداخته یک سری آدم سودجو و کلاهبردار است و وجود خارجی ندارد.مارها عموما گرما دوست هستند و  از آنجا که طلا فلزی است که گاز تولید می کند و به مرور زمان گاز طلا شعاعی به اندازه ۱۰ برابر خود درست می کند و خاک اطراف خود را گرم می کند. برای همین مارها محل دفینه رو برای زندگی خویش انتخاب میکنند.پس همیشه در هنگام کاویدن محل دفینه مواظب باشید که با مار برخورد نکنید.بهترین راه مبارزه با مار کپسول آتش نشانی از نوع co2 یا گازکربنیک است.مطمئن باشید که کپسول از نوع گاز کربنیک باشد و از نوع دیگر نباشد.کپسولهایی هستند قرمز رنگ با نازلی که به شکل قیف است.کافیست چند ثانیه روی مار گازکربنیک بپاشید.گازکربنیک باعث یخ زدن مار میشود و مار ساعتها به خواب فرو میرود.امروزه آتش نشانان از این روش برای مارگیری استفاده میکنند.به همین سادگی


 آثار , علائم باستانی,  طلسم مار , طلسمات , مار ,گنج, گنج یابی, زیرخاکی, طلسم گنج

ایرانیکان جمعه 09 بهمن 1394 زمان : 0:09 نظرات (0)
بازدید : 163

طلسم ، طلسم گنج و دفینه

درباره طلسم و سحر و جادو حرف و حدیث بسیار است از جمله در مورد گنج و دفینه و یا بار که طلسم شده است حتما شنیدید که عده ای گنج یابان و یا کاوشگران دفینه را از رفتن به اماکنی خاص به دلیل وجود طلسم منع می کنند . در برخی موارد چنان این افکار را با نشانه هایی شرح می دهند که انگار در حال توضیح ژانر وحشت هستند .

در این بحث به شما میگویم که طلسم چیست و چطوری میشه طلسم رو باطل کرد.طلسم ساخت یکسری افراد شیاد یا به قول خودمون دراویش هستش که برای بالا کشیدن دفینه یا شریک شدن در سهم دفینه میگویند که فلان مکان طلسم دارد اگر من آنجا باشم میتوانم آن طلسم را باطل کنم.به طور مختصر بگم که طلسم زاده ذهن بشر است و وجود خارجی ندارد و برای منخرف کردن اذهان وفکر مردم و نیز ترس مردم هنوز به کار میرود.اگر یک صدم به اینجور خرافات اعتقاد دارید توصیه میکنم سمت این کار نرید.برای ورود به این کار توصیه میکنم خرد خود را قاضی خود کنید تا موفق شید.این موضوع را هم بگم طلسم با تله مکانیکی فرق میکند.تله در بعضی از مکانهای گنج وجود دارد و اتفاقا بعد از چندصد سال هنوز کار میکنند.برای از بین بردن تله ها حتما از آدمهای متخصص کمک بگیرید که بسیار موضوع حساسی است.

من هر بار که میگم طلسم وجود خارجی ندارد دوستان مطالبی را ذکر میکنند انگار شک دارند به عقل و خرد خود.چند نفر طلسم آب را مطرح کرده بودند.دوستان طلسم وجود ندارد و فقط آدمهای کم سواد و نا آگاه باور می کنند.امروز یکی دیگر از شگردهای مخفی کردن دفینه را به شما میگویم.اگر جایی را میخواستید حفاری کنید و دستگاه بار را نشان داد و به آب برخورد کردید فکر نکنید که با آوردن یک شیاد یا درویش آب فروکش می کند.با این کار فقط مکان را به درویش یا همون شیاد لو دادید.فقط یه تله ساده هستش که شما به آب برخورد میکنید.در تله آب سفره آب زیرزمینی را از روی بار عبور میدادند.

در  یک سراشیبی زمین که سفره آب زیرزمینی بالاست به طوری که اگر چاهی حفر شود عمق رسیدن به آب تقریبا دو تا سه متر است گودال بزرگی به قطر تقریبا بیست متر و عمق تقریبی ۶ مترحفر میکردند و آب را از سراشیبی زمین به بیرون راهنمایی میکردند.وسط گودال اتاقکی حفر میکردند و توسط یک تونل به یک مکان در  حدود صد متری راهی ایجاد میکردند.تمام مسیر از ساروج است.راه آبی که از سراشیبی به بیرون میرفت را می بستند و آب روی اتاقک قرار می گرفت و روی اتاق را سنگچین میکنند تا آب در حرکت باشد و روی سنگچین خاک میریزند.پس تنها راه ورودی به اتاقک تونل میباشد.گاهی هم اتفاق افتاده که تونل ساخته نشده و بار در یک اتاقک در وسط آب قرار گرفته و تنها راه نفوذ به اتاقک حفر چند چاه در پایین سراشیبی و خروج آب سطحی میباشد.پس حالا فهمیدید که طلسم چیه و چطور ساخته میشه؟طلسم ساخته ذهن یک مشت آدم دزد و شیاد و همین دراویش هستند که همیشه دنبال کلاهبرداری هستن.این نوع مخفی کردن دفینه واقعا یک هنر است.

گنج ,گنج یابی, زیرخاکی, دفینه ,علائم باستانی ,طلسم ,طلسم گنج

ایرانیکان جمعه 09 بهمن 1394 زمان : 0:01 نظرات (0)
بازدید : 85

فیلم و اشخاص مختلف


صادق محصولی: گنج قارون

مهرداد بذرپاش: سوپراستار

حسین شریعتمداری: مردی که زیاد می‌دانست

غلامحسین کرباسچی: شب‌‌های زاینده‌رود

جواد شمقدری: طوفان شن

علی لاریجانی: وقتی نیچه گریه کرد

مهدی هاشمی‌رفسنجانی: اگه می‌تونی منو بگیر

سعید مرتضوی: چه کسی امیر را کشت؟

هوشنگ امیراحمدی: خیلی دور، خیلی نزدیک

اسفندیار رحیم‌مشایی: اینک، آخر‌الزمان

هدیه تهرانی: Love story

محمدباقر قالیباف: شاید وقتی دیگر

حمید بهبهانی (وزیر راه): بیست

معاون مطبوعاتی وزارت ارشاد: بیل را بکش

شهرام جزایری: فرار از زندان

موسوی، کروبی و خاتمی: اخراجی‌ها1، اخراجی‌ها2، اخراجی‌ها3

مهدی کلهر: دروغ‌های حقیقی

سعید امامی: گزارش یک قتل

علی پروین: سلطان

هاشمی‌رفسنجانی: دره من چه سرسبز بود

محسن رفیقدوست: خداحافظ رفیق

وزیر اطلاعات: وقتی همه خوابیم

محمدرضا رحیمی: فارغ‌التحصیل

نهضت آزادی: بوی کافور، عطر یاس

علیرضا افتخاری: یه بوس کوچولو

منوچهر متکی: تحفه هند

حمید بقایی: 300

مشاوران جوان: آواز گنجشک‌ها

بیست و دوم خرداد: روز فرشته

دوم خرداد: روز شیطان

عسگرپور و سجادپور: دوئل

دولت نهم و دولت دهم: دو فیلم با یک بلیت

دیمیتری مدودف: مجسمه

اعتماد، اعتماد ملی، سرمایه، شهروند امروز، هم‌میهن: سوته‌دلان

ولادیمیر پوتین: پوتین

مصطفی کواکبیان: اعتراض

عادل فردوسی‌پور: کمیسر متهم می‌کند

عزت‌الله ضرغامی: حاجی آقا آکتور سینما

احمد توکلی: مرثیه‌ای برای یک‌ رؤیا

بنیامین نتانیاهو: گاو خشمگین

هوگو چاوز: ای برادر کجایی؟

خسرو معتضد: دایی‌جان ناپلئون

دریابان علی شمخانی: ناخدا خورشید

فیدل کاسترو: یکبار برای همیشه

سعید حجاریان: می‌خواهم زنده بمانم

محمدصادق لاریجانی: حکم

طرح هدفمندکردن یارانه‌ها: غرامت مضاعف

همایش ایرانیان خارج از کشور: بیگانه بیا

طرح مسکن مهر: خانه‌ای روی آب

حسین انتظامی: همشهری کین

محمدجواد لاریجانی: در کمال خونسردی

وزیر مسکن: اجاره‌نشین‌ها

محسن رضایی: بلندی‌های صفر

کامران باقری‌لنکرانی: زیر درخت هلو

شهرام شکیبا: چارچنگولی

مردم شریف و همیشه در صحنه: بینوایان

شرایط کنونی: پاپیون

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 15:51 نظرات (0)
بازدید : 60

حضرت رضا (ع)

حضرت رضا (ع) در هنگام شهادتش، 55 ساله بود. برخى سال شهادت آن حضرت رإ؛ ح‏ح سال 205 و برخى 201 هجرى دانسته‏اند.
محل دفن: مشهد مقدس (در استان خراسان، در كشور ايران).
همسران: 1. سبيكه يا خيزران، مادر امام محمد تقى (ع). 2. ام حبيبه (دختر مأمون). و چند ام ولد.
فرزندان: 1. امام محمد تقى (ع) كه پس از شهادت پدرش، در سن هفت سالگى به امامت رسيد.


نام: على.
كنيه: ابوالحسن (چون كنيه امام موسى كاظم (ع) نيز ابوالحسن است، به امام رضا(ع) ابوالحسن ثانى نيز گفته مى‏شود).
القاب: رضا، صابر، رضى، وفى، فاضل و صديق.
از ميان لقب‏هاى فوق، «رضا» شهرت بيشترى دارد. علت اين كه آن حضرت را «رضا» ناميده‏اند، اين است كه پسنديده خدا در آسمان و مورد خشنودى رسول خدا(ص) و ائمه اطهار (ع) در زمين بوده و دوستان و دشمنان به اتفاق از وى خشنود و راضى بودند.
منصب: معصوم دهم و امام هشتم شيعيان.
همچنين به مدت سه سال وليعهد مأمون عباسى بود.
تاريخ تولد: يازدهم ذيقعده سال 148 هجرى.
برخى مورخان تاريخ تولد آن حضرت را سال 151 هجرى و برخى ديگر سال 153 هجرى، پنج سال پس از وفات امام جعفر صادق(ع) دانسته‏اند.
محل تولد: مدينه مشرفه، در سرزمين حجاز (عربستان سعودى كنونى).
نسب پدرى: ابوالحسن، موسى بن جعفر بن محمد بن على بن حسين بن على‏بن ابى‏طالب(ع).
نام مادر: نجمه. نام‏هاى ديگرى نيز براى او نقل شده است؛ مانند: تكتم، اروى، سكن، ام البنين، شقرا، خيزران، سمانه، صقر و طاهره.
اين بانوى فاضله كه با تربيت حميده -مادر امام موسى كاظم(ع)- به كمالات انسانى و اخلاق اسلامى دست يافته بود، بهترين زنان عصر خويش در تعقل، ديندارى و حيا بود.
مدت امامت: از زمان شهادت پدرش، امام موسى كاظم (ع)، در رجب سال 183، تا سال 203 هجرى، به مدت بيست سال. آن حضرت در سن 35 سالگى به امامت رسيد.
تاريخ و سبب شهادت: آخر ماه صفر سال 203 هجرى به وسيله زهرى كه مأمون عباسى در خراسان به آن‏حضرت خورانيد. حضرت رضا (ع) در هنگام شهادتش، 55 ساله بود. برخى سال شهادت آن حضرت رإ؛ ح‏ح سال 205 و برخى 201 هجرى دانسته‏اند.
محل دفن: مشهد مقدس (در استان خراسان، در كشور ايران).
همسران: 1. سبيكه يا خيزران، مادر امام محمد تقى (ع). 2. ام حبيبه (دختر مأمون). و چند ام ولد.
فرزندان: 1. امام محمد تقى (ع) كه پس از شهادت پدرش، در سن هفت سالگى به امامت رسيد.
علماى شيعه ايشان را تنها فرزند امام رضا (ع) دانسته‏ اند؛ اما در برخى منابع، فرزندان ديگرى نيز براى آن حضرت ذكر شده است كه عبارتند از: 2. ابو محمد حسن. 3. جعفر. 4. ابراهيم. 5. حسن. 6. عايشه. 7. فاطمه.

اصحاب

1. دعبل بن على خزاعى.
2. حسن بن على وشّاء بجلى.
3. حسن بن على بن فضال.
4. حسن بن محبوب.
5. زكريا بن آدم اشعرى قمى.
6. صفوان بن يحيى بجلى.
7. محمد بن اسماعيل بن بزيع.
8. نصر بن قابوس.
9. ريّان بن صلت.
10. محمد بن سليمان ديلمى.
11. على بن حكم انبارى.
12. عبداللّه بن مبارك نهاوندى.
13. حمّاد بن عثمان.
14. حسن بن سعيد اهوازى.
15. محمد بن سنان.
گفتنى است كه ،تعداد ياران و اصحاب آن حضرت، بيش از اين است و در اين جا تنها نام تعداد اندكى از آنان آورده شد.

زمامداران معاصر

1. منصور عباسى (158-136 ق.).
2. مهدى عباسى (169-158 ق.).
3. هادى عباسى (170-169 ق.).
4. هارون الرشيد (193-170 ق.).
5. محمد امين (198-193 ق.).
6. مأمون عباسى (218-196 ق.).
پس از نبرد ميان امين و مأمون، فرزندان هارون الرشيد، براى به دست آوردن منصب خلافت و پيروزى نهايىِ مأمون بر امين، در سال 201 هجرى امام رضا (ع) به اجبار و اكراه مأمون به ولايت‏عهدى وى برگزيده شد. مأمون با اين كه در ظاهر براى امام رضا (ع) احترام ويژه‏اى قائل بود و ايشان را بر همگان، از جمله علويان و عباسيان، مقدم مى‏داشت، اما در ضمير خود، به مقام علمى و اجتماعى آن حضرت حسد مى‏برد و كينه ايشان را در دل داشت. سرانجام نيز با توطئه‏اى پنهان، آن حضرت را به شهادت رساند. 

رويدادهاى مهم

1. زندانى و مسموم شدن امام‏كاظم(ع)، پدر امام‏رضا(ع)، به‏دستور هارون‏الرشيد.
2. جنگ خونين ميان مأمون و امين، فرزندان هارون الرشيد، و نذر مأمون مبنى بر واگذارىِ أمر خلافت به افضل آل ابى‏طالب (ع) در صورت پيروزى بر امين.
3. پيروزىِ مأمون بر امين و گسترش سيطره مأمون بر آفاق اسلامى و قصد ظاهرى او بر وفاى به نذر.
4. درخواست مأمون از امام رضا(ع) براى رفتن از مدينه به خراسان، درسال 200 هجرى.
5. حركت امام رضا (ع) از مدينه و گذشتن از شهرهاى بصره، بغداد، قم و نيشابور و رسيدن به مرو (مقر حكومت مأمون).
6. استقبال بى‏نظير مسلمانان شهرهاى بين راه (مانند قم و نيشابور) از امام‏رضا(ع) و ظهور كرامات و معجزات فراوان از آن حضرت.
7. استقبال مأمون از امام رضا (ع) و مراعات احترام آن حضرت و مقدم داشتن ايشان بر علويان و عباسيان.
8. وادار كردن امام رضا (ع)، توسط مأمون براى پذيرش ولايت‏عهدى.
9. پذيرفتن امام رضا (ع)، ولايت‏عهدىِ مأمون را مشروط بر عدم دخالت در امور كشوردارى، در سال 201 هجرى.
10. ضرب سكه به‏نام امام‏رضا(ع) و خواندن خطبه به‏نام آن‏حضرت، در منابر و محافل، و بزرگ آوازه نمودن مقام ايشان در شهرهاى مختلف اسلامى به‏دستور مأمون.
11. تزويج ام حبيبه، دختر مأمون به امام رضا (ع) و نامزدىِ ام الفضل براى امام‏محمد تقى (ع)، توسط مأمون عباسى.
12. دستور مأمون به مردم مبنى بر كنار گذاشتن بدعت عباسيان در پوشيدن لباس سياه و تغيير آن به جامه سبز.
13. تشكيل جلسه‏هاى مناظره امام رضا (ع) با رؤساى مذاهب واديان (مسيحيت، يهوديت، صابئين، زرتشتى و...) درباره مسائل كلامى، به دستور مأمون.
14. انتقال مقر خلافت و تشكيلات حكومتىِ مأمون از مرو به بغداد به خواست امام رضا (ع).
15. خروج امام رضا (ع) به همراه مأمون، فضل بن سهل و تمامىِ دست اندر كاران حكومتى از مرو.
16. سوءقصد به فضل بن سهل و كشته شدن او در حمام سرخس، به توطئه مأمون، در سال 203 هجرى.
17. نصيحت امام رضا (ع) به مأمون در مراعات شؤونات دينى و مردمى.
18. حسد وكينه تدريجىِ مأمون به امام رضا (ع) و پنهان نگه داشتن آن.
19. مسموميت و شهادت امام رضا (ع) به دستور پنهانىِ مأمون، در روز آخر صفر سال 203 هجرى.
20. سوگوارى و غمگين شدن ظاهرىِ مأمون در شهادت امام رضا (ع) و به خاك‏سپارى آن حضرت در كنار قبر هارون الرشيد، در قريه سناباد، از دهستان نوقان (مشهد كنونى).

داستان‏ها

1. برآوردن نياز درمانده در سفر

روزى گروهى از مردم در محضر امام رضا (ع) اجتماع نموده و از آن حضرت درباره مسائل دينى استفتا مى‏كردند. ناگاه مردى وارد مجلس شد و گفت: «اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسوُلِ اللَّه». من از دوستان و شيعيان شما و اجداد طاهرين شما هستم. هم‏اكنون از سفر حج برگشته‏ام و خرج راه را گم كرده و تهى‏دست شده‏ام و براى رسيدن به وطن نياز به مبلغى پول دارم. اگر براى شما ممكن است، پولى را به من عنايت كنيد تا به وطن برسم و در آن جا به همان مقدار از طرف شما صدقه دهم؛ زيرا من در شهر خود ثروتمندم.
حضرت فرمود: بنشين، خدا تو را رحمت كند! سپس رو كرد به مردم و پاسخ مسائل شرعى آنان را داد تا اين كه خانه از مردم خالى شد و همگان پراكنده گشتند، مگر سه چهار نفر. آن‏گاه امام (ع) وارد اندرونىِ خانه شد و پس از دقايقى بازگشت، اما به آن اتاق وارد نشد، بلكه از پشت در صدا زد: كجا است آن مرد خراسانى كه نفقه راه خويش را گم كرده بود؟ آن مرد برخاست و عرض كرد: اينجا هستم. امام (ع) از بالاى در، دويست دينار (اشرفى) را به او داد و فرمود: اين مقدار را بگير و هزينه سفر و بازگشت به وطن كن، و لازم نيست آن را از جانب من صدقه بدهى. اكنون از اين جا بيرون برو تا من تو را نبينم و تو نيز مرا نبينى.
مرد خراسانى اشرفى‏ها را گرفت و از امام تشكر كرد و از آن جا بيرون رفت. سپس امام وارد اتاق شد يكى از اصحاب، كه ناظر اين جريان بود، از امام (ع) پرسيد: فداى تو گردم، عطاى وافر بخشيدى و بى‏نيازش كرد، اما چرا روى از او پوشاندى؟ امام (ع) فرمود: زيرا نخواستم ذلت سؤال را در چهره او مشاهده كنم. جدم، پيامبراكرم(ص) فرمود: پنهان كننده نيكى، هر عملش معادل هفتاد حج است.
امام‏رضا(ع) با اين عمل خويش به شيعيان و مسلمانان آموخت در برابر وضعيت نامطلوب هم‏كيشان و برادران خود احساس مسؤوليت كرده و بدون چشم‏داشت يا منّتى، نيازهاى او را برآورده نمايند و اين گونه، صفا و صميميت را در جامعه حاكم گردانند(1).

2. مأمون عباسى و امام رضا (ع)

مأمون عباسى پس از دعوت امام رضا (ع) به خراسان و تكريم وتعظيم آن حضرت، هرگاه فرصتى به دست مى‏آورد از محضر علمى امام (ع) بهره مى‏جست. از جمله، روزى به امام رضا (ع) گفت: يا اباالحسن! از جدت، على بن ابى‏طالب (ع) به من خبر بده كه چگونه در روز قيامت قسيم بهشت و جهنم خواهد بود؟
امام رضا (ع) فرمود: آيا نشنيدى از پدرت و او از اجدادت و آنان از عبدالله بن عباس كه گفت: شنيدم از پيامبر اكرم (ص) كه فرمود: «حُبُّ عَلِىٍّ ايمانٌ وَبُغْضُهُ كُفْرٌ» يعنى دوستى على، ايمان و دشمنى او كفر است.
مأمون گفت: بلى، اين حديث را از اجدادم شنيدم.
امام رضا (ع) فرمود: چون دوستىِ على، ايمان و دشمنى او كفر است، پس على(ع) قسيم بهشت و جهنم خواهد بود.
مأمون كه از پاسخ سودمند امام رضا (ع) خشنود شده بود، گفت: اى ابوالحسن، خدا مرا پس از او باقى نگذارد و من شهادت مى‏دهم كه تو وارث علم رسول خدا(ص) هستى.(2)
با اين كه غالب خلفاى عباسى با امامان معصوم (ع) عصر خويش ناسازگارى داشته و بسا كينه و دشمنىِ خويش را آشكار و در آزار آنان هيچ گونه ابايى نداشتند وحتى برخى از آنان مرتكب به شهادت رساندن امام (ع) شدند، اما مأمون (هفتمين خليفه عباسى) به تشيع گرايش داشته و به دوستى و حبّ اهل بيت(ع) تظاهر مى‏كرد و علويان را در جامعه اسلامى گرامى مى‏داشت و براى بزرگان آنان احترام ويژه‏اى قائل بود و به همين دليل، امام رضا (ع) را به ولايت‏عهدى خويش منصوب كرد. گرچه در اين راه از سوى ساير عباسيان مورد اعتراض قرار گرفت و حتى متحمل فتنه‏ها و ناملايمات فراوانى شد، ولى در تصميم خويش ثابت‏قدم بود و اين گونه مشكلات، وى را از هدفش باز نمى‏داشت.
اما با اين همه، حب جاه و احساس حقارت روحى در برابر امام رضا (ع) و حسد و كينه به آن حضرت، او را واداشت تا در عين اعتقاد قلبى و عملى به شيعه و امامت امام رضا (ع) مرتكب ننگين‏ترين عمل، يعنى مسموم كردن و به شهادت رساندن آن حضرت گردد و تمام زحمات خويش را با اين عمل ننگين بر باد دهد.

كلمات شريفه

1. قالَ الرّضا (ع): لا يُجْتَمَعُ الْمالُ اِلاّ بِخِصالِ خَمْسٍ: بِبُخْلٍ شديدٍ، وَاَمَلٍ طَويلٍ، وَحِرْصٍ غالِبٍ، وَقَطيعَةِ الرَّحِم، وَايثار الدُّنيا عَلىَ الْاخِرةِ.(3)
هيچ ثروتى گرد نمى‏آيد مگر با پنج خصلت: بخل شديد، آرزوى دراز، حرص غلبه كننده، گسستن پيوند خويشاوندى، و از دست دادن آخرت در برابر گرفتن دنيا.
2. قالَ (ع): لِلْإمامِ عَلاماتٌ: يَكُونُ اَعْلَمُ النّاسِ، وَاَحكَمُ النْاسِ، وَاَتْقَى النَّاسِ، وَاَحْلَمُ النَّاسِ، وَاَشْجَعُ النَّاسِ، وَاَسْخَى النَّاسِ، وَاَعْبَدُ النَّاسِ.(4)
براى امام نشانه‏هايى است: او داناترين، دادگرترين، باتقواترين، بردبارترين، شجاع‏ترين، سخاوتمندترين و عابدترين مردمان است.
3. قالَ (ع):صَديقُ كُلِّ امْرَءٍ عَقَلُهُ وَعَدُوُّهُ جَهْلُهُ.(5)
دوست هر مردى عقل او است و دشمن او نادانى او است.
4. قالَ (ع): مَنْ حاسَبَ نَفْسَهُ رَبَحَ وَمَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ.(6)
آن كسى كه نفسش را محاسبه كند، سود برده است و آن كسى كه از محاسبه نفس غافل بماند، زيان ديده است.
5. قالَ (ع): لا يَسْتَكْمِلُ عَبْدٌ حقيقةَ الايمانِ حَتَّى تَكُونَ فيهِ خِصالُ ثَلاثٍ: اَلتَّفقُّهُ فِى الدّينِ وَحُسْنُ التَّقْديرِ فِى الْمَعيشَةِ، وَالصَّبرُ عَلَى الرَّزايا.(7)
هيچ بنده‏اى حقيقت ايمانش را كامل نمى‏كند مگر اين كه در او سه خصلت باشد: دين‏شناسى، تدبر نيكو در زندگى، و شكيبايى در مصيبت‏ها و بلاها.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 . مناقب آل أبى طالب، ج 3، ص 470.
2 . كشف الغمة فى معرفة الأئمة، ج‏3، ص 147.
3 . همان، ص 125.
4 . همان، ص 120.
5 . همان، ص 125.
6 . بحار الأنوار، ج 78، ص 352، باب 26، ح 9.
7 . همان، ج 78، ص 339، ح 1.

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 15:47 نظرات (0)
بازدید : 81

دست خط امام علی (ع)

به گزارش شیعه آنلاین،  مسجدی در نزدیکی شهر مکه مکرمه کشف شد که در آن سنگ بزرگی وجود دارد و جملاتی از دست نوشته های مولای متقیان، حضرت علی (ع) بر روی آن نوشته شده است.
کارشناسان مسائل آثار تخمین زده اند که عمر این مسجد که توسط کارگرانی که در حال حفاری کوه «جمرات» بودند کشف شد، به بیش از هزار و دویست سال باز می گردد.

در همین راستا  خبری تحت عنوان «کشف جدید قبرستان "بنی هاشم" نزدیک مسجدالحرام» از کشف قبرستان خانوادگی در اطراف مکه مکرمه که به فرزندان «بنی هاشم بن عبد مناف» و «بنی عبدالمطلب بن عبدمناف» تعلق داشته، خبر دادیم.

SiteRooz.com
SiteRooz.com
SiteRooz.com

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 15:45 نظرات (0)
بازدید : 61

حکایت :خدایا مرسی


قبل از غروب آفتاب رسیدیم مهران.خسته و کوفته با همان سر و وضع آشفته خودمان را به بهداری رساندیم. آنجا صحنه ای را دیدم که هرگز یادم نمی رود. جلو در اورژانس، یکی از اون بچه های شوخ که بهش بمب روحیه هم می گفتند، نشسته بود و دست ها رو بالا برده بود و می گفت: «خدایا ! از اینکه منو آفریدی، مرسی! دستت درد نکند، شرمنده ام کردی!»

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 15:42 نظرات (0)
بازدید : 112

داستان ریش بغل دستی

ایام رجب المرجب بود و هر روز دعای «یا من ارجوه لکل خیر» را می خواندیم. حاج آقا قبل از مراسم برای آن دسته از دوستان که مثل ما توجیه نبودند، توضیح می داد که وقتی به عبارت “یا ذوالجلال و الاکرام “رسیدید، که در ادامه آن جمله “حرّم شیبتی علی النار ” می آید، با دست چپ محاسن خود را بگیرید و انگشت سبابه دست دیگر را به چپ و راست تکان دهید.
هنوز حرف حاجی تمام نشده ، یک بچه های تخس بسیجی از انتهای مجلس برخاست و گفت: اگر کسی محاسن نداشت ،چه کار کند؟
برادر روحانی هم که اصولا در جواب نمی ماند گفت: محاسن بغل دستی اش را بگیرد .چاره ای نیست، فعلا دوتایی استفاده کنند تا بعد!
خدایا مرسی منو آفریدی

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 15:41 نظرات (0)
بازدید : 94

خواص سوره های قرآن

سوره مبارکه انعام : در این سوره (۷۰) بار نام خدا برده شده و (۷۰) هزار فرشته با آن به زمین آمدند؛ هر کس آن را بخواند، از خوف و ترس در امان است

سوره مبارکه نساء: هر کس سوره نساء را تلاوت کند، از عذاب قبر مصون و از آفات دنیا نیز در امان است ، تا به بهشت برسد.

سوره مبارکه مائده : هر کس روزهاى پنج شنبه سوره مائده را قرائت کند، ایمانش ، به ظلم آلوده نمى شود.


ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 15:38 نظرات (0)
بازدید : 54

 فاطمه معصومه (س)

لقب «معصومه» را امام رضا عليه السلام به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روايتى فرمود:

«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى»(4) ؛ «هر كس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»

اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.


نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر عليه السلام و مادر مكرمه‌اش حضرت نجمه خاتون سلام الله عليها است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست . لذا حضرت معصومه سلام الله عليها با حضرت رضا عليه السلام از يك مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال 173 هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام قرار گرفت.

در سال 200 هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيدگونه حضرت رضا عليه السلام به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال 173 هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا عليه السلام قرار گرفت. 


يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه سلام الله عليها به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده‌اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى‌شد. اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب سلام الله عليها پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى‌رساندند و مخالفت خود و اهل‌بيت عليهم السلام را با حكومت حيله‌گر بنى‌عباس اظهار مى‌كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده‌اى از مخالفان اهل‌بيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند، سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت معصومه سلام الله عليها را نيز مسموم كردند.

به هر حال، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه سلام الله عليها بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى‌فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند؛ و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى‌كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز 23 ربيع الاول سال 201 هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى‌شود شتر آن حضرت در مقابل در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.

آن بزرگوار به مدت 17 روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه سِتّيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال 201 هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فرو بست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند. مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد در اين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.

آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب‌هاى خود سوار و از محل دور شدند. آن بزرگوار به مدت 17 روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است. 


بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى‌رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا و امام جواد عليهماالسلام باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اولياء الهي انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه سلام الله عليها موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد عليه السلام به سال 256 هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله‌گاه قلوب ارادتمندان به اهل‌بيت عليهم السلام و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت و امامت شد.

 

احاديثي پيرامون حضرت معصومه سلام الله عليها

قال الصادق عليه السلام:

انّ للّه حرماً و هو مكه ألا انَّ لرسول اللّه حرماً و هو المدينة ألا و ان لاميرالمؤمنين عليه السلام حرماً و هو الكوفه الا و انَّ قم الكوفة الضغيرة ألا ان للجنة ثمانيه ابواب ثلاثه منها الى قم تقبض فيها اموأة من ولدى اسمها فاطمه بنت موسى عليهاالسلام و تدخل بشفاعتها شيعتى الجنة با جمعهم؛ خداوند حرمى دارد كه مكه است پيامبر حرمى دارد و آن مدينه است و حضرت على عليه السلام حرمى دارد و آن كوفه است و قم كوفه كوچك است كه از هشت در بهشت سه در آن به قم باز مى‌شود - زنى از فرزندان من در قم از دنيا مى‌رود كه اسمش فاطمه دختر موسى عليه السلام است و به شفاعت او همه شيعيان من وارد بهشت مى‌شوند. يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه سلام الله عليها به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده‌اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى‌شد. اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب سلام الله عليها پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى‌رساندند و مخالفت خود و اهل‌بيت عليهم السلام را با حكومت حيله‌گر بنى‌عباس اظهار مى‌كرد.


عن سعد عن الرضا عليه السلام قال:

يا سعد من زارها فله الجنة ثواب الأعمال و عيون اخبار الرضا عليه السلام: عن سعدبن سعد قال: سالت اباالحسن الرضا عليه السلام عن فاطمه بنت موسى بن جعفر عليه السلام فقال:

من زارها فله الجنة.

امام رضا عليه السلام فرمود: كسى كه حضرت فاطمه معصومه را زيارت كند پاداش او بهشت است .


عن ابن الرضا عليهماالسلام قال:

من زار قبر عمتى بقم فله الجنة .(1)

امام جواد عليه السلام: كسى كه عمه‌ام را در قم زيارت كند پاداش او بهشت است .

امام صادق عليه السلام:

من زارها عارفاً بحقّها فله الجنة.(2)

امام صادق عليه السلام: كسى كه آن حضرت را زيارت كند در حالى كه آگاه و متوجه شأن و منزلت او باشد بهشت پاداش اوست .

امام صادق عليه السلام:

«الّا انَّ حرمى و حرم ولدى بعدى قم»(3) ؛ آگاه باشيد كه حرم و حرم فرزندان بعد از من قم است .


جايگاه حضرت معصومه سلام الله عليها

لقب «معصومه» را امام رضا عليه السلام به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روايتى فرمود:

«مَنْ زَارَ الْمَعصُومَةَ بِقُمْ كَمَنْ زَارَنى»(4) ؛ «هر كس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسى است كه مرا زيارت كرده است.»

اين لقب، كه از سوى امام معصوم به اين بانوى بزرگوار داده شده، گوياى جايگاه والاى ايشان است.


امام رضا عليه السلام در روايتى ديگر مى‌فرمايد:

هر كس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در رى يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مى‌يابد.(5)

ديگر حضرت معصومه سلام الله عليها «كريمه اهل بيت» است. اين لقب نيز بر اساس رؤياى صادقانه يكى از بزرگان، از سوى اهل‌بيت به اين بانوى گرانقدر داده شده است. ماجراى اين رؤياى صادقانه بدين شرح است :

مرحوم آية اللّه سيّدمحمود مرعشى نجفى، پدر بزرگوار آية اللّه سيد شهاب الدين مرعشى (ره) بسيار علاقه‌مند بود كه محل قبر شريف حضرت صدّيقه طاهره سلام الله عليها را به دست آورد. ختم مجرّبى انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسّل بسيار، استراحت كرد. در عالم رؤيا به محضر مقدّس حضرت باقر عليه السلام و يا امام صادق عليه السلام مشرّف شد.

امام به ايشان فرمودند:

«عَلَيْكَ بِكَرِيمَةِ اَهْل ِ الْبَْيت ِ»؛ يعنى به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن.

ايشان به گمان اين كه منظور امام عليه السلام حضرت زهرا سلام الله عليها است، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براى دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرّف شوم.» امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود:«به دليل مصالحى، خداوند مى‌خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا سلام الله عليها پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه سلام الله عليها را تجلّى‌گاه قبر شريف حضرت زهرا سلام الله عليها قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتى براى آن مقدّر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهّر حضرت معصومه سلام الله عليها داده است.» مرحوم مرعشى نجفى هنگامى كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زيارت حضرت معصومه سلام الله عليها رهسپار ايران شود. وى بى‌درنگ آماده سفر شد و همراه خانواده‌اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل‌بيت ترك كرد.(6)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پي‌نوشت‌ها:

1- كامل الزيارة.

2- بحارالانوار، ج 48، ص 307.

3- بحارالانوار، ج 60 ص 216.

4- ناسخ التواريخ، ج 3، ص 68، به نقل از كريمه اهل‌بيت، ص 32.

5- زبدة التصانيف، ج 6، ص 159، به نقل از كريمه اهل بيت، ص 3.

6-کريمه اهل‌بيت، ص 43.

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 10:22 نظرات (0)
بازدید : 70

داستان قضاوت حضرت علی

حکایثی از بحارالانوار جلد۲

در زمان خلافت عمر، جوانى به نزد او آمد و از مادرش شکایت کرد. و ناله سر مى داد که :- خدایا! بین من و مادرم حکم کن .عمر از او پرسید:- مگر مادرت چه کرده است ؟ چرا درباره او شکایت مى کنى ؟

جوان پاسخ داد: مادرم نه ماه مرا در شکم خود پرورده و دو سال تمام نیز شیر داده . اکنون که بزرگ شده ام و خوب و بد را تشخیص مى دهم ، مرا طرد کرده و مى گوید: تو فرزند من نیستى ! حال آنکه او مادر من و من فرزند او هستم .عمر دستور داد زن را بیاورند. زن که فهمید علت اظهارش چیست ، به همراه چهار برادرش و نیز چهل شاهد در محکمه حاضر شد.عمر از جوان خواست تا ادعایش را مطرح نماید.

جوان گفته هاى خود را تکرار کرد و قسم یاد کرد که این زن مادر من است . عمر به زن گفت :- شما در جواب چه مى گویید؟زن پاسخ داد: خدا را شاهد مى گیرم و به پیغمبر سوگند یاد مى کنم که این پسر را نمى شناسم . او با چنین ادعاى مى خواهد مرا در بین قبیله و خویشاوندانم بى آبرو سازد. من زنى از خاندان قریشم و تا بحال شوهر نکرده ام و هنوز باکره ام .در چنین حالتى چگونه ممکن است او فرزند من باشد؟

عمر پرسید: آیا شاهد دارى ؟زن پاسخ داد: اینها همه گواهان و شهود من هستند.آن چهل نفر شهادت دادند که پسر دروغ مى گوید و نیز گواهى دادند که این زن شوهر نکرده و هنوز هم باکره است .عمر دستور داد که پسر را زندانى کنند تا درباره شهود تحقیق شود.

اگر گواهان راست گفته باشند، پسر به عنوان مفترى مجازات گردد.ماءموران در حالى که پسر را به سوى زندان مى بردند، با حضرت على علیه السلام برخورد نمودند، پسر فریاد زد:- یا على ! به دادم برس . زیرا به من ظلم شده و شرح حال خود را بیان کرد. حضرت فرمود: او را نزد عمر برگردانید. چون بازگردانده شد، عمر گفت : من دستور زندان داده بودم . براى چه او را آوردید؟

گفتند: على علیه السلام دستور داد برگردانید و ما از شما مکرر شنیده ایم که با دستور على بن ابى طالب علیه السلام مخالفت نکنید.در این وقت حضرت على علیه السلام وارد شد و دستور داد مادر جوان را احضار کنند و او را آوردند. آن گاه حضرت به پسر فرمود: ادعاى خود را بیان کن .جوان دوباره تمام شرح حالش را بیان نمود.على علیه السلام رو به عمر کرد و گفت :- آیا مایلى من درباره این دو نفر قضاوت کنم ؟

عمر گفت : سبحان الله ! چگونه مایل نباشم و حال آنکه از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیده ام که فرمود:- على بن ابى طالب علیه السلام از همه شما داناتر است .

حضرت به زن فرمود: درباره ادعاى خود شاهد دارى ؟گفت : بلى ! چهل شاهد دارم که همگى حاضرند. در این وقت شاهدان جلو آمدند و مانند دفعه پیش گواهى دادند.على علیه السلام فرمود: طبق رضاى خداوند حکم مى کنم . همان حکمى که رسول خدا صلى الله علیه و آله به من آموخته است .سپس به زن فرمود: آیا در کارهاى خود سرپرست و صاحب اختیار دارى ؟زن پاسخ داد: بلى !این چهار نفر برادران من هستند و در مورد من اختیار دارند.

آن گاه حضرت به برادران زن فرمود:- آیا درباره خود و خواهرتان به من اجازه و اختیار مى دهید؟گفتند: بلى ! شما درباره ما صاحب اختیار هستید.حضرت فرمود: به شهادت خداى بزرگ و شهادت تمامى مردم که در این وقت در مجلس حاضرند. این زن را به عقد ازدواج این پسر درآوردم و به مهریه چهارصد درهم وجه نقد که خود آن را مى پردازم . (البته عقد صورت ظاهرى داشت ).سپس به قنبر فرمود: سریعا چهارصد درهم حاضر کن .قنبر چهارصد درهم آورد. حضرت تمام پولها را در دست جوان ریخت .

فرمود: این پولها را بگیر و در دامن زنت بریز و دست او را بگیر و ببر و دیگر نزد ما برنگرد مگر آنکه آثار عروسى در تو باشد، یعنى غسل کرده برگردى .پسر از جاى خود حرکت کرد و پولها را در دامن زن ریخت و گفت :- برخیز! برویم .در این هنگام زن فریاد زد: ((اءلنار! النار!)) (آتش ! آتش !)اى پسر عموى پیغمبر آیا مى خواهى مرا همسر پسرم قرار بدهى ؟!به خدا قسم ! این جوان فرزند من است .

برادرانم مرا به شخصى شوهر دادند که پدرش غلام آزاد شده اى بود این پسر را من از او آورده ام .

وقتى بچه بزرگ شد به من گفتند:- فرزند بودن او را انکار کن و من هم طبق دستور برادرانم چنین عملى را انجام دادم ولى اکنون اعتراف مى کنم که او فرزند من است . دلم از مهر و علاقه او لبریز است .مادر دست پسر را گرفت و از محکمه بیرون رفتند.عمر گفت : ((واعمراه ، لو لا على لهلک عمر))- ((اگر على نبود من هلاک شده بودم .))

ایرانیکان پنجشنبه 08 بهمن 1394 زمان : 7:41 نظرات (0)
بازدید : 87

 امام جعفر صادق (ع)

حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای  اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . دارای حکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی  مي کرد و مي فرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکی از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وی صادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود .


1. امام صادق ( ع )
2.عصر امام صادق ( ع )
3.جنبش علمي
4. خلق و خوی حضرت صادق ( ع )

 

امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفری ( شيعه ) در روز 17 ربيع الاول سال 83هجری چشم به جهان گشود . پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش "ام فروه " دختر قاسم بن محمد بن ابی  بکر مي باشد. کنيه آن حضرت : "ابو عبدالله " و لقبش "صادق " است . حضرت صادق تا سن 12سالگی معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشه چينی کرده است . پس از رحلت امام چهارم مدت 19سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگی  کرد و با اين ترتيب 31سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود که هر يک از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض کسب نور مي نمودند گذرانيد . بنابراين صرف نظر از جنبه الهی و افاضات رحمانی که هر امامی آن را دار مي باشد ، بهره مندی  از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد که آن حضرت با استعداد ذاتی و شم علمی  و ذکاوت بسيار ، به حد کمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد . پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34سال نيز دوره امامت او بود که در اين مدت "مکتب جعفري " را پايه ريزی فرمود و موجب بازسازی و زنده نگهداشتن شريعت محمدی ( ص ) گرديد . زندگی پر بار امام جعفر صادق ( ع ) مصادف بود با خلافت پنج نفر از بنی  اميه ( هشام بن عبدالملک - وليد بن يزيد - يزيد بن وليد - ابراهيم بن وليد - مروان حمار ) که هر يک به نحوی موجب تألم و تأثر و کدورت روح بلند امام معصوم ( ع ) را فراهم مي کرده اند ، و دو نفر از خلفای عباسی ( سفاح و منصور ) نيز در زمان امام ( ع ) مسند خلافت را تصاحب کردند و نشان دادند که در بيداد و ستم بر امويان پيشی گرفته اند ، چنانکه امام صادق ( ع ) در 10سال آخر عمر شريفش در ناامنی و ناراحتی بيشتری بسر مي برد .

عصر امام صادق ( ع )
عصر امام صادق ( ع ) يکی از طوفاني ترين ادوار تاريخ اسلام است که از يک سو اغتشاشها و انقلابهای پياپی  گروههای مختلف ، بويژه از طرف خونخواهان امام حسين ( ع ) رخ مي داد ، که انقلاب "ابو سلمه " در کوفه و "ابو مسلم " در خراسان و ايران از مهمترين آنها بوده است . و همين انقلاب سرانجام حکومت شوم بنی اميه را برانداخت و مردم را از يوغ ستم و بيدادشان رها ساخت . ليکن سرانجام بنی عباس با تردستی و توطئه ، بناحق از انقلاب بهره گرفته و حکومت و خلافت را تصاحب کردند . دوره انتقال حکومت هزار ماهه بنی اميه به بنی عباس طوفاني ترين و پر هرج و مرج ترين دورانی بود که زندگی امام صادق ( ع ) را فراگرفته بود . و از ديگر سو عصر آن حضرت ، عصر برخورد مکتبها و ايده ئولوژيها و عصر تضاد افکار فلسفی و کلامی مختلف بود ، که از برخورد ملتهای اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نيز روابط مراکز اسلامی با دنيای خارج ، به وجود آمده و در مسلمانان نيز شور و هيجانی برای فهميدن و پژوهش پديد آورده بود . عصری که کوچکترين کم کاری يا عدم بيداری و تحرک پاسدار راستين اسلام ، يعنی  امام ( ع ) ، موجب نابودی  دين و پوسيدگی تعليمات حيات بخش اسلام ، هم از درون و هم از بيرون مي شد . اينجا بود که امام ( ع ) دشواری فراوان در پيش و مسؤوليت عظيم بر دوش داشت . پيشوای ششم در گير و دار چنين بحرانی مي بايست از يک سو به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بي دينی و کفر و نيز مانع انحراف اصول و معارف اسلامی از مسير راستين باشد ، و از توجيهات غلط و وارونه دستورات دين به وسيله خلفای وقت جلوگيری کند . علاوه بر اين ، با نقشه ای  دقيق و ماهرانه ، شيعه را از اضمحلال و نابودی  برهاند ، شيعه ای که در خفقان و شکنجه حکومت پيشين ، آخرين رمقها را مي گذراند ، و آخرين نفرات خويش را قربانی مي داد ، و رجال و مردان با ارزش شيعه يا مخفی  بودند ، و يا در کر و فر و زرق و برق حکومت غاصب ستمگر ذوب شده بودند ، و جرأت ابراز شخصيت نداشتند ، حکومت جديد هم در کشتار و بي عدالتی دست کمی از آنها نداشت و وضع به حدی  خفقان آور و ناگوار و خطرناک بود که همگی ياران امام ( ع ) را در معرض خطر مرگ قرار مي داد ، چنانکه زبده هايشان جزو ليست سياه مرگ بودند . "جابر جعفي " يکی  از ياران ويژه امام است که از طرف آن حضرت برای انجام دادن امری به سوی کوفه مي رفت . در بين راه قاصد تيز پای امام به او رسيد و گفت : امام ( ع ) مي گويد : خودت را به ديوانگی بزن ، همين دستور او را از مرگ نجات داد و حاکم کوفه که فرمان محرمانه ترور را از طرف خليفه داشت از قتلش به خاطر ديوانگی منصرف شد . جابر جعفی که از اصحاب سر امام باقر ( ع ) نيز مي باشد مي گويد : امام باقر ( ع ) هفتاد هزار بيت حديث به من آموخت که به کسی نگفتم و نخواهم گفت ... او روزی به حضرت عرض کرد مطالبی از اسرار به من گفته ای که سينه ام تاب تحمل آن را ندارد و محرمی ندارم تا به او بگويم و نزديک است ديوانه شوم . امام فرمود : به کوه و صحرا برو و چاهی بکن و سر در دهانه چاه بگذار و در خلوت چاه بگو : حدثنی  محمد بن علی بکذا وکذا ... ، ( يعنی امام باقر ( ع ) به من فلان مطلب را گفت ، يا روايت کرد ) . آری ، شيعه مي رفت که نابود شود ، يعنی اسلام راستين به رنگ خلفا درآيد ، و به صورت اسلام بنی اميه ای يا بنی عباسی خودنمايی کند . در چنين شرايط دشواری ، امام دامن همت به کمر زد و به احيا و بازسازی  معارف اسلامی پرداخت و مکتب علمی عظيمی به وجود آورد که محصول و بازده آن ، چهار هزار شاگرد متخصص ( همانند هشام ، محمد بن مسلم و ... ) در رشته های  گوناگون علوم بودند ، و اينان در سراسر کشور پهناور اسلامی آن روز پخش شدند . هر يک از اينان از طرفی  خود ، بازگوکننده منطق امام که همان منطق اسلام است و پاسدار ميراث دينی  و علمی و نگهدارنده تشيع راستين بودند ، و از طرف ديگر مدافع و مانع نفوذ افکار ضد اسلامی و ويرانگر در ميان مسلمانان نيز بودند . تأسيس چنين مکتب فکری  و اين سان نوسازی و احياگری تعليمات اسلامی ، سبب شد که امام صادق ( ع ) به عنوان رئيس مذهب جعفری ( تشيع ) مشهور گردد . ليکن طولی نکشيد که بنی عباس پس از تحکيم پايه های حکومت و نفوذ خود ، همان شيوه ستم و فشار بنی اميه را پيش گرفتند و حتی از آنان هم گوی سبقت را ربودند . امام صادق ( ع ) که همواره مبارزی نستوه و خستگي ناپذير و انقلابيی بنيادی در ميدان فکر و عمل بوده ، کاری که امام حسين ( ع ) به صورت قيام خونين انجام داد ، وی قيام خود را در لباس تدريس و تأسيس مکتب و انسان سازی انجام داد و جهادی راستين کرد .

جنبش علمي
اختلافات سياسی بين امويان و عباسيان و تقسيم شدن اسلام به فرقه های مختلف و ظهور عقايد مادی و نفوذ فلسفه يونان در کشورهای اسلامی ، موجب پيدايش يک نهضت علمی گرديد . نهضتی که پايه های آن بر حقايق مسلم استوار بود . چنين نهضتی  لازم بود ، تا هم حقايق دينی را از ميان خرافات و موهومات و احاديث جعلی بيرون کشد و هم در برابر زنديقها و ماديها با نيروی منطق و قدرت استدلال مقاومت کند و آرای سست آنها را محکوم سازد . گفتگوهای علمی و مناظرات آن حضرت با افراد دهری و مادی مانند "ابن ابی العوجاء" و "ابو شاکر ديصاني " و حتی "ابن مقفع " معروف است . به وجود آمدن چنين نهضت علمی در محيط آشفته و تاريک آن عصر ، کار هر کسی  نبود ، فقط کسی شايسته اين مقام بزرگ بود که مأموريت الهی داشته باشد و از جانب خداوند پشتيبانی  شود ، تا بتواند به نيروی الهام و پاکی نفس و تقوا وجود خود را به مبدأ غيب ارتباطدهد ، حقايق علمی را از دريای بيکران علم الهی به دست آورد ، و در دسترس استفاده گوهرشناسان حقيقت قرار دهد . تنها وجود گرامی  حضرت صادق ( ع ) مي توانست چنين مقامی داشته باشد ، تنها امام صادق ( ع ) بود که با کناره گيری از سياست و جنجالهای سياسی از آغاز امامت در نشر معارف اسلام و گسترش قوانين و احاديث راستين دين مبين و تبليغ احکام و تعليم و تربيت مسلمانان کمر همت بر ميان بست . زمان امام صادق ( ع ) در حقيقت عصر طلايی دانش و ترويج احکام و تربيت شاگردانی بود که هر يک مشعل نورانی علم را به گوشه و کنار بردند و در "خودشناسي " و "خداشناسي " مانند استاد بزرگ و امام بزرگوار خود در هدايت مردم کوشيدند . در همين دوران درخشان - در برابر فلسفه يونان - کلام و حکمت اسلامی رشد کرد و فلاسفه و حکمای بزرگی در اسلام پرورش يافتند . همزمان با نهضت علمی و پيشرفت دانش بوسيله حضرت صادق ( ع ) در مدينه ، منصور خليفه عباسی که از راه کينه و حسد ، به فکر ايجاد مکتب ديگری افتاد که هم بتواند در برابر مکتب جعفری  استقلال علمی داشته باشد و هم مردم را سرگرم نمايد و از خوشه چينی از محضر امام ( ع ) بازدارد . بدين جهت منصور مدرسه ای در محله "کرخ " بغداد تأسيس نمود . منصور در اين مدرسه از وجود ابو حنيفه در مسائل فقهی استفاده نمود و کتب علمی و فلسفی را هم دستور داد از هند و يونان آوردند و ترجمه نمودند ، و نيز مالک را - که رئيس فرقه مالکی است - بر مسند فقه نشاند ، ولی اين مکتبها نتوانستند وظيفه ارشاد خود را چنانکه بايد انجام دهند . امام صادق ( ع ) مسائل فقهی و علمی و کلامی را که پراکنده بود ، به صورت منظم درآورد ، و در هر رشته از علوم و فنون شاگردان زيادی تربيت فرمود که باعث گسترش معارف اسلامی  در جهان گرديد . دانش گستری امام ( ع ) در رشته های مختلف فقه ، فلسفه و کلام ، علوم طبيعی و ... آغاز شد . فقه جعفری همان فقه محمدی يا دستورهای دينی است که از سوی خدا به پيغمبر بزرگوارش از طريق قرآن و وحی رسيده است . بر خلاف ساير فرقه ها که بر مبنای عقيده و رأی و نظر خود مطالبی را کم يا زياد مي کردند ، فقه جعفری  توضيح و بيان همان اصول و فروعی بود که در مکتب اسلام از آغاز مطرح بوده است . ابو حنيفه رئيس فرقه حنفی درباره امام صادق ( ع ) گفت : من فقيه تر از جعفرالصادق کسی را نديده ام و نمي شناسم . فتوای بزرگترين فقيه جهان تسنن شيخ محمد شلتوت رئيس دانشگاه الازهر مصر که با کمال صراحت عمل به فقه جعفری را مانند مذاهب ديگر اهل سنت جايز دانست - در روزگار ما - خود اعترافی  است بر استواری فقه جعفری و حتی برتری آن بر مذاهب ديگر . و اينها نتيجه کار و عمل آن روز امام صادق ( ع ) است . در رشته فلسفه و حکمت حضرت صادق ( ع ) هميشه با اصحاب و حتی کسانی که از دين و اعتقاد به خدا دور بودند مناظراتی داشته است . نمونه ای از بيانات امام ( ع ) که در اثبات وجود خداوند حکيم است ، به يکی از شاگردان واصحاب خود به نام "مفضل بن عمر" فرمود که در کتابی به نام "توحيد مفضل " هم اکنون در دست است . مناظرات امام صادق ( ع ) با طبيب هندی که موضوع کتاب "اهليلجه " است نيز نکات حکمت آموز بسياری  دارد که گوشه ای از دريای بيکران علم امام صادق ( ع ) است . برای شناسايی استاد معمولا دو راه داريم ، يکی شناختن آثار و کلمات او ، دوم شناختن شاگردان و تربيت شدگان مکتبش . کلمات و آثار و احاديث زيادی از حضرت صادق ( ع ) نقل شده است که ما حتی  قطره ای از دريا را نمي توانيم به دست دهيم مگر "نمی از يمي " . اما شاگردان آن حضرت هم بيش از چهار هزار بوده اند ، يکی از آنها "جابر بن حيان " است . جابر از مردم خراسان بود . پدرش در طوس به داروفروشی مشغول بود که به وسيله طرفداران بنی اميه به قتل رسيد . جابر بن حيان پس از قتل پدرش به مدينه آمد . ابتدا در نزد امام محمد باقر ( ع ) و سپس در نزد امام صادق ( ع ) شاگردی کرد . جابر يکی  از افراد عجيب روزگار و از نوابغ بزرگ جهان اسلام است . در تمام علوم و فنون مخصوصا در علم شيمی تأليفات زيادی دارد ، و در رساله های  خود همه جا نقل مي کند که ( جعفر بن محمد ) به من چنين گفت يا تعليم داد يا حديث کرد . از اکتشافات او اسيد ازتيک ( تيزآب ) و تيزاب سلطانی و الکل است . وی چند فلز و شبه فلز را در زمان خود کشف کرد . در دوران "رنسانس اروپا" در حدود 300رساله از جابر به زبان آلمانی چاپ و ترجمه شده که در کتابخانه های برلين و پاريس ضبط است . حضرت صادق ( ع ) بر اثر توطئه های منصور عباسی در سال 148هجری مسموم و در قبرستان بقيع در مدينه مدفون شد . عمر شريفش در اين هنگام 65سال بود . از جهت اينکه عمر بيشتری نصيب ايشان شده است به "شيخ الائمه " موسوم است . حضرت امام صادق ( ع ) هفت پسر و سه دختر داشت . پس از حضرت صادق ( ع ) مقام امامت بنا به امر خدا به امام موسی کاظم ( ع ) منتقل گرديد . ديگر از فرزندان آن حضرت اسمعيل است که بزرگترين فرزند امام بوده و پيش از وفات حضرت صادق ( ع ) از دنيا رفته است . طايفه اسماعيليه به امامت وی  قائلند .

خلق و خوی حضرت صادق ( ع )
حضرت صادق ( ع ) مانند پدران بزرگوار خود در کليه صفات نيکو و سجايای  اخلاقی سرآمد روزگار بود . حضرت صادق ( ع ) دارای قلبی روشن به نور الهی و در احسان و انفاق به نيازمندان مانند اجداد خود بود . دارای حکمت و علم وسيع و نفوذ کلام و قدرت بيان بود . با کمال تواضع و در عين حال با نهايت مناعت طبع کارهای خود را شخصا انجام مي داد ، و در برابر آفتاب سوزان حجاز بيل به دست گرفته ، در مزرعه خود کشاورزی  مي کرد و مي فرمود : اگر در اين حال پروردگار خود را ملاقات کنم خوشوقت خواهم بود ، زيرا به کد يمين و عرق جبين آذوقه و معيشت خود و خانواده ام را تأمين مي نمايم . ابن خلکان مي نويسد : امام صادق ( ع ) يکی از ائمه دوازده گانه مذهب اماميه و از سادات اهل بيت رسالت است . از اين جهت به وی صادق مي گفتند که هر چه مي گفت راست و درست بود و فضيلت او مشهورتر از آن است که گفته شود . مالک مي گويد : با حضرت صادق ( ع ) سفری به حج رفتم ، چون شترش به محل احرام رسيد ، امام صادق ( ع ) حالش تغيير کرد ، نزديک بود از مرکب بيفتد و هر چه مي خواست لبيک بگويد ، صدا در گلويش گير مي کرد . به او گفتم : ای پسر پيغمبر ، ناچار بايد بگويی لبيک ، در جوابم فرمود : چگونه جسارت کنم و بگويم لبيک ، مي ترسم خداوند در جوابم بگويد : لا لبيک ولا سعديک .

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 23:21 نظرات (0)
بازدید : 71

 شناخت خدا در احادیث

حدیث (1) امام موسی کاظم علیه السلام:

أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ‌ إِنتِظارُ‌ الفَرَجِ؛

بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند،‌ انتظار فرج و گشایش است.

تحف العقول، ص403

حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

أَفضَلُ العمالِ العِلمُ بِاللّه  إِنَّ العِلمَ يَنفَعُكَ مَعَهُ قَليلُ العَمَلِ وَكَثيرُهُ وَإِنَّ الجَهلَ لايَنفَعُكَ مَعَهُ قَليلُ العَمَلِ وَلا كَثيرُهُ؛

بهترين اعمال، خداشناسى است، زيرا با وجود علم و معرفت، عمل، كم يا زياد تو را سود مى بخشد اما با وجود نادانى (نسبت به خدا) عمل، نه اندكش تو را سود مى بخشد نه بسيارش.

كنزالعمال، ج10، ص143، ح28731

حدیث (3) امام على عليه السلام :

وَلَو ضَرَبتَ فى مَذاهِبِ فِكرِكَ لِتَبلُغَ غاياتِهِ ما دَلَّتكَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ فاطِرُ النَّخلَةِ لِدَقيقِ تَفصيلِ كُلِّ شَى ءٍ وَغامِضِ اختِلافِ كُلِّ حَىٍّ وَمَا الجَليلُ وَاللَّطيفُ وَالثَّقيلُ وَالخَفيفُ وَالقَوىُّ وَالضَّعيفُ فى خَلقِهِ إِلاّ سَواءً؛

اگر راههاى انديشه ات را در نوردى تا به پايانه هاى آن رسى، هيچ دليلى تو را جز به اين رهنمون نشود كه آفريننده مورچه همان آفريننده درخت خرما است و اين به سبب دقت و ظرافتى است كه جداسازى هر چيزى از چيز ديگر و پيچيدگى و تنوعى است كه در هر موجود زنده اى به كار رفته است موجودات بزرگ و كوچك، سنگين و سبك و نيرومند و ناتوان، همگى در آفرينش براى خداوند يكسانند.

نهج البلاغه، خطبه 184

حدیث (4) امام رضا عليه السلام :

إِنَّما قُلتُ اللَّطيفُ، لِلخَلقِ اللَّطيفِ وَلِعِلمِهِ بِالشَّى ءِ اللَّطيفِ أَلاتَرى إِلى أَثَرِ صُنعِهِ فِى النَّباتِ اللَّطيفِ وَغَيرِ اللَّطيفِ وَفِى الخَلقِ اللَّطيفِ مِنَ أَجسامِ الحَيوانِ مِنَ الجِرجِسِ وَالبَعوضِ وَما هُوَ أَصغَرُ مِنهُما مِمّا لايَكادُ تَستَبينُهُ العُيونُ بَل لايَكادُ يُستَبانُ لِصِغَرِهِ الذَّكَرُ مِنَ النثى وَالمَولودُ مِنَ القَديمِ فَلَمّا رَأَينا صِغَرَ ذلِكَ فى لُطفِهِ ... عَلِمنا أَنَّ خالِقَ هذَا الخَلقِ لَطيفٌ؛

گفتم لطيف است، چون هم موجودات لطيف آفريده و هم به چيزهاى ظريف و ريز آگاهى دارد. آيا نشانه آفرينش او را در گياهان ظريف و غير ظريف و در پيكرهاى ظريف و ريز جاندارانى چون كك و پشه و كوچك تر از اينها را نمى بينى كه تقريبا به چشم ديده نمى شوند و از بس ريزند نر و ماده آنها و نوزاد و كهن زادشان ازيكديگرتشخيص داده نمى شوند.پس چون ريزى وظرافت  اين  چيزها را ديديم... پى برديم كه آفريننده اين موجودات نيز لطيف است.

التوحيد، ص 63

حدیث (5) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

إِنَّ اللّه  خَلَقَ يَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالرضَ مِائَةَ رَحمَةٍ كُلُّ رَحمَةٍ طِباقُ ما بَينَ السَّماءِ وَالرضَ فَجَعَلَ مِنها فِى الرضِ رَحمَةً فَبِها تَعطِفُ الوالِدَةُ عَلى وُلدِها وَالوَحشُ وَالطَّيرُ بَعضُها عَلى بَعضٍ وَأَخَّرَ تِسعا وَتِسعينَ فَإِذا كانَ يَومُ القيامَةِ أَكمَلَها بِهذِهِ الرَّحمَةِ؛

خداوند روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، صد رحمت بيافريد كه هر يك از آنها ميان زمين و آسمان را پر مى كند و يكى را در زمين قرار داد كه بوسيله آن مادر به فرزند محبت مى كند و حيوانات وحشى و پرندگان به يكديگر مأنوسند و نودونه رحمت را نگه داشته و همين كه روز قيامت شود اين يك رحمت را نيز بر آن مى افزايد.

نهج الفصاحه، ح 781

حدیث (6) امام صادق عليه‏السلام :

وَقَد سَأَلَهُ ابنُ أَبِى العَوجاءِ: وَلِمَ احتَجَبَ عَنهُم وَأَرسَلَ إِلَيهِمُ الرُّسُلَ؟ وَيلَكَ وَكَيفَ احتَجَبَ عَنكَ مَن أَراكَ قُدرَتَهُ فى نَفسِكَ؟ نَشَأَكَ وَلَم تَكُن وَكَبَّرَكَ بَعدَ صِغَرِكَ وَقَوّاكَ بَعَدَ صَعفِكَ... وَما زالَ يَعُدُّ عَلَىَّ قُدرَتَهُ الَّتى هِىَ فى نَفسِىَ الَّتى لااَدفَعُها حَتّى ظَنَنتُ أَنَّهُ سَيَظهَرُ فيما بَينى وَ بَينَهُ؛

در پاسخ ابن ابى العوجاء كه پرسيد: چرا خداوند خود را از مردم در پرده داشت و آن گاه پيامبران را سويشان فرستاد؟ فرمودند: واى بر تو كسى كه قدرتش را در وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشيده داشته است؟ تو را كه نبودى پديد آورد، كوچك بودى بزرگت كرد، ناتوان بودى توانايت گردانيد... حضرت پيوسته مظاهر قدرت خدا را كه در وجود من است و نمى توانم منكرشان شوم برايم برشمرد تا جايى كه خيال كردم بزودى خداوند ميان من و او ظاهر خواهد شد.

التوحيد، ص 127

حدیث (7) امام على عليه السلام :

وَلايَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ وَلانُجومُ السَّماءِ وَلاسَوا فِى الرّيحِ فِى الهَواءِ وَلا دَبيبُ النَّملِ عَلَى الصَّفا وَلا مَقيلُ الذَّرِّ فِى اللَّيلَةِ الظَّلماءِ يَعلَمُ مَساقِطَ الوراقِ وَ خَفِىِّ طَرَفِ الحداقِ؛

شمار قطره هاى آبها و ستارگان آسمان و ذرات گردوغبار پراكنده در هوا وحركت مورچه برسنگ بزرگ و خوابگاه مورچگان در شب تاريك بر او پوشيده نيست و محل ريزش برگها و بر هم خوردن پلكها را مى داند.

نهج البلاغه، خطبه 178

حدیث (8) امام على عليه السلام :

... عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرينَ وَنَجوَى المُتَخافِتينَ وَخَواطِرِ رَجمِ الظُّنونِ وَعَقدِ عَزيماتِ اليَقينِ... ؛

خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان داشته اند، و به نجواى آهسته رازگويان و به هر گمان كه در خاطرى نهفته است و به هر تصميمى كه از روىِ يقين گرفته شود.

نهج البلاغه، خطبه 91

حدیث (9) امام على عليه السلام :

أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه  أَكثَرُهُم لَهُ مَسأَلَةً؛

خداشناس ترين مردم پر درخواست ترين آنها از خداست.

غررالحكم، ج2، ص451، ح3260

حدیث (10) امام على عليه السلام :

يَنبَغى لِمَن عَرَفَ اللّه  سُبحانَهُ أَن لا يَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائِهِ وَخَوفِهِ؛

كسى كه خداى سبحان را مى شناسد، شايسته است دلش از بيم و اميد به او خالى نباشد.

غررالحكم، ج6، ص441، ح10926

حدیث (1) امام على عليه السلام :

ما يَسُرُّنى لَومِتُّ طِفلاً وَاُدخِلتُ الجَنَّةَ وَلَم أَكبَر فَأَعرِفَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ؛

دوست ندارم كه در كودكى از دنيا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا پروردگارم، عزّوجلّ، را بشناسم.

كنزالعمال، ج13، ص151، ح36472

حدیث (12) امام محمد باقر علیه السلام:

ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛
خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.

تحف العقول، ص294

حدیث (13) امام صادق عليه‏السلام :

مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنیا؛

هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از دنیا باز می ماند.

جهاد النفس، ص 83

حدیث (14) امام کاظم علیه السلام:

اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛

بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، نماز است.

تحف العقول، ص455

حدیث (15) امام صادق عليه‏السلام :

مَنْ عَرَفَ اللّه‏َ خافَهُ ، وَ مَنْ خافَ اللّه‏َ حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّه‏ِ عَلَى الْعَمَلِ بِطاعَتِهِ وَالاَْخْذِ بِتَأديبِهِ ، فَبَشِّرِ الْمُطيعينَ المُتَأَدِّبينَ بِاَدَبِ اللّه‏ِ وَ الاْآخِذينَ عَنِ اللّه‏ِ اَنَّهُ حَقٌّ عَلَى اللّه‏ِ اَنْ يُنْجيَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ؛

آن‏كه خدا را شناخت ، از او ترسيد و آن كس كه از خدا ترسيد ، ترس از خدا او را به عمل به فرمان او و در پيش گرفتن ادبش واداشت . پس فرمان‏بردارانِ ادب شده به ادب خدا و اطاعت‏كنندگان دستورهاى او را بشارت ده كه بر خداست كه آنها را از فتنه‏هاى گمراه‏كننده برهاند.

مصباح الشريعه، ص 108

منبع :سایت شهید آوینی

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 22:36 نظرات (0)
بازدید : 50

مظلومیت حسین

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌هاي عزاداری اسفند دود می‌کند!

حسین هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

ستار گلمکانی صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، يكماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

قدرت سامورایی! شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری ...!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن ...!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

آقای صولتی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!


حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد "من سگ کوی حسینم" ولی هیچ وقت از چارلی! سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

حاج مجید مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق ۵۰ روز یک کارگر را می‌گیرد!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

جباری رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

حاج آقا کلامی، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیت امنا دعوا می‌کند!

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

هیت امنای مسجد ...علیه السلام! درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی محرم می‌آید...

کل یوم عاشورا

یعنی...۱۰ روز و شب ...غم گریه

کل ارض کربلا

یعنی...چند مسجد و چند تکیه !

حسین (ع) هنوز مظلوم است

چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد

او هم می‌رود

تا سال بعد !

تا یاد بعد !

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 22:22 نظرات (0)
بازدید : 83

داستان زن و مرد دزد

در كتاب «اسرار معراج» اين حديث بسيار مهم و جالب و حيرت‏آور را مى ‏خوانيم : در زمان رسول گرامى اسلام صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله در شهر مدينه، شخصى بود بسيار ظاهر الصلاح، به طورى كه كسى در حق او در هيچ موردى، گمان سوء و ظن خلاف نداشت .
شايد بسيارى از مردم در برخورد با او از وى طلب دعا مى‏كردند، ولى او بدون توجه به ظاهر آراسته خويش، در بعضى از شب‏ها به خانه مردم مدينه، دستبرد مى‏زد ! !
شبى براى دزدى از ديوار خانه‏اى بالا رفت، اثاث زيادى در آن خانه بود و در ميان خانه به غير از يك زن جوان تنها كسى نبود، عجيب خوشحال شد كه امشب علاوه بر به چنگ آوردن مال فراوان، در رختخواب عيش و عشرت هم شركت خواهم كرد .
همان طور كه در دل تاريكى بر سر ديوار، منظره فريبنده اثاث خانه و چهره دلرباى زن را مى‏نگريست، به فكر فرو رفت : دزدى تا كى، ننگ تا چه مدت، براى چه بايد زحمات انبيا و اوليا را از ياد برد، عاقبت اين همه گناه و فساد چه خواهد شد، مگر براى من مرگ و برزخ و قيامت و محاكمات الهيه نيست، در پيشگاه حق و در دادگاه عدل، جواب اين همه ظلم و جنايت را چگونه بايد داد ؟ ! !
آرى، با ادامه اين اعمال به روزى خواهم رسيد كه براى من راه گريز و فرار از چنگال عدالت نخواهد بود، آن روز پس از اتمام حجت حق، مبتلا به غضب خداوندى مى‏شوم و از پس آن به زندان آتش خواهم افتاد و در آن صورت انتقام آلودگى‏هايم را پس خواهم داد ! !
پس از اندكى تأمل و فكر، از دزدى و تجاوز به آن زن، سخت پشيمان شد و با دست تهى به خانه بازگشت .
به وقت صبح خود را به لباس آراستگان و صلحا آراست و به مسجد به محضر مقدس رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد و در حضور آن جناب نشست !
ناگهان ديد، زن صاحب خانه‏اى كه شب گذشته براى دزدى اثاث آن، در نظر گرفته بود به محضر رسول اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمد، عرضه داشت : اى رسول خدا ! زن بى‏شوهرى هستم همراه با ثروتى زياد، پس از چند ازدواج ديگر قصد شوهر كردن نداشتم، اما ديشب به نظرم رسيد كه دزدى به خانه‏ام راه پيدا كرده، گر چه چيزى نبرده، ولى مرا وحشت زده كرده، از اين پس مى‏ترسم در تنهايى ادامه زندگى دهم، اگر صلاح مى‏دانيد براى من همسرى انتخاب كنيد
حضرت اشاره به آن مرد ـ يعنى به دزد شب گذشته ـ كردند و فرمودند : اگر ميل دارى، تو را به آن شخص تزويج كنم، زن به چهره مرد خيره شد، او را پسنديد و نسبت به او اظهار ميل و رغبت كرد .
پيامبر اسلام صلى‏الله‏عليه‏و‏آله عقد آن زن را براى آن مرد بست، سپس هر دو به منزل آمدند، دزد در كمال نشاط و شادى داستان خود را براى آن زن تعريف كرد و به او گفت : اگر شب گذشته ثروتت را مى‏بردم و دامن عفتت را آلوده مى‏كردم، علاوه بر اين كه يك شب بيشتر در كنار تو نبودم، آتش غضب هميشگى حق را، براى خود برمى‏افروختم، ولى در عاقبت كار فكر كردم و بر هجوم هواى نفس صبر و استقامت ورزيدم و در نتيجه براى هميشه به ثروت حلال و زوجه صالحه و عاقبت خوش و سعادت ابد رسيدم ! !

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 21:53 نظرات (0)
بازدید : 41

اهل البیت

كسى كه حقّ با اوست نباید از اِعراض دیگران از او و تنها ماندنش، به وحشت بیفتد و به كمى یا زیادى طرف داران خود نگاه كند.
حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) به هشام مى فرماید:
اى هشام! اگر در دست تو گردویى است و همه ى مردم مى گویند كه آن دُرّ است، براى تو نفعى ندارد; زیرا تو مى دانى كه در دستت گردو است; و نیز اگر در دست تو دُرّ است، و مردم مى گویند گردو است، به تو ضررى نمى رسد; زیرا تو مى دانى كه آن چه در دست توست دُرّ است

قال مولانا الامام المهدی-عجل الله تعالی فرجه الشریف- :
(الْحَقُّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا، وَنَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُنا)[1]

حق با ما اهل بیت است و كناره گیرى عده اى از ما هرگز سبب وحشتمان نمى شود; چرا كه ما دست پرورده هاى پروردگاریم، و دیگر مخلوقین خداوند، دست پرورده هاى ما هستند.

شرح :
این حدیث شریف را شیخ طوسى(رحمه الله)، با سند معتبر، از ابوعمرو عمرى، از امام زمان(علیه السلام) نقل كرده است.حضرت(علیه السلام) در این فقره از حدیث، به سه نكته اشاره مى فرماید:
1. تمام حقّ و حقیقت، با اهل بیت(علیهم السلام) و همراه با آنان است.
باید توجه داشت كه جمله ى «الحقّ معنا» با جمله اهل البیت مع الحق» فرق مى كند; زیرا مفهوم جمله ى نخست آن است كه اهل بیت(علیهم السلام) محور اساسى براى تشخیص حقّ از باطل اند و براى شناخت این دو از هم دیگر باید به سنّت و رفتار و كردار آنان رجوع كرد; بر خلاف مفهوم جمله ى دوم. همین معنا، از حدیث «علیّ مع الحقّ والحقّ مع علیّ»[2] نیز استفاده مى شود.
2. كسى كه حقّ با اوست نباید از اِعراض دیگران از او و تنها ماندنش، به وحشت بیفتد و به كمى یا زیادى طرف داران خود نگاه كند.
حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام) به هشام مى فرماید:
اى هشام! اگر در دست تو گردویى است و همه ى مردم مى گویند كه آن دُرّ است، براى تو نفعى ندارد; زیرا تو مى دانى كه در دستت گردو است; و نیز اگر در دست تو دُرّ است، و مردم مى گویند گردو است، به تو ضررى نمى رسد; زیرا تو مى دانى كه آن چه در دست توست دُرّ است[3].
هم چنین امام على(علیه السلام) مى فرماید:
در راه هدایت، از كمى اهل آن وحشت نكنید[4].
3. درباره ى جمله ى سومى كه در این حدیث آمده است، دو تفسیر متفاوت وجود دارد كه مانعى در جمع این دو نیست. در ذیل به آن ها اشاره مى كنیم:
الف) همانا اهل بیت(علیهم السلام)، در عقاید و اعمال دینى، محتاج به مردم نیستند، و آن چه از جانب خداوند به واسطه ى پیامبر(صلى الله علیه وآله وسلم)به آنان رسیده است، آنها را كفایت مى كند; در حالى كه امّت، در این امور، محتاج به اهل بیت اند، و تنها رجوع به كتاب و سنّت، آنان را كفایت نمى كند، و بدون مراجعه به اهل بیت(علیهم السلام) قطعاً گمراه و هلاك مى شوند.
ب) نعمت هاى خداوند بر اهل بیت(علیهم السلام)، مباشرتاً و بدون واسطه ى كسى نازل مى گردد، در صورتى كه نعمت هایى كه خداوند بر مردم نازل مى كند، بدون واسطه ى اهل بیت(علیهم السلام)نخواهد بود.

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 21:50 نظرات (0)
بازدید : 115

حجاب در احادیث و روایات

1-حضرت موسی(علیه‌السلام) آن‌قدر بر پوشیدگی خود محافظت می‌کرد که مردم می‌پنداشتند وی بیماری جسمانی دارد. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) درباره‌ی او می‌فرمود: همانا موسی مردی باحیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش، هیچ نقطه از بدن وی دیده نشد و لذا هنگامی که می‌خواست وارد آب شود تا بدنش وارد آب نمی‌شد، لباس خود را بیرون نمی‌آورد؛ در حالی که بنی‌اسرائیل حیا نمی‌کردند و در برابر هم برای شستشو برهنه می‌شدند و به یکدیگر نگاه می‌کردند.

 

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند: حجاب زن برای طراوت و زیبایی اش مفیدتر می باشد.                     ( المستدرک، ج5)

 

3-  امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن مجتبی علیه السلام فرمود:«با پوشش و حجابی که برای همسرانت قرار می‌دهی، چشم آنان را از هوس و حرام بازمی‌داری، چرا که حجاب برای آنها ثبات بیشتری به ارمغان می آورد. از خروج بی‌حساب و بی‌رویه زنان جلوگیری کن، زیرا مفاسدی دارد؛ و اگر می‌توانی، کاری کن که همسرانت غیر از تو را نشناسند و با مردان رفت و آمد نداشته باشند

 

4- حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که: روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه علیهاسلام برخاست و چادر به سر کرد. رسول خدا فرمود:« چرا از او رو می‌گیری، او که تو را نمی‌بیند؟» فاطمه عرض کرد:« او مرا نمی‌بیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمی‌بیند ولی بوی مرا که حس می‌کند

 

5- رسول خدا(ص) از حضرت جبرئیل(ع) سوال نمود که آیا فرشتگان خنده و گریه دارند؟ جبرئیل فرمود: بله. (یکی از آنجاهایی که فرشتگان می‌خندند) زمانی است که زن بی‌حجابی و بدحجابی می‌میرد، و بستگان او را در قبر می‌گذارند و روی آن زن را با خشت و خاک می‌پوشانند تا بدنش دیده نشود. فرشتگان می‌خندند و می‌گویند: تا وقتی که جوان بود و با دیدنش هر کسی را تحریک می‌کرد و به گناه می‌انداخت(پدر و برادر و شوهرش و...از خود غیرت نشان ندادند) و او را نپوشاندند، ولی اکنون که مرده و همه از دیدنش نفرت دارند او را می‌پوشانند.

 

6-  در یک روز بارانی حضرت علی(علیه‌السلام) با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در بقیع بودند که زنی سوار بر الاغ از آن‌جا عبور می‌کرد. ناگهان پای الاغ در چاله‌ای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد. رسول خدا به سرعت روی خود را برگرداند. حاضران به رسول خدا گفتند این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمود: خداوند زنان شلوار پوش را رحمت کند. سپس فرمودند: ای مردم! شلوار را به عنوان پوشش برگزینید؛ چرا که از پوشاننده‌ترین لباس‌های شماست‌. و به‌وسیله‌ی آن از زنان خود به هنگام خروج آنان از منزل محافظت کنید. (البته باید توجه داشت که پیامبر، شلوار را به عنوان مکمل پوشش مطرح کردند، نه جایگزین پوشش!)

 

7- پیامبر فرموده اند:خدا مردانی را که شبیه زن می‏شوند و زنانی را که خود را شبیه مرد قرارمی‏دهند ، نفرین کرده است.

 

8- رسول خدا(ص) فرمودند:سه گروه، هرگز داخل بهشت نمی‌شوند :1- زنی که خود را درلباس وحرکات وامور دیگر شبیه مرد سازد  و...

 

9- امام علی علیه السلام می فرماید: بهترین لباس ؛ لباسی است که تو را از خدا به خود مشغول نسازد.

 

10-  در حدیث قدسی آمده است :به بندگانم بگوئیدبه لباس دشمنانم در نیایند و خود را شبیه دشمنان من نکنند که در این صورت آنها هم دشمنان من خواهند بود

 

11- پیامبر می فرمایند:خداوند شما را از عریان شدن نهی کرده است پس شرم کنید از فرشتگانی که همراه شما هستند همان گرامیانی که از شما جدا نمی شوند مگر هنگام قضای حاجت و خلوت کردن با همسر

 

12- از رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسیدند: آیا در تنهایی می‌توانیم کشف عورت کنیم؟ حضرت جواب دادند: خداوند بیش از مردم سزاوار است که از او شرم شود.( سنن ابن ماجه )

 

13- رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله)فرمودند: خداوند شما را از عریان شدن بازداشته است؛(بحار الانوار ج. 56) لذا از عریان شدن بپرهیزید.( سنن الترمذی )

 

14- حضرت علی(علیه‌السلام) می فرمایند: وقتی کسی عریان شود، شیطان به او نظر می‌اندازد و در او طمع می کند؛ پس خود را بپوشانید.( تهذیب )

 

15- پیامبر سه بار فرمود :خدایا ! زنان شلوار پوش را بیامرز . اى مردم ! شلوار بپوشید که شلوار پوشاننده ترین جامه‌‏هاى شماست و زنان خود را در موقعى که بیرون مى‏آیند با شلوار حفظ کنید

 

16- پیامبر فرمود: صیانت زن او را شادابتر و زیبایى‏اش را پایدارتر مى‏کند

 

17- پیامبر فرمود: غذائی بخور که خود می پسندی ولی لباسی بپوش که مردم می پسندند

 

18- در روایت است که برای پیامبر چند قواره پارچه آوردند پیامبر قواره ای را به یکی از یاران خود داد و به او فرمود که این را دو قسمت کن: قسمتی را برای خود جامه کن و قسمت دیگر آن را به همسرت بده تا برای خود روسری کند. بعد به وی فرمود: به همسرت بگو برای این پارچه آستری فراهم کند تا بدن وی از زیر آن نمایان نباشد.( سنن أبی داود، ج 2)

 

19- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند: هلاکت زنان امت من در دو چیز است: «طلا و لباس نازک‌‌».( شیخ مفید، امالی).

 

20- حضرت علی(ع) فرمودند: بر شما باد بر پوشیدن لباس ضخیم؛ چرا که هرکس لباسش نازک باشد، دینش نازک است.

 

21- اسماء دختر ابوبکر و خواهر عایشه به خانه پیغمبراکرم(ص) آمد درحالی که جامه‌های نازک و بدن نما پوشیده بود.رسول اکرم(ص)روی خویشرا ازوی برگرداند و فرمود:ای اسماء همین که زن به حد بلوغ رسید سزاوار نیست چیزی از بدن او دیده شود مگر ازمچ دست به پایین و صورتش(الدرالمنثورج 5)

 

22- رسول خدا(ص) وضعیت دوران ما را از قبل پیش ‌بینی می‌کنند: در آخر امت من، مرد نماهایی هستند که سوار بر وسایل نقلیه خود، بر در مساجد پیاده می‌شوند. زنان اینان، پوشیده‌هایی برهنه‌اند که موهایشان برآمده است. این‌ها زنان نفرین‌شده‌اند.( المحاسن، ج1)

 

23- رسول خدا(ص)  می‌فرماید: برای زن جایز نیست مچ پایش را برای مرد نامحرم آشکار سازد و اگر مرتکب چنین عملی شد اول اینکه: خداوند سبحان همیشه او را لعنت می‌کند. دوم اینکه: دچار خشم و غضب خداوند بزرگ می‌شود. سوم اینکه: فرشتگان الهی هم او را لعنت می‌کنند. چهارم: عذاب دردناکی برای او در روز قیامت آماده شده است.هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت ایمان دارد زینتش را برای غیر شوهرش آشکار نمی‌کند و همچنین موی سر و مچ پای خود را نمایان نمی‌سازد و هر زنی که این کارها را برای غیرشوهرش انجام دهد دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسیت به خود خشمگین کرده است.

 

24- رسول خدا (صلی الله علیه واله) فرمودند:1- زر و زیور خود را در منظر و دیدگاه غیرشوهر مگذار و در غیاب شوهر خود را خوشبو مکن و مچ پا را نشان مده اگر چنین کنید دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده اید.

 

25- پیامبر اکرم(ص)زنان را از پوشیدن لباس‌های توجه برانگیز بر حذر می‌داشتند.

 

26- امام صادق(ع) به یکی ازخواهران محمدبن ابی‌عمیر فرمود : وقتی که به دیدار برادرت رفتی لباسهای رنگارنگ و تحریک‌آمیز برتن نکن.

 

27- رسول حق (ص) به حولا فرمود :روسرى خود را که جلب نظر مى کند نشان مده اگر چنین کنی دینتان را تباه و خدا را به خشم آورده ای.

 

28- امام رضا (ع):هر کس لباس بپوشد تا مباهات و جلوه گری کند خدا رحمتش را از او باز می دارد .(همراه با نماز)

 

29- پیامبر فرمود: لباسی بپوش که انگشت نمای مردم نشوی و عزت واحترامت هم محفوظ بماند.

 

30- فضیل بن یسار می گوید از امام صادق علیه السلام پرسیدم که آیا ساعد های زن از قسمتهائی است که باید از غیر محارم بپوشاند ؟ فرمود بلی و آنچه زیر روسری قرار می گیرد باید پوشیده شود همچنین از محل دستبند به بالا باید پوشیده شود . (کافی جلد 5 )

 

31- نمایان ساختن تمام بدن برای زوج رواست و سر و گردن را می توان در برابر پسر و برادر آشکار کرد، اما در برابر نا محرم باید از چهار پوشش استفاده کرد: پیراهن (درع)، روسری (خمار)، پوششی وسیع تر از روسری که بر روی سینه می افتد (جلباب) و چادر (ازار).(مجمع البحرین).

 

32- عایشه می گوید: دختر عبدالله بن طفیل که برادر مادری من بود در حالی که زینت کرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پیامبر(صلی الله علیه وآله)نیز وارد شد و هنگامی که او را دید از او روی برگرداند. عایشه گفت یا رسول الله این دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پیامبر فرمود: هنگامی که زن به دوران عادت ماهانه رسید بر او جایز نیست که جز روی خود موضع دیگری را نمایان کند.( جامع البیان، ج 9)

 

33- امام صادق(ع) می‌فرمودند:«سزاوار نیست زن مسلمانی، لباسی بپوشد که بدن وی را نمی‌پوشاند»

 

34- عبداللّه‏ بن‏عباس، مفسّر و شاگرد سرشناس امیرالمؤمنین علی(ع) گفته است:زن (باید) مو و سینه و دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.»( مجمع البیان، ج7)

 

35- از حدیث امام باقر استفاده می‌شود که محارم زن مانند برادر، پدر و ... حق ندارند به همه جای زن بنگرند و زن نیز نباید بگذارد پایین‌تر از جای گردنبد و بالاتر از مچ دست آشکار گردد. چنین نیست که زن نزد محرمها، هر لباسی بپوشد و با هر آرایشی بیرون آید واندام خود را بنمایاند.

 

36- یکی از اصحاب پیامبر می‌گوید روزی نشسته بودم و لباسم کنار رفت و ران پایم پیدا شد. پیامبر که در حال عبور بودند، به من گفتند: ران خود را بپوشان که جزء عورت است.( مسند احمد )(قابل توجه برخی آقایان)

 

37- -  امام على علیه السّلام فرموده اند : پوشیده و محفوظ داشتن زن مایه آسایش بیشتر و دوام زیبایى اوست . غرر الحکم(5820)

 

38- پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم هرگاه می‌خواستند غسل کنند، کسی به‌وسیله‌ی پرده ایشان را مستور می‌ساخت.

 

39- امام صادق(علیه‌السلام) پوشیدگی شدید لقمان را از علل حکیم شدن وی می‌دانند. (قابل توجه کسانی که می گویند پوشش فقط برای زن است)

 

40- پیامبر روزی یکی از کارگران خود را دید که در فضای باز غسل می‌کند. به وی فرمود: نمی‌بینم از خدایت شرم کرده باشی! مزدت را بگیر ما نیازی به تو نداریم.( المصنف )

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 17:15 نظرات (0)
بازدید : 227

حکایات و روایات درباره فرو بردن خشم و غضب

در کتاب نورالمبین فی قصص الانبیاء و المرسلین از حضرت امام علی نقی (ع) نقل شده که فرمودند : بعد از قضیه طوفان روزی شیطان به نزد حضرت نوح آمد و عرض کرد تو را بر من منت بزرگ است و من قصد دارم تلافی کنم آن خدمتی که به من نموده حضرت نوح متاثر شد و پرسیدند من به تو چه خدمتی نموده ام عرض کرد من در صدد اغوا و گمراهی مردم بودم تا اینکه آنها را در مرام کفر نگاه دارم تا بغتة مرگ گریبان آنها را بگیرد و آنها را با خود وارد جهنم سازم ، ولی می ترسیدم چنانچه ثبات قدم در هدایت مردم داشته باشید آخرالامر بعضی از آنها به تو ایمان آورند و اهل بهشت شوند ولکن در اثر نفرینی که نمودی و از خداوند طوفان طلبیدی خدا طوفان فرستاد تا اینکه تمام مردم را در حال کفر فرا گرفت و آنها را هلاک نمود و وارد جهنم گردیدند و.....

امام رضا (ع) : خدای متعال به یک پیغمبری از پیغمبرانش وحی کرد : که وقتی صبح از خانه بیرون آمدی اولین چیزی که به نظرت می آید بخور و دومین چیزی را که می بینی آنرا بپوشان و سومین چیزی را که می بینی پناهش ده و چهارمین چیزی را که دیدی مایوس نکن و پنجمین چیزی را که می بینی از آن فرار کن. چون صبح شد و بیرون آمد کوه بزرگی را دید که در روبه رویش است ایستاد و به یاد فرموده خدا افتاد  که  به او فرموده بود  اولین چیزی را که دیدی بخور و او تعجب کرد بعد با خودش فکر کرد که خدا مرا به چیزی امر نمی کند که من طاقت آن را نداشته باشم پس به طرف کوه رفت تا آنرا بخورد هر چقدربه کوه نزدیکتر میشد کوه کوچکتر میشد تا آنجا که وقتی به کوه رسید کوه را  لقمه ای لذیذ یافت و آن لقمه را خورد و لذتی به او دست داد که تا حالا با خوردن لقمه ای به او دست نداده بود . دومین چیزی را که دید طشت طلایی بود چون خدا امر کرده بود دومین چیزی را که می بینی آنرا بپوشان چاله ای کند و آن طشت طلا را در خاک پنهان کرد و بعد به راه خود ادامه داد و لحظه ای به پشت سر خود نگاه کرد دید که آن طشت طلایی که پنهان کرده بود  آشکار شده و از خاک بیرون افتاده با خود گفت آنچه را که خدا فرموده بود انجام دادم و به راه خود ادامه داد دید که مرغی در آسمان است و بازی ( پرنده شکاری ) دنبال او است و قصد شکار کردن مرغ را دارد چون خدا به او فرموده بود سومین چیزی را که می بینی پناه ده آستین لباسش را گشود تا مرغ در آنجا رود و پناه گیرد پس وقتی این کار را کرد باز شکاری به او گفت من چند روزی است که دنبال این مرغ هستم تا شکارش کنم و تو او را پناه دادی و نگذاشتی که من شکارش کنم چون خدا گفته بود چهارمین چیزی را که دیدی مایوس نکن قسمتی از گوشت پای خود را کند و به باز شکاری داد و به راه خود ادامه داد و بعد در ادامه راه گوش مردار گندیده ی کرم گذاشته ای را دید چون خدا به  او گفته بود پنجمین چیزی را که دیدی از آن فرار کن فرار کرد. به خانه برگشت و شب در خواب خدا به او گفت کارهایی را که گفتیم انجام دادی آیا معنای این کارها را می دانی ؟ گفت نه . خداوند فرمود آن کوه را که دیدی و بعد به امر ما رفتی بخوری و هرچه به آن نزدیکتر می شدی کوچکتر میشد و آخر لقمه ای لذیذ شد غضب است که اگر هنگام غضب خود را نگه داری و غضب خود را بخوری بعد از آن خوشحال میشوی که غضب را نگه داشتی و خود را کنترل کردی این خوشحالی همان لقمه لذیذ است. و اما آن طشت طلا که پنهانش کردی کار خوب و نیک است که اگر آن را پنهان کنی و به کسی نگویی ( و ریا نکنی ) خداوند آنرا ظاهر میگرداند و به همه نشان می دهد. و اما آن مرغی که پناهش دادی این است که اگر کسی تو را نصیحت می کند نصیحت او را قبول کن( گرچه آن حرف را قبلا شنیده باشی ) و باز شکاری که مایوسش نکردی آن است که اگر کسی از تو چیزی میخواست او را مایوس نکن ( اگر فقیری آمد و چیزی درخواست کرد به او کمک کنید و ناامیدش نکنید ) و اما گوشت مردار گندیده ای که امر شده بود از آن فرار کنی غیبت است و از غیبت کردن بپرهیز و غیبت نکن. عین الحیوة صفحه 521

امام باقر (ع) فرمود : هنگامیکه نوح نزد پروردگار خود دست به دعا برداشته و بر قوم خود نفرین کرد شیطان ( خدای لعنتش کند ) به نزد نوح آمد و گفت : ای نوح تو را بر من حقی است که میخواهم تلافی اش کنم ، نوح گفت : به خدا قسم بر من بسی ناگوارست که مرا بر تو حق نعمتی باشد چه حقی به تو دارم ؟ گفت : آری به قوم خود نفرین کردی و همه را غرق نمودی و دیگر کسی که من گمراهش کنم باقی نماند و هم اکنون دوران استراحت من است تا نسل دیگری به وجود آید و من گمراهشان نمایم ، نوح به شیطان گفت : آنچه میخواهی که به پاداش این خدمت !!! بدهی چیست ؟ گفت : در سه جا به یاد من باش که نزدیک ترین حالات من به بنده خدا در یکی از این سه مورد است : 1- به هنگام خشم به یاد من باش ( که هنگامی که خشمگین میشوی وسوسه ات میکنم که خشم تو را به هر جنایتی وادار کند { که دیده میشود در دعواها و زد و خوردها که رخ میدهد طرفین دعوا بر اثر لحظه ای خشم و تسلط نداشتن بر خشم خود طرف مقابل را با چاقو و غیره به قتل می رسانند و همه این کارها بر اثر این است که خشم خود را کنترل نکرده است ، چند حدیث از شاه ولایت علی (ع) در باره خشم  :   مولا علی (ع) : خاموش کردن آتش خشم برای کسی میسر است که از روی حقیقت دشمنهای درونی را در دل بمیراند و ضمیر خود را از کینه و بد خواهی دیگران پاک کند .  الحدیث جلد 2 صفحه 289   __  مولا علی (ع): در كشاكش انگیزه‌های شهوت و غضب، عقل بشر تیره و تار می‌شود و فروغ خود را از دست می‌دهد. الحدیث جلد 2  صفحه 208   __   مولا علی (ع) : دشمن‌ترین دشمنان آدمی غضب و شهوت او است. آن كس كه بتواند این دو غریزه سركش را مهار كند و آنها را به فرمان خود درآورد ، مقام عظیمی دارد و می‌تواند به اوج انسانیت برسد. الحدیث جلد 2  صفحه 19   __    مولا علی (ع) : غضب آتشی است مشتعل ، کسی که خشم خود را فرو نشاند ( خشم خود را نگه دارد ) ، آن آتش مشتعل را خاموش کرده است و آن کس که غضب را به حال خودش آزاد گذارد ، ( خشم خود را نگه ندارد ) خود اولین کسی است که در شعله ها ی آن خواهد سوخت.   الحدیث جلد 1 صفحه 1  ) 2- هنگامیکه میان دو نفر قضاوت کنی به یاد من باش ( که در این هنگام  وسوسه ات میکنم که قضاوت به حق نکنی ) 3-هنگامی که با زنی ( نامحرم ) به خلوت نشسته ای و هیچ کس دیگر با شما نیست به یاد من باش( که در این موقع  وسوسه ات میکنم که به گناه بیفتی ).   خصال شیخ صدوق جلد 1 صفحه 150

در کتاب نورالمبین فی قصص الانبیاء و المرسلین از حضرت امام علی نقی (ع) نقل شده که فرمودند : بعد از قضیه طوفان روزی شیطان به نزد حضرت نوح آمد و عرض کرد تو را بر من منت بزرگ است و من قصد دارم تلافی کنم آن خدمتی که به من نموده حضرت نوح متاثر شد و پرسیدند من به تو چه خدمتی نموده ام عرض کرد من در صدد اغوا و گمراهی مردم بودم تا اینکه آنها را در مرام کفر نگاه دارم تا بغتة مرگ گریبان آنها را بگیرد و آنها را با خود وارد جهنم سازم ، ولی می ترسیدم چنانچه ثبات قدم در هدایت مردم داشته باشید آخرالامر بعضی از آنها به تو ایمان آورند و اهل بهشت شوند ولکن در اثر نفرینی که نمودی و از خداوند طوفان طلبیدی خدا طوفان فرستاد تا اینکه تمام مردم را در حال کفر فرا گرفت و آنها را هلاک نمود و وارد جهنم گردیدند و من فعلا از اغوای آنها راحت گشتم تا اینکه کی دو مرتبه مردمی در عالم پیدا شوند تا خواسته باشم آنها را اغوی نمایم و در عوض این خدمت قصد دارم تو را مطالب نافعه و نصایح شافیه بنمایم ، حضرت نوح فرمودند مرا به نصایح تو احتیاجی نیست و میخواست به کلمات او گوش ندهد زیرا خیال میکرد شیطان با این مقدمات میخواهد او را بفریبد و اغوی کند از طرف حضرت حقتعالی خطاب شد ای نوح شیطان قصد اغوای تو را ندارد بلکه میخواهد مطالب حقه گوش زد تو نماید و لذا به نصائح او گوش ده حضرت نوح فرمود بگو چه میخواهی بگویی شیطان عرض کرد چند صفت در خود راه مده که موجب هلاکت تو میگردد : اول صفت تکبر زیرا تکبر مرا از آن مقام ارجمندیکه داشتم به خاک مذلت افکند و مطرود حق و مستحق لعن او گردانید و اگر من از سجده به حضرت آدم تکبر نورزیده بودم و خود را بزرگتر از آن نمی دانستم به این روز ذلت نمی افتادم. دوم صفت حرص زیرا حضرت آدم را خداوند تمام نعمتهای بهشتی را در تحت اختیار او قرار داد و فقط به او فرمود از شجره گندم مخور ولکن حرص او را وادار نمود تا اینکه از آن درخت خورد و به او رسید آنچه رسید. سوم صفت حسد زیرا حسد وادار نمود قابیل را بر آنکه برادر خود هابیل را بکشد و خود را در اثر این عمل مستحق تابوت جهنم گردانید و ای نوح در سه موضع هم به یاد من باش زیرا من در این مواضع نزدیک ترین حالاتم به اولاد آدم و تسلطم بر آنها از تمام حالات بهتر میباشد. اول در حال غضب زیرا من دوست دارم اولاد آدم غضب نماید و من در حال غضب آنها را به هر امر فجیعی که وادار نمایم امتثال خواهند کرد ، دوم در موقعیکه خواسته باشی در ما بین مردم مصدقی کنی و حکمی را بیان نمایی زیرا ممکن است یکطرف تصدیق و حکم اولاد تو باشد و طرف دیگر شخص اجنبی و در این صورت هم حکم به حق کردن بسیار مشکل میباشد و من به هر وسیله باشد اولاد آدم را اغوی میکنم و نمی گذارم به حق تصدیق و حکم کند ، سوم در حالیکه با زن اجنبیه خلوت نمایی زیرا خلوت با آنها موجب تسلط من است بر اولاد آدم و کم کسی خلوت با اجنبیه میکند که من او را اغوی نکنم و نفریبم.   سوغات سفر ( از تالیفات حاج شیخ علی قرنی گلپایگانی ره ) جلد 1 صفحه 305 الی 306

مالک اشتر ( رضوان الله علیه ) و جوان هرزه : شنیده اید مالک اشتر سپهسالار لشگر علی (ع) است ؛ درباره اش میفرماید : همانطور که من با رسولخدا (ص) بودم ، مالک هم با من بود.از حیث مقام ظاهری ، بزرگ قبیله کنده و فرمانده کل لشگر است.در بازار کوفه راه می رفت در حالیکه لباس مندرس و کوتاهی در تن داشت ، یکی از جوانان هرزه که او را نمی شناخت ، خواست مالک را دست بیندازد ، مسخره کرد و ریگی به طرف مالک اشتر پرتاب کرد ، مالک بدون اینکه به او تعرض نماید رد شد و رفت ، به جوان گفتند : شناختی او که بود ؟ گفت : نه ، گفتند : او مالک اشتر بود ، جوان خیلی ترسید و ناراحت شد ، دنبال مالک رفت ، سراغش را گرفت. گفتند : وارد این مسجد شده است ، جوان هم به مسجد رفت ، دید مالک نماز میخواند ، نمازش که تمام شد ، روی دست و پای مالک افتاد ؛ گفت من شما را نشناختم ، جسارت کردم ، مرا ببخشید . مالک فرمود : من همان وقت تو را بخشیدم ، حالا به مسجد درآمدم که نماز گذارم و برایت دعا کنم که خدا نیز تو را عفو نماید ؛ مالک شیعه علی (ع) است ، آیا به ما هم میشود شیعه گفت ؟ چه چیز ما به شیعه علی (ع) میبرد ؟ (( والکاظمین الغیظ )) کسانیکه خشم خود را فرو می نشانند ، غیظ خود را فرو می خورند ،نه اینکه حالا که به او کلوخی پرتاب کرد ، برگردد سنگی بزند ، { بلکه باید وقتی به لغو می گذرد بی اعتنا و بزرگوار بگذرد } (( وَ إِذَا مَرُّواْ بِاللَّغْوِ مَرُّواْ كِرَامًا  { سوره فرقان آیه 72 } ))

ِِآیا کلوخ انداز را پاداش سنگ است ؟ : آنچه در ضرب المثل عامیانه است که جواب فحش فحش است ، یا کلوخ انداز را پاداش سنگ است به هیچ وجه صحیح نیست ، جواب درندگی ، درندگی نیست . اگر تو هم فحش دادی که مثل او میشوی ؛ پس فرق آدم و حیوان چیست ، او به مقتضای حیوانیتش فحش داد تو هم به مقتضای انسانیتت خودداری کنی بلکه او را ادب نمائی ، در کتاب معراج السعاده مرحوم نراقی گوید : اگر کسی به دیگری فحش داد ، حق ندارد در مقام جواب او نیز فحش دهد وگرنه مصداق فرموده پیغمبر (ص) میشود که (( المتسابان فی النار )) دو نفری که یکدیگر را سب کردند و دشنام دادند ، هر دو در آتشند. هر دو فحش دهنده جهنمی هستند هر چند (( البادی منهما اظلم )) کسی که شروع کرده ، ستمگر تر است ، ولی طرف هم که پاسخش را میدهد ، ستمگر میباشد ، فحش ناشی از جهت خشم و حیوانیت است ؛ از هر طرف که باشد ، آنگاه میفرماید : یا در برابر فحش سکوت باشد یا اگر میخواهد پاسخ دهد ، باید خیلی مواظب باشد دروغ و تهمت و قذف نباشد بردباری در برابر خشم ، خوی انسانی : اگر انسان بنا بگذارد در برابر ناملایمات ، خشم حیوانی را در کار نیاورد بلکه جهت انسانیش را به کار برد انسان از انس است. حلم و بردباری کار انسان است ، حیوان از حلم خبر ندارد چه می فهمد حلم چیست . آیا من و تو که می فهمیم ، اگر تنها خشم داشته باشیم با حیوان چه فرقی کردیم اما اگر حلم ورزیدیم ، صفت انسانیت را به کار بردیم ، میخواهیم راه آدمیت و نجات از خوی های حیوانی را پیاده کنیم.

گفتم که بدون رنج و زحمت نمیشود به خلق های انسانی برسیم ، آدمی سر دو راهی است ، هم می تواند حیوانی شود یا انسانی گردد ، جبر نیست ، خدای تعالی اختیار را برای بشر خواسته است ، زبان داده ، اختیار هم داده ، هم بتواند فحش دهد ، فتنه به پا کند ، درندگی کند ، هم می تواند با این زبان اصلاحی دهد و آتشی را خاموش کند.

حلم یعنی خودداری و بردباری در برابر ناملایمات ، هر ناملایمی که دید یا شنید خودش را بگیرد ، زبان و دست و پایش را نگه دارد ، و اگر از سرچشمه و ابتداء خودش را بگیرد ، نزاع میخوابد و طرف هم در بیشتر مواقع شرمنده میگردد و شاید هم عذر بخواهد.

پاسخ جالب محقق طوسی به یک نفر جاهل : در حالات علامه محقق بزرگوار نصیر الدین طوسی نوشته اند که یک نفر جاهل در نامه ای خطاب (( سگ )) به ایشان کرد.محقق طوسی در پاسخش نوشت شما مرا سگ دانسته اید ، هرچه فکر کردم که چه چیزم به سگ میبرد نفهمیدم ، من دو پا هستم و سگ چهار پا ، او دندان تیزی دارد که استخوان را خورد و نرم میکند اما دندانهای من از کار هم افتاده است ، سگ پشم دارد من ندارم ، او خنجال دارد من ندارم ، و خلاصه با این حلم و مدارا کردنش طرف هم رام شد.

اگر بر فرض ایشان برمیگشت و به او می گفت سگ خودت هستی پدرت هست ، مادرت هست ، طرف هم که آرام نمی نشست دنبال میکرد و کار خیلی بدتر میشد.

سرچشمه شاید گرفتن به بیل       ولیکن چو پرشد نشاید به پیل

چطور نزاع میشود : داستانی شیرین در این زمینه نقل میکنند برای تنوع در کلام و شاهد عرض بد نیست ؛ گویند یکنفر کفاش مشهور به بداخلاقی و نزاع کردن بود یکی از افراد بیکار صبح زود به درب مغازه اش آمد ؛ پس از سلام و احوالپرسی گفت : خواهشی از شما دارم و آن این است که به من بفرمایید چطور نزاع میشود ؟ منشاء دعوا چیست ؟ کفاش گفت آخر ؛ اول صبح این چه سئوالیست که می کنی شوخی داری ؟ گفت : نه ؛ جدی است باید حتما به من بگویی چطور دعوا میشود ؟

کفاش برگشت و گفت مرد حسابی شاید عقلت را گم کرده ای من چه میدانم چطور نزاع میشود - گفت تو را رها نمی کنم تا برایم شرح ندهی ؛ کفاش گفت : خجالت بکش مردک بی کار که مردم را از کار کردن باز میداری بگذار به کارم برسم ؛ خلاصه معطلتان نکنم کشمکش لفظی کار را به دعوای رسمی کشانید و کفاش با مشته کفاشی بر سر طرف کوبید و او را خونین کرد ، مرد بی کار گفت کافیست فهمیدم چطور دعوا میشود یکی چیزی می گوید دیگری کوتاه نمی آید بلکه دنبال میکند و کار به دعوا میشکد.

اولش چیزی نیست یا خیلی مختصر است لکن با تعقیب کردن به فحش و ناسزا تا برسد به کتک کاری یا خدای نکرده چاقو کشی و چماقداری برسد.

دابة مرتاضه یعنی حیوانی که صاحبش او را تمرین داده که از حدود چراگاه خارج نشود ، همه باید نفس خود را ریاضت بدهند بر هر فردی لازم است نفس خودش را وا دارد که عادت کند از حدود الهی بیرون نشود از مرز انسانیت که بیرون رفت حیوانی بیش نیست ، البته زحمت دارد ولی تا مدتی ، اما بعد آسان میشود بلکه از کظم غیظ و فرو بردن خشم شاد میگردد و کیف میکند.

سخت می نماید ولی با تصمیم آسان میشود : در روایتی رسیده که به یکی از پیغمبران ملکوت بعضی از امور را نشان دادند به این ترتیب که به او گفتند فردا که به صحرا می روی نخستین چیزی را که دیدی باید بخوری دومین را باید پنهان کنی تا پنج چیز که شاهد من همان نخستین است و تکرار می کنم صورت ملکوتی است نه ملکی صورت مثالی است نه خارجی ؛ نخستین چیزی که مشاهده کرد کوه بزرگی بود تعجب کرد چگونه میشود کوه را خورد بعد با خود گفت من مامورم که این کار را بکنم تا هر اندازه که بتوانم من انجام می دهم شدن یا نشدنش با من نیست با این تصمیم قدم پیش گذاشت هر گامی که بر میداشت کوه کوچکتر میشد تا وقتی نزدیکش رسید دید به اندازه لقمه کوچکی گردید آنرا بر گرفت و در دهان گذاشت دید از عسل شیرین تر و گواراتر است.

این ملکوت را که نشانش دادند بعدا به او فهماندند این ملکوت غیظ است نخست برای انسان تحمل کردنش سخت است مثل کوه می ماند که بخواهد آنرا بخورد خودداری کردن از انتقام راستی سخت است آدمی فحش بخورد ولی پاسخش ندهد ؟! اما با تصمیم بر این حلم و به عمل در آوردنش می بینید آسان گردید بلکه لذت بخش نیز میگردد.

در یکی از کتابهای ادبی است حکایتی بسیار آموزنده و جالب نقل کرده که برای تنبه یادآوری میشود : من سزاوار صدمه بیشتر هستم ؛ بزرگی از کوچه ای می گذشت از پشت بام خانه ای مقداری خاکروبه بر سرش ریختند سر بلند کرد و گفت خداوندا تو را سپاس گویم که سر پر گناهم سزاوار سنگ است تو به جایش بر آن خاک نرم ریختی.

در حالات پیغمبر خدا (ص) هم همه خوانده یا شنیده اید که مکرر خاکستر بر سرش می ریختند گاهی استخوان به قلم پایش می زدند که از پایش خون می آمد ، شکنبه شتر و کثافتهای جوف آنرا بر سر و روی او می ریختند اما رسولخدا (ص) در برابر دعایشان میکرد {{ اللهم اهد قومی انهم لا یعلمون }} خدایا قوم مرا هدایت فرما اینها نمیدانند عذرشان را نیز از خداوند میخواهد که عذاب بر ایشان نفرستد (( اینها نادانند )).

روش پیغمبر (ص) باید مورد اقتدای همه ما قرار بگیرد مخصوصا آقایان اهل علم باید در برابر ناملایماتی که از اجتماع می بینند تحمل داشته باشند و بدانند به این وضع باقی نمی ماند مردم روشن میشوند.

عرایضم را به حدیث شریفی که در اصول کافی است به مناسبت خشم و خودداری از آن که مورد بحث بود ختم می نمایم.

جلوگیری از خونریزی در خودداری از خشم ورزی : یکی از روسای قبائل عرب از بادیه نشینان خدمت رسولخدا (ص) رسید هنگامیکه میخواست خداحافظی کند عرض کرد یا رسول الله (ص) دستور و نصیحتی به من بفرمائید که از آن بهره مند گردم ، رسول خدا (ص) هم فرمود (( لا تغضب )) خشم نکن.عرض کرد چشم اطاعت میکنم.

برگشت نزدیکیهای قبیله دید وضع غیر عادی است عده ای منتظر ورودش هستند نزدیک شد پرسید چه خبر است گفتند بین ما و قبیله دیگر خونی ریخته شده منتظر هستیم تا با آنها بجنگیم.

ابتدا حمیت قومیت عربی و جاهلیت او را گرفت و مسلح شد همراه قبیله اش حرکت کرد وقتی با قبیله دیگر مقابل شدند یادش به فرمایش پیغمبر (ص) آمد که فرموده بود خشم نکن فورا اسلحه را انداخت و با لباس عادی رو به قبیله مخاصم آمد ، آنها وقتی دیدند رئیس قبیله بدون اسلحه و متواضع می آید دست به اسلحه نبردند و منتظر ماندند چه می گوید و چه میخواهد.

نزدیک شد و نام سرانشان را برد و به نرمی با آنان گفت این نزاع برای چیست ؟ اگر میخواهید بجای کشته شما کسی را بکشید که او با کشته شدن دیگری زنده نمی شود بیائید و خون بها بگیرید و به علاوه آن ، هرچه بخواهید من می دهم اگر هم اصرار دارید چون از شما کسی کشته شده حتما یک نفر از ما بکشید من حاضرم خودم را در اختیار شما قرار می دهم مرا بجای مقتول بکشید و دست از فتنه و فسادی که درگیریهای مداوم در پی دارد بردارید.

قبیله مقابل که چنین وضعی را از او دیدند که هرگز سابقه نداشته از راه انسانیت در آمدند و گفتند ما هم در می گذریم و اصلا خونبها هم نمی خواهیم و با صلح و صفا قضیه خاتمه یافت.

آنوقت راز فرمایش پیغمبر (ص) هنگام خداحافظیش معلوم شد که فرمود : غضب نکن. به برکت این کظم غیظ ( فرو بردن خشم ) چه خونها که محفوظ ماند و چه فتنه ها که خوابید.  { سفینة البحار جلد 2 صفحه 320 }

اخلاق اسلامی از تالیفات حضرت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب (ره) صفحه 100 الی صفحه

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 17:13 نظرات (0)
بازدید : 146

گفتگوی من و تو با خدا

گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟
گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)

با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشته‌هایش!... به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! ...
پس باید ثابت كنم كه شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.
باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاك كنم......................................................... . . . .    .



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


همه ما پنهانی و در نهان، دل گفته هایی با خدا داریم، کسی از آن خبر ندارد و خود می گوییم و خدا شنونده است. آنچه در این ایمیل می خوانید بخشی هایی از گفتگوهای "من وشما"، با خداست:
همان خدا، همان خدای فراموش شده ای که به گاه بی كسی و درماندگی سراغش را می گیریم ...
همان كه هیچگاه ما را از یاد نمی‌برد!

گفتم: خسته‌ام
گفت: "لاتقنطوا من رحمة الله" از رحمت خدا ناامید نشید (زمر/53)

گفتم: انگار، مرا فراموش کرده ای!

گفت: "فاذکرونی اذکرکم" منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152)

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفت: "و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا" تو چه می‌دانی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63)


گفتم: تو بزرگی و نزدیکیت برای منِِِ کوچک، خیلی دوره! تا آن موقع چه کار کنم؟

گفت: "واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله" کارهایی که به تو گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کند (یونس/109)


گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچک است... یک اشاره‌ کنی تمامه!
گفت: "عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم" شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216)

گفتم: "انا عبدک الضعیف الذلیل..." اصلا چطور دلت میاد؟

گفت: "ان الله بالناس لرئوف رحیم" خدا نسبت به همه‌ی مردم (نسبت به همه) مهربان است (بقره/143)


گفتم: دلم گرفته

گفت: "بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا" (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشند (یونس/58)


گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفت: "ان الله یحب المتوکلین" خدا آنهایی را که توکل می‌کنند دوست دارد (آل عمران/159)


گفتم: خیلی چاکریم! ولی این بار، انگار گفتی: حواست را خوب جمع کن!

گفت: "و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره" بعضی از مردم خدا را فقط به زبان عبادت می‌کنند. اگه خیری به آنها برسد، امن و آرامش پیدا می‌کنند و اگر بلایی سرشان بیاید تا امتحان بشوند، رو گردان میشوند. خودشان تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنند (حج/۱۱)

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم؛

گفت: "فانی قریب" من که نزدیکم (بقره/186)


گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد به تو نزدیک بشوم

گفت: "و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال" هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/205)


گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفت: "ألا تحبون ان یغفرالله لکم" دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟! (نور/22)


گفتم: معلومه که دوست دارم مرا ببخشی

گفت: "و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه" پس از خدا بخواهید شما را ببخشد و بعد توبه کنید (هود/90)


گفتم: با این همه گناه... آخر چه کاری می‌توانم بکنم؟

گفت: "الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده" مگر نمی‌دانید خداست که توبه را از بنده‌هایش قبول می‌کند؟! (توبه/104)


گفتم: دیگر روی توبه ندارم

گفت: "الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب"(ولی) خدا عزیز و دانا است، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/3)


گفتم: با این همه گناه، برای کدام گناهم توبه کنم؟

گفت: "ان الله یغفر الذنوب جمیعا" خدا همه‌ی گناه‌ها را می‌بخشد (زمر/53)


گفتم: یعنی اگر باز هم بیابم؟ بازهم مرا می‌بخشی؟

گفت: "و من یغفر الذنوب الا الله" [چرا كه نه!] به جز خدا کیه که گناهان را ببخشد؟ (آل عمران/۱35)


گفتم: نمی‌دانم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتشم می‌زند؛ ذوبم می‌کند؛ عاشق می‌شوم! ... توبه می‌کنم

گفت: "ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین" [این را بدان كه] خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم آنهایی که پاک هستند را دوست دارد (بقره/222)


ناخواسته گفتم: "الهی و ربی من لی غیرک" ای خدا و پروردگار من! [آخر] من جز تو كه را دارم؟

گفت: "الیس الله بکاف عبده" خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/36)


گفتم: در برابر این همه مهربانیت چه کار می‌توانم بکنم؟

گفت: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما" ای مؤمنین! خدا را زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هایش بر شما درود و رحمت می‌فرستند تا شما را از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیاورند. خدا نسبت به مؤمنین مهربان است. ( احزاب/42)


گفتم: هیچ کسی نمی‌داند تو دلم چه می‌گذرد

گفت: "ان الله یحول بین المرء و قلبه" خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24)


گفتم: غیر از تو کسی را ندارم

گفت: "نحن اقرب الیه من حبل الورید" ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16)


با خودم گفتم: خداوند!... خالق هستی!... با فرشته‌هایش!... به ما درود می‌فرستند تا هدایت شویم؟! ...
پس باید ثابت كنم كه شایسته‌ی سلام و درود عرشیانم.
باید گوهر درونم را از هرچه زنگار پاك كنم
...

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 14:37 نظرات (0)
بازدید : 219

آموزش احکام شرعی به کودکان و نوجوانان

در مورد رعایت حدود شرعى در روابط دخترو پسر مى باید اولا ما حدود را به خوبى بشناسیم و از افراط و تفریط بیهوده اجتناب کنیم. ثانیا فرزندان را افرادى بار بیاوریم که با کنترل درونى رشد کنند نه فقطما با کنترلهاى بیرونى. در اینجاست که معناى کلام حضرت زهرا(س) نیز مشخص مى شود که رفتار مطلوب زن در رابطه با نامحرم را چنین توصیف مى فرمایند: ((زن, نامحرمى را نبیند و نامحرمى او را نبیند. )) چنین الگویى براى کسى مطرح است که خود از لحاظ رشد انسانى به جایى رسیده باشد که این کلام حضرت زهرا(س) را خود با تمام وجود حس کند وآن را دستورالعمل زندگى قرار دهد....

شناخت صحیح احکام الهى به عنوان یک عنصر مهم, در تربیت دینى فرزندانمان محسوب مى شود. اگر بخواهیم فرزندان خود را طورى تربیت کنیم که احکام الهى رعایت نمایند باید از همان زمان کودکى بر طبق دستورات دینى عمل نماییم. براى اینکه دختران و پسران هنگام بلوغ با مشکلى روبه رو نشوند و به تدریج با نقش خاص خود به عنوان دختر و یا پسر آشنایى یابند, باید از همان ابتدا به طور جداگانه با آنها رفتار شود.

این مسإله در مورد دختران اهمیت بیشترى دارد; زیرا آنها زودتر از پسران به بلوغ مى رسند. در تعالیم اسلامى به این نکته توجه کامل و توصیه شده است که از حدود 6 سالگى با دختر و پسر به روشى جداگانه رفتار شود. در روایات اسلامى توصیه شده است که دختر بچه شش ساله را پسر بچه یا مرد نامحرم نبوسد و در بغل نگیرد. همچنین زنهاى نامحرم از بوسیدن پسر بچه اى که سنش از هفت سال گذشته است, خودارى کنند.

همینطور توصیه کرده اند که بستر کودکان در شش سالگى از هم جدا شود.

رعایت این اصول سبب مى شود که دختران و پسران از همان آغاز به تدریج نقش مردانه و زنانه مناسب را پیدا کنند و براى بلوغ آمادگى کافى داشته باشند. به هر حال باید از دوران کودکى زمینه براى رشد ویژگیهاى فطرى دختر و پسر در خانواده فراهم آید و هر یک از این دو در مسیرى که آفرینش با تدبیرى حکیمانه پیش پاى آنها نهاده است, سوق داده شوند.(1) در ارتباط با آموزش کودکان باید این نکته را مد نظر داشته باشیم که آیا ما هستیم که او را متدین و مومن مى سازیم و یا خود اوست که مى باید ایمان بیاورد و متدین شود؟ پاسخ دقیق مى تواند روشنگر شیوه برخورد ما با فرزندان درتمامى زمینه ها از جمله برخورد با جنس مخالف باشد.

کودک موقعى فعل تربیتى را درونى مى کند که خود به طور فعال در آن نقش داشته باشد. اگر خواهان آن هستیم که کودکان مقررات, ارزشها, خصایل و فضایل اخلاقى را درونى کنند یعنى در سازمان ذهنى و عاطفى آنها ریشه بدواند و در عمق وجودشان جایگزین شود باید لوازم و شرایط تربیت را به گونه اى فراهم کنیم که کودک خود راغب و مایل به آن شود. مهمترین اصل در تربیت خود انگیخته مسإله رغبتها و علایق کودک است. پیام تربیتى باید با کانون رغبت متربى همسو گردد.(2)

نوجوانان و جوانان باید خود را چنان با ارزش و با عزم و اراده تصور کنند که خویشتن را از درون کنترل کنند. آنان چنین انتظارى را در خود پرورانند که حتما مى باید دیگران آنها را کنترل کنند. آنان باید به گونه اى رشد یابند که حتى در شرایطى کاملا دور از چشم افراد که امکان بهره ورى نیز براى آنان فراهم باشد به لحاظ تقوایى, خود را نگه دارند و دست از پا خطا نکنند. نوجوانان را باید به گونه اى تربیت کرد که خود کنترل(3) بار آیند و نیاز کمترى به انضباط و کنترل بیرونى داشته باشند, و به نحوى آنان را آماده و پرهیزگار نماییم که اگر به درون دریاى گناه و لغزش هم وارد شدند, همانند مرغابى آب بر اندامش ننشیند و خشک بیرون آید, و در واقع عالم را محضر خدا بدانند و در همه جا از درون او را پیامآورى باشد.

در این باره از حضرت امام خمینى نقل شده است:

((از مسایلى که امام بیشتر به آنها توجه داشتند, محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود. یادم است که ده سال بیشتر نداشتم و با برادرهایم و پسرخاله ام قایم موشک بازى مى کردم, حجاب هم داشتم. اما امام یک روز مرا صدا کردند و گفتند: شما هیچ تفاوتى با خواهرتان ندارید, مگر او با پسرها بازى مى کند که شما با پسرها بازى مى کنید. از آن روز به بعد با پسرها بازى نکردم.))(4)

شرع مقدس اسلام در رعایت رفتار و پوشش فرد مسلمان حدودى را تعیین کرده است, پوشیده بودن بدن زن و مجاز بودن براى عدم پوشش کفین و وجه و نیز مجاز نبودن مرد و زن در سخن گفتن با یکدیگر به گونه اى که گناه درآن وجود داشته باشد, به عنوان حداقل حدودى است که مى باید رعایت شود.

در مورد رعایت حدود شرعى در روابط دخترو پسر مى باید اولا ما حدود را به خوبى بشناسیم و از افراط و تفریط بیهوده اجتناب کنیم. ثانیا فرزندان را افرادى بار بیاوریم که با کنترل درونى رشد کنند نه فقطما با کنترلهاى بیرونى. در اینجاست که معناى کلام حضرت زهرا(س) نیز مشخص مى شود که رفتار مطلوب زن در رابطه با نامحرم را چنین توصیف مى فرمایند: ((زن, نامحرمى را نبیند و نامحرمى او را نبیند. )) چنین الگویى براى کسى مطرح است که خود از لحاظ رشد انسانى به جایى رسیده باشد که این کلام حضرت زهرا(س) را خود با تمام وجود حس کند وآن را دستورالعمل زندگى قرار دهد.

آموزش حدود شرعى و مراعات آنها نه تنها نشانه عقب ماندگى و یا محدود سازى فرزندان نیست, بلکه خود نشانگر دقت و توجه یک خانواده به حدود رفتار اجتماعى است.

هر قدر فرهنگ یک خانواده بالاتر باشد به جزئیات و دقایق زندگى و از آن جمله دقایق در مورد روابط اجتماعى با دیگران توجه بیشترى مى کند. دخترى که در برخورد با افراد نامحرم, از آن جمله پسرعمو, پسرعمه, پسردایى و امثال آن پوشش خود را مراعات مى کند و حجاب خود را نگاه مى دارد و نیز رفتار متین و دینى در مقابل آنها دارد, با این اعمال, سطح فکر و فرهنگ خود را نشان مى دهد. به این ترتیب خانوادها خود باید برنامه مشخصى در زمینه آموزش حدود رفتارى با افراد محرم و نامحرم, حلال و حرام به فرزندان خود داشته باشند.(5)

خانم فاطمه طباطبایى در باره نظر امام خمینى راجع به حجاب دختران چنین نقل مى کند:

امام خمینى مى فرمودند: تا تکلیف نشده حجاب لازم نیست, مى تواند هر رنگى که مى خواهد بپوشد. ولى وقتى تکلیف شد, دیگر نگویید عیب ندارد. این را به بچه تلقین کرده اید که راجع به مسایل دینى سخت نباشد, باید به بچه فهماند که بعد از سن تکلیف پسرعمو و پسرخاله نامحرم هستند و باید حجاب داشته باشد. این عیب ندارد.

سلیقه هاى مختلف پدر و مادر مسایل شرع را تغییر مى دهد یا از اصل برمى گرداند و براى بچه کار را مشکل مى کند.

نباید مسایل شرع را براى بچه مشکل کرد. اسلام دین راحتى است. دین سختى نیست. (6)

از نظر قرآن کریم, نه تنها تکلیف, سخت و دشوار نیست, بلکه با عمل به آن و چشیدن لذت عبادت و اوامر خداوند شیرینى و حلاوت خاصى را نیز انسان احساس مى کند که با هیچ کدام از لذایذ زودگذر دنیوى قابل مقایسه نیست.

خداوند حکیم بدون در نظر گرفتن نیازها و مصالح انسان به او تکلیف نمى کند. چیزى بر او حلال یا حرام نمى نماید اگر چیزى را بر او حلال کرد, سود وى را در نظر داشته و اگر چیزى را برایش حرام کرد, مصلحت او را مورد توجه قرار داده است. به طور کلى در اسلام حکمى بدون حکمت و تکلیفى بدون مصلحت وجود ندارد, مقررات الهى بدون استثنإ بر مبناى نیازهاى واقعى انسان وضع شده و زندگى خوب و توإم با سعادت و عاقبت نیک جز با انجام این مقررات میسر نیست, هر یک از این احکام, پاسخگو به نیازى از نیازهاى انسان است.

پیامها و نتایج
آشنایى و آموزش تدریجى مسایل دینى به دختران و پسران را از همان دوران کودکى شروع کنیم.
قبل از سن تکلیف نباید با تکالیف سخت و طاقت فرسا احساس تنفر و انزجار در کودک ایجاد نماییم.
آموزشهاى دینى و اخلاقى باید داراى انعطاف و متناسب با توانایى کودکان در سن قبل از تکلیف باشد.
مثل پیشمرگان کرد مسلمان, زنان مسلحانه در غیاب همسرشان از خانواده محافظت مى کردند. با چند تن از آنان در بانه صحبت مى کردیم مى گفتند شبها تا صبح نمى خوابیدیم و برخى موارد هم بوده که درگیر شده ایم.

--------------------------------------------------------------------------------

پى‏نوشت‏ها:
1ـ راهنماى پدران و مادران, ج 1, ص 77.
2ـ تربیت طبیعى درمقابل تربیت عاریه اى, ص 188 ـ 189.
3ـsehf _ control .
4ـ عاطفه اشراقى, پا به پاى آفتاب, ج1, ص212.
5ـ تحلیلى تربیتى بر روابط دختر و پسر در ایران, ص74.
6ـ پا به پاى آفتاب, ج1, ص191.

ماهنامه پیام زن ـ شماره 104 ـ آبان 79

ایرانیکان چهارشنبه 07 بهمن 1394 زمان : 12:53 نظرات (0)
بازدید : 180

عکس انواع قبر یا آرامگاه

قبر و آرامگاهها در میان ملل مختلف دارای احترام و در عین حال با آداب خاص خود همراه است. قبرها و شکل آرامگاهها با توجه به نگاه مذهب، آداب و رسوم ، عرف و جایگاههای اجتماعی و.. متفاوت است در اینجا تصویر قبور و آرامگاههای مختلف آورده شده است:


http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar1.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar9.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar2.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar3.jpg

 

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar4.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar5.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar6.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar7.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar8.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar10.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar11.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar12.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar13.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar14.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar15.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/mazar/mezar16.jpg

گنج ,گنج یابی, زیرخاکی ,دفینه ,علائم باستانی , آرامگاه , تومولوس , قبر , قبر گبری , قبرستان , مزار , مقبره , گور , گوردخمه , گورستان ,

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 23:05 نظرات (0)
بازدید : 114

سنگ نگاره های بدون دفینه و گنج

اگرچه در باستان شناسی و گنج یابی سنگ نگاره ها نشانه و علامت مهم در راهنمایی به گنج و اشیای باستانی است ولی هر سنگ نگاره ای دلیل و نشانه زیرخاکی و گنج نمی باشد چه بسا که خود سنگ نگاره از نظر تاریخی و باستانی دارای ارزش و اهمیت باشد و به عنوان میراث ماندگار و کهن بشری مورد توجه باشد و نباید به آنها آسیب رساند . برای دستیابی به مال و مکنت نباید همه چیز را نابود کرد لذا در اینجا با سنگ نگاره هایی که نشانه دفینه و گنج نیستند آشنا می شوید.

اگر با چنین سنگ نگاره هایی برخورد کردید بدانید که این جور علامتها نشانه گنج و دفینه نیستند. این جور علامتها میتوانند از چند هزار سال پیش توسط انسان های قدیم به وجود آمده باشند . هیچ وقت آنها را تخریب نکنید و باید از آن محافظت شود

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-2.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-7.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-8.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-13.jpg

 

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-14.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-12.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-1.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-3.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-5.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-9.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-11.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-15.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-4.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/sang-6.jpg


گنج یابی, زیرخاکی, دفینه, گنج یاب ,نشانه گنج ,دفینه, علائم دفینه, باستانی, باستان شناسی, عتیقه

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 21:18 نظرات (0)
بازدید : 271

شیوه ساخت ردیاب جیوه ایی

ساخت بسیاری از لوازم و وسایل اگر با دقت انجام شود بسیار ساده و خیلی کم هزینه است همیشه گنج یابان و نیز کاوشگران و حفاران دفینه از نبود یا گران بودن وسایل گنج یابی شکایت دارند در حالی که با کمی مطالعه و چاشنی حوصله و دقت می توانند به عنوان سازنده ابزارآلات دفینه و گنج کسب درآمد کنند . در اینجا آموزش تصویری ساخت ردیاب جیوه ای را به شکل ساده آوردیم .

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/jive1.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/jive2.jpg

http://irantreasure.blog.com/wp-content/blogs.dir/00/07/40/98/7409892/files/define/jive3.jpg

گنج ,گنج یاب ,زیرخاکی, دفینه آثار, علائم, گنج, فلزیاب , ايران سرزمين گنجهاي گمشده , ایران سرزمین گنجهای گمشده , ردیاب , ردیاب جیوه ای , شاقول

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 20:33 نظرات (0)
بازدید : 463

دانلود نرم افزار فلزیاب Metal Detector اندروید – نرم افزار آندروید

تکنولوزی هر روزه در حال پیشرفت و ترقی است و همه علوم را تحت تاثیر قرار داده است سرعت، سهولت و دقت مشخصه این پیشرفت و کاربرد تکنولوژی است. علم باستان شناسی و نیز گنج یابی و یافتن زیرخاکی از علم جدید استفاده می کند.

Metal Detector یک برنامه بسیار جالب و کاربردی در زمینه شناسایی و تشخیص میدان مغناطیسی میباشد. شما با استفاده از این برنامه براحتی می توانید میدان مغناطیسی اطراف خودتان را با استفاده از سنسورهایی که در برنامه وجود دارد اندازه گیری کنید. کار کردن با این برنامه بسیار ساده است و کافیست که برنامه را روی گوشی خود نصب کرده و سپس اجرا کنید و بعد گوشی را به طرفین تکان دهید، میزان قدرت مغناطیسی روی صفحه نمایان می شود. همچنین این برنامه میتواند به عنوان یک فلزیاب رایگان و حرفه ای برای شما عمل کند و خیلی از نیازهای شما را برطرف کند.

این برنامه یک ابزار برای اندازه گیری مقدار میدان مغناطیسی با استفاده از سنسور مغناطیسی در تلفن همراه گنجانده شده است. سطح میدان مغناطیسی (EMF) در طبیعت موجود است در حدود۴۹μT , (۴۹۰mG ),1μT = 10mG می باشد. اگر هر گونه فلز در اطراف محیط وجود داشته باشد این مقدار افزایش می یابد. برای مقداردهی اولیه سنسورهای، تلفن خود را به سمت آسمان گرفته و آن را به ۸ جهت مختلف حرکت بدهید .

قابل اجرا بر روی آندروید ۲٫۱ و بالاتر

دانلود

لینک ۲: دانلود


نرم افزار, دانلود نرم افزار ,گنج یابی, دفینه ,زیرخاکی, عتیقه, باستانی, آثار گنج, علائم, گنج, فلزیاب,

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 20:17 نظرات (1)
بازدید : 820

دلیل خطای گنج یاب و ردیاب، در مکان دفینه و گنج دار

بسیاری از باستان شناسان و نیز گنج یابان حتی گنج یابان حرفه ای زمانی که با دستگاه ردیاب و گنج یاب کار می کنند به دلایل زیادی دچار خطا می شوند دلیل خطا می تواند عامل انسانی و عدم آگاهی فرد از کارکرد درست دستگاه ردیاب باشد و یا اینکه اصولا نقشه کار درست طراحی نشده باشد اما بدترین نوع خطا زمانی است که گنج یاب با دستگاه به محل دفینه دار نزدیک شده ولی متوجه خطای دستگاه نمی شود برای کم کردن خطا باید دو چیز را همیشه در نظر داشت اول آموزش و یادگیری و دیگر کسب تجربه است.

 علل خطای دستگاه های ردیاب، در مکان دارای دفینه، چیست؟

 یون یا گاز  ایجاد شده از دفیه، چگونه از زمین خارج می گردد؟  

 یون یا گاز  ایجاد شده از دفیه، چگونه از زمین خارج می گردد؟


گنج یابی, زیرخاکی, عتیقه ,باستانی ,مفهوم آثار , علائم باستانی , آنتنی , جیوه ای , خطا دستگاه , دستگاه فلزیاب , دفینه , ردیاب , شاقول , طلا , نقطه زن , گنج ,

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 20:03 نظرات (0)
بازدید : 129

عکس کودکان کار و زحمتکش

خیلی از کودکان به جای درس خواندن و مدرسه رفتن و یا بازی و تفریح باید که کار کنند این کودکان به دلیل فقر یا بی سرپرست و یا بدسرست بودن و یا اعتیاد والدین و ... مجبور نان آور باشند و در سنین پایین کار کنند.








































ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 15:53 نظرات (0)
بازدید : 122

داستان هشتاد شتر سرخ مو

ابو حمزه ثمالی از امام سجاد علیه السلام از پدرش امام حسین علیه السلام روایت می کند که بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت علی علیه السلام اعلام کرد: هر کس نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امانت یا عهد و پیمانی دارد، بیاید از من بگیرد. هر کس می آمد امانتش را می خواست، حضرت سجاده را بلند می کرد و آن را از زیر سجاده بر می داشت و به او می داد.

عمر به ابوبکر گفت: او با این عمل می خواهد دنیا را از ما بگیرد.

ابوبکر گفت: راه چاره چیست؟

عمر گفت: تو نیز مانند علی به مردم خبر بده که هر کس نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امانت و عهد و پیمانی داشت، بیابد از من بگیرد.

ابوبکر نیز به مردم اعلام کرد؛ وقتی این خبر به حضرت علی علیه السلام رسید، فرمود: او به زودی از این عمل خودش پشیمان خواهد شد.

فردای آن روز در حالی که ابوبکر با گروهی از مهاجرین و انصار نشسته بود، مردی اعرابی آمد و گفت: کدام یک از شماها وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستید؟

ابوبکر را به او نشان دادند. آن مرد اعرابی به ابوبکر گفت: آیا تو وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خلیفه او هستی؟

گفت: بله، برای چه می خواهی؟

گفت: هشتاد شتری را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من وعده داده بود، به من نشان بده.

ابوبکر گفت: اینها چه شترهایی هستند؟

اعرابی گفت: رسول خدا هشتاد شتر سرخ مو، چشم سیاه را برای من ضامن شده است.

ابوبکر به عمر گفت: الان ما چه کار کنیم؟

عمر گفت: این اعرابی نادان است. تو به او بگو آیا برای ادعای خود شاهدی داری؟ و اگر شاهد داشت، شاهد او را بخواه.

ابوبکر به اعرابی گفت: آیا برای ادعای خود شاهد داری؟

اعرابی گفت: تو به آن چیزی که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای من ضمان شده، شاهد می خواهی؟ به خدا سوگند تو وصی و خلیفه پیامبر نیستی!

سلمان بلند شد و به مرد اعرابی گفت: با من بیا تا تو را نزد وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ببرم. آن مرد رفت تا به خانه حضرت علی علیه السلام رسید و عرض کرد: آیا تو وصی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستی؟

حضرت علیه السلام فرمود: بله، برای چه می خواهی؟

گفت: رسول خدا هشتاد شتر سرخ مو و سیاه چشم را برای من ضامن شده آنها را می خواهم.

حضرت علی علیه السلام به او فرمود: آیا اگر این کار را بکنم، تو و خانواده ات مسلمان می شوید؟

مرد اعرابی خودش را به دست و پاهای حضرت علی علیه السلام انداخت و شروع به بوسیدن کرد و می گفت: شهادت می دهم که شما وصی و خلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستید؛ زیرا که همین شرط را پیامبر با ما کرد. ما همگی مسلمان شدیم.

حضرت علی علیه السلام فرمود: ای حسن! تو، سلمان و این مرد اعرابی به فلان بیابان بروید و ندا کن: ای صالح، ای صالح! هنگامی که جوابت را داد بگو که همانا امیرالمومنین بر تو سلام می کند و می گوید هشتاد شتری را که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای این اعرابی ضامن شده به او نشان بده.

سلمان گوید که به بیابان رفتیم. امام حسن علیه السلام ندا سر داد: ای صالح! پس جواب داد: لبیک ای فرزند رسول خدا! امام حسن علیه السلام سفارش امیرالمومنین علیه السلام را به او رساندند.

صالح گفت: شنیدم و اطاعت کردم. طولی نکشید که زمین شکافته شد و افسار شتری را به دست امام حسن علیه السلام داد و آن حضرت نیز افسار را کشیده و به اعرابی داد و فرمود: بگیر. هشتاد شتر سرخ مو و چشم سیاه پس از دیگری از زمین بیرون آمد.

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 15:08 نظرات (0)
بازدید : 111

محبت امام علی (ع)

این نکته مهمی است که محبت علی علیه السلام به تنهایی چه ارزشی دارد ؟ آیا دوست داشتن و محبت به امیر المومنین  امری است که صرفا به خواست ماست ویا اینکه فرد دیگری در این امر تاثیر گذار است ؟ به پیشگاه قرآن می رویم تا پاسخ سوالات خود را اینگومه یابیم که خداوند قرار دهندده محبت علی است و . . .

 

«إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَنُ وُدًّا ». [1]

کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، به‏زودي خداي مهربان براي آنان، محبّتي [ در دل‏ها] قرار مي‏دهد.

امام عليعليه السلام فرمود :مردي مرا ديد و گفت:اي ابوالحسن ! سوگند به خدا که براي خدا تو را دوست مي‏دارم. نزد پيامبر خدا برگشتم و از سخن آن مرد، وي را آگاه کردم. پيامبر خدا فرمود:«اي علي! شايد کار خيري براي او انجام داده‏اي؟».

 گفتم:سوگند به خدا، کار خيري براي او انجام نداده‏ام.

 پيامبر خدا فرمود:«سپاس، خدايي را که دل مؤمنان را به‏گونه‏اي قرار داده که به تو دوستي مي‏ورزند».

 پس اين کلام الهي نازل شد:«کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، به‏زودي خداي مهربان براي آنان، محبّتي [ در دل‏ها] قرار مي‏دهد».[2]  

 

روایاتی دیگر در مورد آیه مبارکه

 

- امام باقرعليه السلام فرمودند که پيامبر خدا صل الله علیه و آله فرمود:«اي علي! مي‏خواهي آموزشت بدهم؟ بگو:پروردگارا ! در نزد خويش برايم پيماني قرار ده و در پيش خود برايم محبّتي قرار ده».

 پس اين آيه فرو فرستاده شد:«کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، به‏زودي خداي مهربان براي آنان، محبّتي [ در دل‏ها] قرار مي‏دهد». [3]

 

- امام صادق‏عليه السلام درباره اين آيه فرمودند : سبب فرو فرستادن اين آيه اين بود که اميرمؤمنان، نزد پيامبر خدا نشسته بود. پيامبرصلي الله عليه وآله به وي فرمود:« اي علي ! بگو:پروردگارا ! در دل مؤمنان براي من محبّتي قرار بده». پس خداوند، اين آيه را فرو فرستاد:«کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، به زودي خداي مهربان براي آنان، محبّتي [ در دل‏ها] قرار مي‏دهد». [4]

 

- امام صادق‏ عليه السلام : پيامبر خدا در پايان نمازش با صداي بلند به‏گونه‏اي که مردم مي‏شنيدند، براي امير مؤمنان دعا کرد و فرمود:«پروردگارا ! براي عليعليه السلام در دل مؤمنان محبّتي و در دل منافقان، هيبت و عظمتي قرار ده». پس خداوند، اين آيه را فرو فرستاد:«کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، به زودي خداي مهربان براي آنان، محبّتي [ در دل‏ها] قرار مي‏دهد». [5]

 

- امام صادق‏عليه السلام درباره این آیه مبارکه فرمودند :محبّتي که خداوند فرموده، ولايت امير مؤمنان است. [6]

 

- به نقل از ابن عبّاس آمده است :آيه «کساني که ايمان آورده و  . . .  »، درباره عليعليه السلام نازل شده است و منظور، محبّت در دل مؤمنان است. [7]

 

- نقل از براء این چنین آمده است که  :پيامبر خدا صل الله علیه و آله به عليعليه السلام فرمود:«بگو،پروردگارا ! براي من در نزد خويش، پيماني قرار ده، و براي من در پيش خود، محبّتي قرار ده، و براي من در دل مؤمنان، محبّتي قرار ده».

 پس خداوند، آيه «کساني که ايمان . . . » را فرو فرستاد.

 [ براء گفت:] اين آيه، درباره علي‏عليه السلام نازل شده است. [8]

 

- به نقل از ابن عبّاس، درباره آيه چنین منقول است :«کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته کرده‏اند، به‏زودي خداي مهربان براي آنان، محبّتي [ در دل‏ها ]قرار مي‏دهد» :اين محبّت را خداوند براي علي بن ابي طالب‏عليه السلام در دل مؤمنان قرار داده است. [9]

منبع:سایت ابوتراب امیر المومنین علی(ع)

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 15:04 نظرات (0)
بازدید : 63

ادعیه دهه آخر ماه مبارک رمضان

ادعیه مخصوص ماه مبارک رمضان

شيخ كلينى در كافى از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود مى گويى در دهه آخر ماه رمضان در هر شب :

اَعُوذُ بِجَلالِ وَجْهِكَ الْكَريمِ أنْ يَنْقَضِىَ عَنّى شَهْرُ رَمَضانَ اَوْ يَطْلُعَ

پناه مى برم به جلال ذات بزرگوارت از اينكه ماه رمضان از من بگذرد يا سپيده امشب بر من


الْفَجْرُ مِنْ لَيْلَتى هذِهِ وَلَكَ قِبَلى ذَنْبٌ اَوْ تَبِعَةٌ تُعَذِّبُنى عَلَيْهِ

طلوع كند و باز هم از من در پيش تو گناه يا چيزى كه پاداشش بد است مانده باشد كه بدان عذابم كنى

 

و كفعمى در حاشيه بلد الا مين نقل كرده كه حضرت صادق عليه السلام در هر شب از دهه آخر بعد از فرايض ‍ و نوافل مى خواند:

اَللّهُمَّ اَدِّ عَنّا حَقَّ ما مَضى مِنْ شَهْرِ رَمَضانَ وَاغْفِرْ لَنا

خدايا اداء كن از ما حق ايام گذشته ماه رمضان را و بيامرز


تَقْصيرَنا فيهِ وَتَسَلَّمْهُ مِنّا مَقْبُولاً وَلا تُؤ اخِذْنا بِاِسْرافِنا عَلى اَنْفُسِنا

تقصير ما را در اين ماه و آن را پذيرفته از ما دريافت كن و مگير ما را به زياده رويهايى كه بر نفس خويش كرديم


وَاجْعَلْنا مِنَ الْمَرْحُومينَ وَلا تَجْعَلْنا مِنَ الْمَحْرُومينَ

و قرارمان ده از رحمت شدگان و قرارمان مده از محرومان

 

و فرمود هر كه بگويد اين را بيامرزد حقّ تعالى تقصيرى كه از او سرزده درايّام گذشته از ماه رمضان و نگه دارد او را از معاصى در بقيّه ماه .

و از جمله سيد بن طاوس در اقبال از ابن اَبى عُمَيْر از مُرازِم نقل كرده كه حضرت صادق عليه السلام در هر شب از دهه آخر مى خواند:


 اَللّهُمَّ اِنَّكَ قُلْتَ فى كِتابِكَ

خدايا تو فرمودى در قرآنت


الْمُنْزَلِ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذى اُنْزِلَ فيهِ الْقُرْانُ هُدىً لِلنّاسِ وَبَيِّناتٍ

كه از آسمان نازل گشته ((ماه رمضانى كه قرآن در آن نازل گشته كه آن قرآن راهنماى مردم وحجتهايى است


مِنَ الْهُدى وَالْفُرْقانِ فَعَظَّمْتَ حُرْمَةَ شَهْرِ رَمَضانَ بِما اَنْزَلْتَ فيهِ

از هدايت و تميز)) و بدين ترتيب حرمت ماه رمضان را با نازل فرمودن قرآن بزرگ كردى


مِنَ الْقُرانِ وَخَصَصْتَهُ بِلَيْلَةِ الْقَدْرِ وَجَعَلْتَها خَيْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ

و به شب قدر مخصوصش داشتى و آن شب را بهتر از هزار ماه گرداندى


اَللّهُمَّ وَهذِهِ اَيّامُ شَهْرِ رَمَضانَ قَدِ انْقَضَتْ وَلَياليهِ قَدْ تَصَرَّمَتْ

خدايا اين روزهاى ماه رمضان بود كه بر من گذشت و اين شبهاى آن است كه آن نيز


وَقَدْ صِرْتُ يا اِلهى مِنْهُ اِلى ما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّى وَاَحْصى لِعَدَدِهِ

گذشت و من اى معبودم از اين ماه به حالى درآمده ام كه تو خود بهتر از من مى دانى و شماره اش را


مِنَ الْخَلْقِ اَجْمَعينَ فَاَسْئَلُكَ بِما سَئَلَكَ بِهِ مَلاَّئِكَتُكَ الْمُقَرَّبُونَ

از همه مردم بهتر دارى پس از تو خواهم بدانچه فرشتگان مقربت


وَاَنْبِياَّؤُكَ الْمُرْسَلُونَ وَعِبادُكَ الصّالِحُونَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ

و پيامبران فرستاده ات و بندگان شايسته ات تو را بدان خواستند كه درود فرستى بر محمد


وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفُكَّ رَقَبَتى مِنَ النّارِ وَتُدْخِلَنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِكَ

و آل محمد و اينكه مرا از آتش دوزخ آزاد كنى و به رحمت خويش به بهشتم ببرى


وَاَنْ تَتَفَضَّلَ عَلىَّ بِعَفْوِكَ وَكَرَمِكَ وَتَتَقَبَّلَ تَقَرُّبى وَتَسْتَجيبَ دُعاَّئى

و به عفو و بزرگوارى خويش بر من تفضل كنى و تقرب جويى مرا بپذيرى و دعايم را مستجاب گردانى


وَتَمُنَّ عَلَىَّ بِالاْمْنِ يَوْمَ الْخَوْفِ مِنْ كُلِّ هَوْلٍ اَعْدَدْتَهُ لِيَومِ الْقِيامَةِ

و در آن روز ترس و وحشت با امان دادنم از هر هراسى كه براى روز قيامتم آماده كرده اى بر من منت نهى


اِلهى وَاَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَريمِ وَبِجَلالِكَ الْعَظيمِ اَنْ يَنْقَضِىَ اَيّامُ

خدايا پناه مى برم به ذات بزرگوارت و به جلال و شوكت عظيمت كه بگذرد روزها


شَهْرِ رَمَضانَ وَلَياليهِ وَلَكَ قِبَلى تَبِعَةٌ اَوْ ذَنْبٌ تُؤ اخِذُنى بِهِ اَوْ

و شبهاى ماه رمضان و از تو در نزد من گناه يا پاداش بدى باشد كه مرا بدان مؤ اخذه كنى يا


خَطَّيئَةٌ تُريدُ اَنْ تَقْتَصَّهَا مِنّى لَمْ تَغْفِرْها لى سَيِّدى سَيِّدى سَيِّدى

خطايى باشد كه بخواهى آن را از من تقاص كنى و نيامرزيده باشى اى آقاى من آقاى من آقاى من


اَسْئَلُكَ يا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اِذْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ اِنْ كُنْتَ رَضيتَ عَنى فى

از تو خواهم اى كه معبودى جز تو نيست زيرا معبودى جز تو نيست كه اگر در اين ماه از من خوشنود گشته اى بر


هذَا الشَّهْرِ فَاْزدَدْ عَنّى رِضاً وَاِنْ لَمْ تَكُنْ رَضيتَ عَّنى فَمِنَ الاْنَ

خوشنودى خويش از من بيفزا و اگر هنوز خوشنود نشده اى از هم اكنون از من


فَارْضَ عَنّى يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ يا اَللّهُ يا اَحَدُ يا صَمَدُ يا مَنْ لَمْ يَلِدْ

خوشنود شو اى مهربانترين مهربانان اى خدا اى يكتا اى بى نياز اى كه فرزند ندارد


وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ                    و بسيار بگو:    يا مُلَيِّنَ الْحَديدِ لِداوُدَ

و فرزند كسى نيست و براى او همتايى نباشد هيچكس * * * * اى نرم كننده آهن براى حضرت داود


عَلَيْهِ السَّلامُ يا كاشِفَ الضُّرِّ وَالْكُرَبِ الْعِظامِ عَنْ اَيُّوبَ عَلَيْهِ

عليه السلام اى برطرف كننده گرفتارى و ناراحتى بزرگ از ايوب عليه


السَّلامُ اَىْ مُفَرِّجَ هَمِّ يَعْقُوبَ عَلَيْهِ السَّلامُ اَىْ مُنَفِّسَ غَمِّ يُوسُفَ

السلام اى گشاينده اندوه يعقوب عليه السلام اى زداينده غم يوسف


عَلَيْهِ السَّلامُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ كَما اَنْتَ اَهْلُهُ اَنْ تُصَلِّىَ

عليه السلام درود فرست بر محمد و آل محمد بدانسان كه تو شايسته آنى كه درود فرستى


عَلَيْهِمْ اَجْمَعينَ وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَلا تَفْعَلْ بى ما اَنَا اَهْلُهُ و از

بر ايشان همگى و انجام ده درباره من آنچه را تو شايسته آنى و انجام مده درباره ام آنچه من سزاوارم

 

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 14:31 نظرات (0)
بازدید : 103

احادیث فاطمه زهرا (س)

من اصعد الی الله خالص عبادته اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته؛

 کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت را به سویش فرو خواهد فرستاد.

(بحار الانوار ، ج 70، ص 249 )

ان السعید، کل السعید، حق السعید من أحب علیا فی حیاته و بعد موته؛

همانا سعادتمند(به معنای) کامل و حقیقی کسی است که امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.

(مجمع‌ الزوائد علامه‌ هیثمى‌ ، ج‌ 9 ، ص‌ 132)

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 14:29 نظرات (0)
بازدید : 88

حدیث دوستی و محبت


 تزاوَرُوا تحـابـوا و تصـافحُـوا و لا تحـاشمـوا؛

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشید و دست یکدیگر را بفشارید و به هم خشم نگیرید.

(بحارالانوار،ج78،ص 347)

ایرانیکان سه شنبه 06 بهمن 1394 زمان : 14:26 نظرات (0)
بازدید : 128

 حسد در احادیث

امام علی(ع):

لِلّهِ دَرُّ الحَسَدِ ما اَعدَلَهُ! بَداَ بِصاحِبِهِ فَقَتلَهُ؛

آفرین بر حسادت! چه عدالت پیشه است! پیش از همه صاحب خود را می‌کشد.

شرح نهج البلاغه ۱/۳۱۶

------------------------------------------------------------------------------

امام صادق(ع):

قالَ لُقمانُ لِابنِهِ: وَلِلحاسِدِ ثَلاثُ عَلاماتٍ: یَغتابُ إِذا غابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذا شَهِدَ وَ یَشمَتُ بِالمُصیبَةِ:

لقمان به فرزندش گفت: حسود را سه نشانه است: پشت سر غیبت می‌کند، روبه رو تملق می‌گوید و از گرفتاری دیگران شاد می‌شود.

خصال ص ۱۲۱


امام علی(ع):

اَلحَسَدُ عَیبٌ فاضِحٌ وَ شُحٌّ فادِحٌ لایَشفی صاحِبَهُ إِلّا بُلوغُ آمالِهِ فیمَن یَحسِدُهُ؛

حسادت عیبی رسوا و بخلی سهمگین است و حسود تا به آرزوی خود درباره‌ی محسودش نرسد آرام نمی‌گیرد.

غررالحکم ۲/۱۶۴/۲۲۰۵


امام علی(ع):

اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطیءُ العَطفَةِ؛

حسود زود خشمگین می‌شود و دیر کینه از دلش می‌رود.

بحارالأنوار ۷۳/۲۵۶/۲۹


امام علی(ع):

اَلحَسَدُ لایَجلِبُ إُلّا مَضَرَّةً وَ غَیظاً یوهِنُ قَلبَکَ وَ یَمرِضُ جِسمَکَ؛

حسادت نتیجه‌ای جز زیان و ناراحتی که دلت راسست و تنت را بیمار می‌گرداند، به بار نمی‌آورد.

بحارالأنوار ۷۳/۲۵۶/۲۹


امام علی(ع):

یَقولُ إِبلیسُ لِجُنودِهِ: ألقوا بَینَهُمُ الحَسَدَ وَ البَغیَ، فَإِنَّهُما یَعدِ لانِ عِندَ اللهِ الشِّرکَ؛

شیطان به سپاهیانش می‌گوید: میان مردم حسد و تجاوزگری بیاندازید چون این دو، نزد خدا برابر با شرک است.

کافی ۲/۳۲۷/۲


امام صادق(ع):

اَلنَّصیحَةُ مِنَ الحاسِدِ مُحالٌ؛

نصیحت و خیرخواهی از حسود محال است.

خصال ص ۲۶۹


رسول اکرم(ص):

اِستَعینوا عَلی قَضاءِ حَوائِجِکُم بِالکِتمانِ، فإِنَّ کُلَّ ذی نِعمَةٍ مَحسودٌ؛

در برآوردن نیاز‌های خود از پنهان کاری کمک بگیرید، زیرا هر صاحب نعمتی مورد حسد واقع می‌شود.

شرح نهج البلاغه ۱/۳۱۶


رسول اکرم(ص):

إِیّاکُم وَ الحَسَدُ، فَإِنَّهُ یَأکُلُ الحَسَناتِ کَما تَأکُلُ النّارُ الحَطَبَ؛

از حسادت بپرهیزید، زیرا حسد نیکی‌ها را می‌خورد چنان که آتش هیزم را می‌خورد.

جامع الأخیار ص ۴۵۱



امام صادق(ع):

سِتَّةٌ لاتکونُ فِی المُؤمِنِ اَلعُسرُ وَالنَّکَهُ وَالحَسَدُ وَاللَّجاجَةُ وَالکَذِبُ وَالبَغیُ؛

شش(صفت) در مؤمن نیست: سخت‌گیری، بی‌خیری، حسادت، لجاجت، دروغگویی و تجاوز.

تحف العقول ص ۳۷۷

منبع:پایگاه اطلاع رسانی حدیث

ایرانیکان دوشنبه 05 بهمن 1394 زمان : 23:16 نظرات (0)
بازدید : 63

 احادیث حضرت علی (ع)

1- وحدت :
پس دست خدا با جماعت است ، پس دوري کنيد از اختلافات وجدائي ، زيرا آنکه از جمع مردم جدا شود شيطان براو دست يابد . چنانکه گوسفند جدا شده از گله نصيب گرگ ميشود ، هوشيار باشيد هرکه شما را به راهي بخواند که تفرقه واختلاف در آن باشد او را بکشيد اگر چه خود من باشم .

2-سستي درجهاد
اگر امروز از خانه هايتان در مقابل دشمن دفاع نکنيد ، بعداً از کدام خانه دفاع خواهيد کرد ؟ و با کدام امامي بعد از من به جهاد خواهيد رفت ؟

3- حکومت :
اي مردم ، کسي به کار خلافت وحکومت سزاوارتر است که از همه مردم بر آن کار تواناتر « در امور سياسي وحل وفصل مسائل وامور خارجي » وبه امر خداوند از همه آنان داناتر باشد « از نظر حکم شرع ودين الهي -فقه » حال اگر فتنه انگيزي به فتنه گري بپردازد ، بايد نکوهش شود وخواسته شود تا به حق باز گردد. اگر خودداري نمود بايد کشته شود .

ایرانیکان دوشنبه 05 بهمن 1394 زمان : 22:51 نظرات (0)

تعداد صفحات : 271

درباره ما
کامپیوتر فیلم دعا ذکر سینما گنج یابی دفینه ازدواج بازی کامپیوتر فال تعبیر خواب شکار فال روزانه خواب کسب درآمد استخدام کسب و کار خانگی مشاغل کسب پول
اطلاعات کاربری